فلسفه اشک صفحه 44

صفحه 44

محول سیستانی می گوید:

وقتی فرستادگان مأمون برای بردن امام رضا علیه السلام از مدینه به خراسان آمدند، امام رضا علیه السلام وارد مسجد پیامبر شد تا قبر جدش را وداع کند. درحالی که بلند گریه می کرد، چند بار با قبر پیامبر وداع کرد. من جلو رفتم و سلام کردم و ولایت عهدی را به او تهنیت گفتم. فرمود: درگذر از این! من از همسایگی جدم بیرون

می روم و در غربت می میرم.(1)

گریه یاد

یکی از سوزناک ترین گریه ها و اشک ها، اشک یاد است. وقتی دل های عاطفی و پراحساس، عزیز سفرکرده و یا ازدست رفته را به یاد می آورند، اشک دیدگان همچون باران می بارد. این اشک آتشی است که در دل شعله می کشد.

حقیقت انسان، دل اوست و هر جا دل رود، انسان همان جا است. وقتی دل با کسی پیوند عاطفی داشته باشد، فقدان آن، درد بزرگی برای آن دل است و هرگاه دل، آن کس را به یاد آورد، از دیگران می بُرد و به او می نگرد؛ ولی او دیگر نیست. پس جای او را خالی می بیند و این احساس، او را به گریه وامی دارد.

بلال حبشی - مؤذن پیامبر صلی الله علیه و آله - بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله او را در خواب دید. پیامبر صلی الله علیه و آله به او می گفت:

«ما هذه الجفوه یا بلال! اما لک ان تزورنا؟؛ این چه جفایی است ای بلال! وقت آن نرسیده است که به دیدار ما بیایی؟» بلال از خواب بیدار شد و بر مرکبش سوار شد و خود را به مدینه رساند. به طرف قبر پیامبر رفت و شروع به گریه کرد و خود را به قبر آن حضرت می مالید. حسن و حسین علیهما السلام آمدند. بلال آن دو را می بوسید و به خود می چسبانید. آن


1- (1) صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 234.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه