- هدیه 1
- مقدمه 2
- وداع رقیه(علیها السّلام) با پدر 8
- سجادۀ پدر در دستان رقیه(علیهاالسّلام) 11
- نام حضرت و تاریخ تولد بی بی(علیهاالسّلام) 14
- سن حضرت 14
- نام رقیه(علیهاالسّلام) 15
- معنای نام رقیه 15
- سخنی با اهل علم 24
- شهادت حضرت رقیه(علیهاالسّلام) 35
- در راه شام و افتادن حضرت رقیه(علیهاالسّلام) از محمل 35
- عنایات حضرت رقیه به اولاد سیدابراهیم 42
- ظاهرشدن بدن مطهر 44
- جریان غسل حضرت رقیه(علیهاالسّلام) 45
- به خاک سپردن حضرت رقیه(علیهاالسّلام) 46
- حضرت رقیه(علیهاالسّلام) و شفای زن مسیحی 51
- شفای دختر فلج به دست بابرکت حضرت رقیه(علیهاالسّلام) 52
- بیا با هم بازی کنیم 54
- اسم پسرت را حسین بگذار 55
- آمدم که به تو آزاری نرسد 56
- یا مولاتی یا رقیّه أغیثینی 57
- تأکید مراجع و علما بر لزوم تکریم حضرت رقیه(علیهاالسّلام) 60
- اشاره 60
- اشاره 61
- پاسخ حضرت آیت الله مظاهری 61
- اثبات اینکه امام حسین(علیه السّلام) فرزندی به نام رقیه داشته 61
- پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی 61
- نظر حضرت آیت الله العظمی تبریزی(رحمه الله) 62
- نظر حضرت آیت الله شاهرودی 63
- پاسخ حضرت آیت الله مبشر کاشانی 63
- نظر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی 63
- حضرت آیت الله علوی گرکانی 64
- درد کجاست؟ 72
- هدایتِ راهب مسیحی 74
- چرا از نام رقیه وحشت دارند؟ 76
- خسران انکار حضرت رقیه(علیهاالسّلام) و تشکیک در وجود مبارک 82
- سرمایۀ بزرگ رقیه بنت الحسین(علیهاالسّلام) 85
- یوسف فروشی به چه کسی ضرر وارد کرد؟ 86
- رقیه(علیهاالسّلام)، امان و تعویذ از هر دروغی 88
- رقیه(علیهاالسّلام) عامل ترقی و رشد بشر 92
- هنگامۀ شهادت 97
ظاهرشدن بدن مطهر
در زمان آیت الله سیدمحسن جبل عاملی، از علمای مشهور و مؤلف کتاب اعیان الشیعه، نزدیک بود قبر حضرت رقیه خاتون را آب بگیرد و اوضاع دگرگون شود. چون نهری نزدیک آن بود، گفتند بدن را از طرف حاکمان سوریه اینجا منتقل کنید، چون ما نمی توانیم نهر را برگردانیم. به آیت الله سیدمحسن گفتند شما این کار را انجام دهید. سید گفت اگر امکان نداشته باشد، ما این کار را می کنیم. قبر را نبش می کنیم و بدن را بیرون می آوریم. سید تصمیم به نبش قبر گرفت. غسل کرد و لباس سفید پوشید و دستور نبش قبر داد. خاک را که برداشتند و به خشت لحد رسیدند، گفت: صبر کنید لحد را خودم بردارم. سیدمحسن در قبر رفت. چون خشت بالای سر را برداشت، دیدند سید افتاد. زیربلغش را گرفتند. هی می گفت ای وای بر من! وای بر من! به ما گفته بودند یزید زن غساله و کفن فرستاده، ولی فهمیدم دروغ بود. چون دختر با پیراهن خودش دفن شده بود و بدن مثل گل معطر بود. فرمود: بدن را منتقل نمی کنم. ترس آن دارم اگر منتقل کنم دیگر به عنوان رقیه بنت الحسین(علیها السّلام) شناخته نشود و من نمی توانم جوابش را بدهم. هرچه مخارج نهر است می دهم. نهر را برگردانید(1).
دقت بفرمایید یک عالم شیعه حاضر است مخارج برگرداندن نهر را بدهد و قبر را دست نزند. چرا، شاید در آینده خرابه شام فراموش شود. و شاید مردم شک کنند و این سند محکم اسارت را از دست شیعه بگیرند. سید انسان بی اطلاعی نبود. انسان وارسته و اهل تتبع و تحقیق بود. اعیان الشیعه او و احساس مسئولیت او در حفظ و حراست از فرهنگ شیعه بر علما و اهل تحقیق مبرهن است. آیت الله اثنی عشری هم از قول حاج آقا حسن شیرازی عین این جریان را نقل فرموده است.
1- مقتل مقدم، ج 2، ص 205