آیات ولایت در قرآن صفحه 123

صفحه 123

می‌اندازد و به او ناسزا می‌گوید «1». علی علیه السلام بر می‌خیزد و در میدان جنگ چند قدمی حرکت می‌کند، مسلمانان که از دور نظاره‌گر این صحنه هستند تعجّب می‌کنند، قهرمان جنگ احزاب پس از لحظاتی بر می‌گردد و سر دشمن خدا را قطع می‌کند.

پس از این ماجرا، وقتی از سرّ این مسأله سؤال می‌شود، حضرت می‌فرماید:

قَدْ کانَ لَشَتَمَ امِّی وَ تَفَلَ فی وَجْهی فَخَشِیتُ أَنْ أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفسی فَتَرَکْتُهُ حَتَّی سَکَنَ ما بی ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِی اللَّهِ «2» او به مادرم جسارت کرد و در صورتم آب دهان انداخت، از این کار زشت او عصبانی شدم، ترسیدم اگر او را در این حال بکشم، به خاطر تسکین دل خود باشد (و از روی اخلاص نباشد)؛ بدین جهت در آن حال او را رها کردم، تا دلم آرام شود و خشمم فرو نشیند؛ سپس او را (از روی اخلاص و) برای رضای خدا کشتم.

شاعر زبر دست فارسی زبان، مولانا جلال الدّین بلخی، درباره داستان فوق چنین سروده است:

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دغل

در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت

او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبیّ و هر ولیّ

او خدو انداخت بر رویی که ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه

در زمان، شمشیر انداخت آن علی کرد او اندر عزایش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل از نمودن عفو و رحم بی‌محل

گفت: بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی

سپس از زبان حضرت علی علیه السلام می‌گوید:

گفت من تیغ از پی حق می‌زنم بنده حقّم نه مأمور تنم

شیر حقّم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گواه «3»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه