حکومت از دیدگاه امام حسین علیه السلام‌ صفحه 1

صفحه 1

مقدمه‌

امام شهيد حضرت حسين بن علي، سيد الشهدا، كه با قيام جاودانه‌اش درس رادمردي و ازادگي به همه بشريت داد و لقب ثار الله را ويژه خود نمود، چونان خورشيد تابان، تا ابد پرتو افشاني مي‌كند. و يكي از اين شعاع‌هاي نوراني، كلمات و سخناني است كه از ان امام برحق‌ّ، برجاي مانده و شيعيان، بلكه مسلمانان و شايد همه بشريت از اين بيانات بهره مي‌گيرند. يكي از احاديث بر جاي مانده از حضرت (ع) حديثي است كه دركتاب مشهور تحف‌العقول، كه مجموعه‌اي نفيس از كلمات ائمه اطهار(ع) مي‌باشد، درج شده و به روايت «مجاري امور» مشهور است و يكي از مباني بسياري از انديشوران در ضرورت ولايت فقها در امر حكومت اسلامي و اثبات ان، اين روايت مشهور مي‌باشد.ما در اين مقال، با ذكر متن حديث و بررسي سندي ان، برداشت هاي خود را در مورد آن ذكر مي‌نماييم. از روح قدسي آن ولي معصوم (ع) در اين كار مدد مي‌جوييم.

متن كامل حديث و ترجمه آن‌

حضرت سيد الشهدا (ع) در بخشي از يك خطابه كه درباره امر به معروف ايراد فرموده است، گروهي از علماي اسلامي را كه به علّت سهل انگاري و سازش كاري با دستگاه حاكمه زمان، به وظيفه ديني خويش عمل نمي‌نمايند و بدين علّت، اموري كه بايد به دست علما انجام گيرد، در اختيار دولت‌هاي ستمگر قرار گرفته و ديگران حق حاكميت را كه قاعدتاً بايد از آن دانشمندان اسلام باشد، غصب كرده‌اند، ملامت و سرزنش كرده و چنين مي‌فرمايند:«و انتم اعظم النّاس مصيبة لما غلبتم عليه من منازل العلماء لو كنتم تشعرون،ذلك بان‌ّ مجاري الامور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله» الامناء علي حلاله‌وحرامه، فانتم المسلوبون تلك المنزلة وما سلبتم ذلك الاّ بتفرّقكم عن الحق‌ّواختلافكم في السّنة بعد البيّنة الواضحة. ولو صبرتم علي الاْذي و تحمّلتم المؤونة في‌ذات الله كانت امور الله عليكم تردّ وعنكم تصدر واليكم ترجع، ولكنّكم مكّنتم الظلمة من‌منزلتكم واسلمتم امور الله في ايديهم، يعملون بالشبهات و يسيرون في الشهوات،سلّطهم علي ذلك فراركم من الموت واعجابكم بالحياء التي هي مفارقتكم فاسلمتم الضعفاء في ايديهم فمن بين مستعبد مقهور، وبين مستضعف علي معيشة مغلوب...؛مصيبت و بي چارگي شما [علما] از همه مردم بيشتر است، زيرا مقام علما [رهبري و حكومت] را با زور از دستتان گرفتند، ولي شما هيچ توجّهي به آن ننموديد، درحالي كه جريان امور [كشور اسلامي و مردم مسلمان] و احكام ان بايد به دست علماي الهي [كه در اين مورد با دستورات خدا انجام وظيفه مي‌كنند] باشد، آن‌ها كه امين بر حلال و حرام خدا مي‌باشند. ولي [متاسفانه] اين مقام و منزلت از شما سلب شده است و اين نبود، مگر به علّت دوري شما و انحرافتان از راه حق‌ّ و اختلافتان در سنّت رسول الله(ص) با آن همه وضوح و روشني‌اش [البته شايسته نبود در چنين مطلب روشن و واضحي اختلاف كنيد] و اگر شما به خاطر خدا مشقّت‌ها را صبر و تحمّل نموده بوديد، زمام امور الهي به دست شما مي‌بود و احكام از طرف شما صادر مي‌شد و نتيجه‌اش نيز به خودتان باز مي‌گشت، ولي شما خودتان، راه ستمگران را باز نموديد و مقام و منزلت تان را به آن‌ها سپرديد و كارهاي الهي را به ايشان واگذار كرديد، تا آن‌جا كه اينان بدون پروا در شبهات [از روي حدس و گمان] عمل مي‌كنند و راه شهوت‌راني را پيش گرفتند والبته علّت سلطه اينان چيزي جز فرار شما از مرگ و دل‌بستگي تان به زندگي و لذّت‌هاي ان كه حتماً هم از شما جدا خواهد شد، نيست. شما ضعيفان و بي‌چارگان را به دست آنان سپرديد، تا ان كه‌برخي‌را به بندگي و عبوديّت خود در آوردند و برخي را نيز ضعيف كردند و در تنگناي زندگي قرار دادند...».

بررسي سندي حديث‌

اين روايت شريف در صفحه 188 جلد سوم كتاب مستدرك الوسائل از باب 11 ابواب صفات قاضي، حديث 16 درج شده و در صفحه 169 كتاب تحف العقول نيز ذكر شده است.مؤلّف اين كتاب شريف، «ابو محمد حسن بن علي بن الحسين بن شعبه حرّاني» از بزرگان دانشمندان قرن چهارم قمري و معاصر با عالم جليل القدر «شيخ صدوق» (م.1381 ق) مي‌باشد. وي از مكانت والايي در بين علماي اماميه برخوردار است، به طوري كه هر كس كه شرح حال او را نگاشته است، از وي با تجليل و عظمت ياد نموده. ولي متاسفانه به دلايلي كه معلوم نيست، در تدوين احاديث تحف العقول از ذكر اسناد آن‌ها خودداري كرده و آنان را به صورت مُرسله ذكر نموده است؛ يعني واسطه‌هاي بين خود و ائمه‌اطهار (ع) را نقل نكرده تا بتوان در احوال راويان احاديث دقّت نمود. از ان جا كه‌مؤلّف از شخصيت‌هاي مهم علمي و عملي شيعه است، روايات كتابش مورد قبول جمعي از فقها قرار گرفته است. خود مؤلّف در كتابش چنين مي‌گويد:من اسناد احاديث را به خاطر رعايت اختصار حذف كردم و بيشتر آن‌ها را از طريق سماع از بزرگان به دست اورده‌ام...لذا از طريق اعتماد به شخص حرّاني، ممكن است به احاديث مذكور در كتابش نيز اعتماد نمود و تصميم قاطع در اين باره، به فقيهي مربوط است كه قصد اجتهاد در اين زمينه را دارد.نويسنده در صفحه 169 همين حديث را به مولا امير المؤمنين علي (ع) نسبت‌داده، ولي با دقت بيشتر در متن كامل حديث، انتساب ان به امام حسين سيد الشهدا (ع) صحيح‌تر خواهد بود.

بررسي فقهي مفاد حديث شريف‌

از بيانات امام (ع) به خوبي به دست مي‌ايد كه اداره امور كشور اسلامي بايد به دست «علماء بالله» يعني علمايي كه در اداره امور مردم، به جنبه الهي آن توجه دارند،صورت گيرد.«مجاري الامور والاحكام علي ايدي العلماء بالله؛گردش امور كشور و صدور احكام بايد به دست علماي الهي باشد».سپس حضرت در كلمات بعد اشاره مي‌كند كه: اگر شما (علما) صبر مي‌كرديد و به مبارزه ادامه مي‌داديد، هر آينه اداره ملّت اسلامي به شما ارجاع مي‌شد و تصميم‌گيري درباره آن و صدور فرمان حكومت از جانب شما صورت مي‌گرفت و نتيجه‌اش به شما گزارش مي‌شد...از اين بيانات، با كمال صراحت به دست مي‌آيد كه رياست بر مسلمانان و حكومت اسلامي تنها شايسته رهبران الهي است، زيرا حكومت خدا جز از اين طريق، عملي نيست.نتيجه ان كه، حكومتي كه دولت‌ها بر ملّت‌هاي مسلمان با زور و غلبه برقرار كرده‌اند، حق‌ّ مسلّم‌ِ علماي الهي است و اين، همان مفهوم «ولايت فقيه» مي‌باشد. از ديدگاه سيد الشهدا، دو نوع حكومت و دولت در ميان مسلمانان حاكم مي‌باشد:1 ـ حكومت جائرين: حكومت جهل و شهوت و بندكشيدن ضعيفان و سلطه غاصبانه برامّت؛2 ـ حكومت علماي الهي: حكومت علم و عدالت و دستگيري از ضعفا كه حكومت الله است.مسلّماً نهضت درخشان كربلاي سيد الشهدا(ع) براي سرنگون كردن حكومت طاغوت و برپا داشتن حكومت الله بود.د) برداشتي ديگر از حديث شريف (همزماني ولايت امام (ع) و فقيه)از سخنان سيد الشهدا(ع) چنين بر مي‌ايد كه ولايت فقها حتي در زمان امام معصوم نيز ثابت است، چراكه ايشان خطاب به علماي عصر خود مي‌فرمايد:«فانتم المسلوبون تلك المنزلة و ماسلبتم ذلك الاّ بتفرّقكم عن الحق...؛جريان حكومت بايد به دست شما مي بود، ولي شما خودتان با سهل انگاري و اختلاف ان را از دست داديد.»يعني امام (ع) اين حق را به علماي زمان خود هم داده است.سؤال: ولايت معصوم (ع) بر همه ولايت‌ها اولويت دارد، پس چگونه فقيه و عالم بالله مي‌تواند همزمان با امام معصوم صاحب حق حكومت باشد؟در پاسخ بايد گفت: وجود هر دو نوع اين ولايت محذور علمي و عقلي ندارد، چرا كه ولايت فقيه در طول ولايت امام (ع) است، نه در عرض ان و به عبارت ديگر، ولايت فقيه‌از فروع ولايت معصومين (ع) مي‌باشد، منتهي هر دو در يك زمان قابل اعمالند. بدين‌ترتيب، حكومت اسلامي نيز همانند ساير حكومت‌هاي عرفي بايد هم داراي مركزيتي باشد كه در زمان حضور امام (ع) با شخص معصوم خواهد بود و علاوه بر آن، داراي حكومت‌هاي محلّي كه زير مجموعه حكومت مركزي‌اند، نيزهست. اين حكومت‌هاي‌فرعي به دست علما و فقهاي معتمد معصوم اداره خواهند شد. امّا در زمان غيبت امام(ع)فقيه اعلم و اگاه به زمان، به نيابت معصومين (ع)، رهبري كل‌ّ حكومت را بر عهده مي‌گيرد و ساير مؤمنين شايسته در مناصب فرعي انجام وظيفه خواهند كرد تا در مجموع،حكومت الهي برگزار شود. بديهي است فقيه حاكم مي‌تواند بخشي از وظايف و حقوق‌حكومتي را به طريقه اذن يا وكالت به افراد مورد وثوق و مؤمن واگذار كند. در حقوق موضوعه ما، در بند اخر اصل‌110 قانون اساسي صراحتاً به اين موضوع اشاره شده است‌ودر واقع يكي از مباني فقهي اصل پنجم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، حديث شريف مزبور است.

دلالت حديث بر ولايت رهبري، ولايت فتوا، ولايت قضا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه