- مقدمه ناشر 1
- مقدمه کتاب 1
- مجلس اول 2
- مجلس دوم 5
- مجلس سوم 7
- مجلس چهارم 8
- مجلس پنجم 10
- مجلس ششم 13
- مجلس هفتم 15
- مجلس هشتم 17
- مجلس نهم 20
- مجلس دهم 23
- مجلس یازدهم 24
- مجلس دوازدهم 27
- مجلس سیزده 30
- مجلس چهاردهم 33
- مجلس پانزدهم 34
- مجلس شانزدهم 37
- مجلس هفدهم 38
- مجلس هجدهم 40
- مجلس نوزدهم 43
- مجلس بیستم 44
- مجلس بیست ویکم 46
- مجلس بیست ودوم 50
- مجلس بیست وسوم 52
- مجلس بیست وچهارم 54
- مجلس بیست وپنجم 56
- مجلس بیست وششم 59
- مجلس بیست وهفتم 62
- مجلس بیست وهشتم 64
- مجلس بیست ونهم 66
- مجلس سی ام 68
- مجلس سی ویکم 71
- مجلس سی ودوم 73
- مجلس سی وسوم 75
- مجلس سی وچهارم 77
- مجلس سی وپنجم 78
- مجلس سی وششم 82
- مجلس سی وهفتم 83
- مجلس سی وهشتم 86
- مجلس سی ونهم 88
- مجلس چهلم 89
- مجلس چهل ویکم 92
- مجلس چهل ودوم 94
- مجلس چهل وسوم 97
- مجلس چهل وچهارم 99
- مجلس چهل وپنجم 101
- مجلس چهل وششم 103
- مجلس چهل وهفتم 106
- قسمت اول 107
- مجلس چهل وهشتم 107
- قسمت دوم 110
- مجلس چهل ونهم 113
- مجلس پنجاهم 116
- مجلس پنجاه ویکم 118
- مجلس پنجاه و دوم 120
- مجلس پنجاه وسوم 124
- مجلس پنجاه وچهارم 127
- مجلس پنجاه وپنجم 129
- مجلس پنجاه وششم 133
- 1 تا 100 136
- پی نوشت ها 136
- 101 تا 203 147
- 204 تا 312 157
- 313 تا 401 169
- 402 تا 474 178
- 475 تا 573 187
327 ) ) . ( ( یزید بن ثبیط ) ) ودو فرزندش از شهدای کربلا هستند که نام آنان در زیارت ناحیه آمده است وی از شیعیان بصره ومورد احترام قبیله اش بود . در ب_ص_ره زن_ی ب_ود ب_ه نام ( ( ماریه ) ) دختر ( ( منقذ عبدی ) ) که خانه اش محل تجمع شیعیان بود ه_ن_گ_ام_ی ک_ه ( ( ابن زیاد ) ) از آمدن امام ( ع ) به عراق مطلع شد, دستور دادراههارا کنترل کنند وج_اس_وس بگمارند که کسی نتواند به حضرت ملحق شود, اما باتمام این کنترلها, یزید تصمیم به خ_روج از ب_صره می گیرد وبه ده فرزندش می گوید : کدامیک از شما آمادگی خروج به همراهی مرا دارید ؟
. دو ف_رزن_دش ب_ه ن_ام_های ( ( عبداللّه وعبیداللّه ) ) پدررا همراهی می کنند اما شیعیان ,اورا بر حذر می داشتند که راهها تحت نظر ومراقبت است ونمی توان از بصره خارج شد . ی_زید بن ثبیط گفت : ( ( به خدا قسم ! اگر تمام راههارا با سم اسبان پر کنند, من ازتصمیم خود بر نمی گردم ونمی توانند مرا دستگیر کنند ) ) . آنگاه با دوفرزندش وغلامش وعامر وسیف بن مالک وادهم بن امیه از بصره خارج شدند هیات هفت نفری به سرپرستی ( ( یزید ) ) , عازم مکه شدند, وقتی به مکه رسیدند که امام ( ع ) در ابطح بود, یزید شب را سپری کرد وصبح عازم جایگاه امام ( ع ) شد . از ط_رفی هم امام ( ع ) چون از ورود این هفت نفر مطلع
شده بود, به طرف منزل آنان حرکت کرده بود, اما ملاحظه فرمود که یزید به سراغ حضرت رفته , لذا امام ( ع ) در منزل ( ( یزید بن ثبیط ) ) توقف ک_ردن_د ت_ا او ب_ر گ_ردد چ_ون ی_زید بن ثبیط از آمدن حضرت به منزلگاهش , مطلع شد, با عجله برگشت ودید که حضرت آنجا نشسته وبادیدن آن بزرگوار این آیه را خواند : . ( ( بفضل اللّه وبرحمته فبذلک فلیفرحوا, السلام علیک یا بن رسول اللّه ! ) ) . ب_ا ت_شریف فرمایی خود, موجب نزول رحمت وبرکت شدید وباید خوشحال بود, درود بر تو ای پسر رسول خدا ! ) ) . آن_گ_اه ام_ام ( ع ) را در ج_ریان آمدن خود ویاران قرار داد ووسایل خودرا به جایگاه امام منتقل نمود وهمراه حضرت به سمت کربلا آمدند تا در کربلا, خود ودو فرزندش به شهادت رسیدند . ( ( عامر ) ) فرزند یزید در سوگ پدر وبرادرانش , چنین سروده است : . یا فرو قومی فاندبی _____ خیر البریه ف_ی القبور . وابکی الشهید بعبره _____ من فیض دمع ذی درور . وارث الحسین مع التفجع _____ والت___اوه وال_زف_ی__ر . وابکی یزید مجدلا _____ وابنیه ف_ی حر الهجی_ر . مترملی__ن دماه__م _____ تجری علی لبب النحور ( ( 328 ) ) . ( ( ای فروه ! ( نام مادر یا یکی از زنان قبیله ) برخیز وبرای بهترین انسانها گریه کن ) ) . ( ( آنچنان بر شهید گریه کن که اشک از سر چشمه دیدگان مانند سیلاب ازگونه ها بریزد ) ) .
( ( برای حسین ( ع ) با آه وناله و درد وافغان سوگواری کن ) ) . ( ( ب_رای یزید بن ثبیط گریه کن که در خون آغشته است وفرزندانش که در گرمای سوزان , کشته شدند ) ) . ( ( در خون خود آغشته اند وخون از سینه وگردن آنان روان است ) ) .
روضه .
م_وق_ع رفتن علی اکبر به میدان , سیدالشهدا ( ع ) نگاه مایوسانه ای به دنبال جوانش کرد واشک در چ_ش_م_ان_ش جاری شد وگریه کرد : ( ( نظر الیه نظره ایس منه وارخی عینیه وبکی ثم قال : اللهم اشهد فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا وخلقاومنطقا برسولک ) ) . چون به میدان ز حرم اکبر رفت _____ روح از جسم حرم یکسر رفت . همه گفتند که پیغمبر رفت . زان طرف مرگ به استقبالش _____ زین طرف چشم حسین دنبالش . من نگویم مرو ای ماه , برو _____ لیک قدری بر من راه برو . ای جگر گوشه من ای پسرم _____ هیچ دانی که چه آری به سرم . مرو این گونه شتابان ز برم _____ قدری آهسته من آخر پدرم . نه همین از پی خود می کشیم _____ ای مسیحا نفسی می کشیم . م_دت_ی ج_نگید تا به وسیله تیری که ( ( منقذ بن مره عبدی ) ) ( ( 329 ) ) به طرف حضرت علی اکبر پرتاب کرد, به شهادت رسید : . ( ( فنادی یا ابتاه ! علیک منی السلام , هذا جدی یقرؤک السلام ویقول لک عجل القدوم علینا ) )
. رنگ خود باخت زبانگ پسرش _____ ز آنکه دانست چه آمد به سرش . تا به من بانگ تو در خیمه رسید _____ دید زینب ز رخم رنگ پرید . آمدم با چه شتابی سویت _____ خواستم زنده ببینم رویت . فوضع خده علی خده . سپه کوفه همه استاده _____ به تماشای شه وشه زاده . شه روی نعش علی افتاده _____ همه گفتند حسین جان داده . به یقین جان حسین برلب بود _____ آنکه جان داد به او زینب بود . شعر : از علی انسانی .
مجلس سی وپنجم
کلام امام حسین ( ع ) به فرزدق .
( ( ص_دق_ت , للّه الا م_ر, واللّه یفعل ما یشا, وکل یوم ربنا فی شان , ان نزل القضا بمانحب فنحمد اللّه ع_لی نعمائه , وهو المستعان علی ادا الشکر وان حال القضا دون الرجا فلم یعتد من کان الحق نیته , والتقوی سریرته ) ) ( ( 330 ) ) . در منزل ( ( زباله یا شوق یا صفاح ) ) بود که امام ( ع ) با ( ( فرزدق شاعر ) ) برخوردکردند فرزدق همراه م_ادرش , ع_ازم ح_ج ب_ود واز اینکه امام ( ع ) را در آن موقع در آن سرزمین مشاهده می کند, تعجب می نماید لذا با تعجب می پرسد : ( ( ما اعجلک عن الحج ,چقدر زود از مناسک حج فارغ شدید ) ) .