تأثیر فرهنگ عاشورا بر شعر پس از انقلاب اسلامی صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

در تاريخ زندگي بشر، بويژه مبارزات حق و باطل، همواره حركتهايي منحصر به فرد و بي‌نظير در ابعاد گوناگون وجود داشته كه نه تنها خود، آفريننده تحولها و به وجود آورنده شگفتيهاي بديعي شده، بلكه نقطه عطف والا و شايسته‌اي گرديده است كه از هر نظر قلبها و انديشه‌ها را متوجه خود ساخته است.اگر نخستين درگيري و نبرد ميان دو چهره شاخص و برجسته حق و باطل را كشته شدن «هابيل» به دست «قابيل» بدانيم، بي‌گمان آنگونه كه قرآن فرموده است، موجب پيدايي بسياري از مسائل و همزمان با آن، موضوع رقم خوردن حيات و مرگ انسانها و جوامع بشري مطرح مي‌شود كه علاوه بر خبر دادن از اهميت شگرف اين مبارزات، تأثير عميق و بي‌همتاي آنها نيز بيان شده است.«من اجل ذلك كتبنا علي بني اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكأنما قتل الناس جميعا و من احياها فكانما احيا الناس جميعا (مائده / 32).(بدين سبب بر بني‌اسرائيل چنين حكم نموديم كه هر كس نفسي را بدون حق قصاص و يا بي‌آنكه فساد و فتنه‌اي در روي زمين كند به قتل برساند، مثل آن باشد كه همه مردم را كشته. و هر كه نفسي را حيات بخشد، مثل آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است.)بعثت پيامبران از سوي حق و آوردن شريعتهاي الهي و دعوت از مردم براي پذيرفتن دين حنيف و روي آوردن به يكتاپرستي و دوري از شرك، و برقراري قسط و عدل در جامعه، همواره قرين درگيري بين نمايندگان شرك و كفر با جبهه توحيد بوده است كه مصداق همان فرموده‌ي قرآن كريم است.اندكي تأمل و دقت نظر در ابعاد مختلف اين حركتها و مبارزه‌ها و تأثير آنها، ما را به راستي و حق بودن آيه آگاه مي‌سازد؛ چرا كه بعثت تمام پيامبران همچون نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر اسلام - صلوات الله عليهم اجمعين - به منظور زنده كردن و احياي جوامع بشري بوده است. از سوي ديگر، نبودن امام و جانشيني مشخص براي هريك از پيامبران پيشين، باعث مي‌شد كه با مرور زمان و وقوع رويدادهاي گوناگون و دخالت دشمنان و ناآگاهان و بستن پيرايه‌هاي مختلف بر شريعت آنان، به تدريج احكام و دستورهاي ديني به كمرنگي و حتي بي‌رنگي گرايد، تا جايي كه پيامبر و فرستاده ديگري از جانب خداوند، مبعوث شود و با شريعتي تازه، انسانها را به سوي فلاح و رستگاري رهنمون گردد.دين خاتم پيامبران و دعوت ايشان، اين ويژگي را داشت كه امام و جانشيني مشخص، تضمين كننده سلامت دستورهاي ديني بود، و در عين حال با معياري مشخص و ميزاني قابل اعتماد، از تحريف كلام خداوند و ايجاد شكوك و شبهه و برداشتهاي نادرست و غرض‌آلود در كتاب مبين جلوگيري مي‌كرد. چنين اصلي در پيامبران پيشين وجود نداشت و به همين دليل، كتاب آسماني آنان تحريف شد و اهداف و بيان آنان را تيره و مكدر ساخت و پيروان به گمراهي افتادند و دين از خاصيت بهره‌دهي اصلي خويش بازماند.همان حركت معمول و رايج در جلوگيري از دعوت حق و گسترش دين توسط پيامبران و رسيدن نداي توحيد به گوش جان انسانهاي منتظر و خسته از بيداد كفر و طاغوت، همزمان با بعثت خاتم پيامبران نيز آغاز شد. اما اين باور، چون نداي الهي عالمگير و دعوت، فراگير و گسترده بود، و كمتر كسي مي‌توانست خود را از مخاطب بودن اين ندا مستثنا كند، و دين كامل و پيامبر، آخرين بود، جبهه كفر و طاغوت از توان و كوشش خود بهره گرفت، تا بتواند ضربات سنگين و خرد كننده‌اي بر پيكر اين نداي رهايي بخش و آزاد كننده‌ي انسانها وارد كند و بدين جهت، بارها همه اسلام با همه كفر در صحنه‌هاي مختلفي روبرو شد. [1] .تمام تلاش و كوشش پيامبر (ص) و ياران اندكش در مكه و تحمل فشارهاي ويرانگر و كشنده‌اي كه از سوي مشركان وارد مي‌شد، بيانگر همين بسيج كامل به منظور در هم كوبيدن حق است. جنگهاي پي در پي مخالفان و مشركان در مدينه، دنباله همان حركتهاي شوم و مذبوحانه معاندان در مكه بود كه البته عالمي بر فشردگي صفوف مسلمانان و روي آوردن انسانهاي حقيقت جو و سالم و پاك به دين اسلام به شمار آمد.مخالفان داخلي و مشركان از پاي ننشستند و تا زماني كه پيامبر (ص) در قيد حيات بود، از تمام امكانات و نيروي خود براي از بين بردن دين اسلام كوشيدند. اما اين تلاشها مؤثر نيفتاد و دين اسلام روز به روز گسترش بيشتري يافت.پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) سياست و شيوه مخالفان تغيير كرد. آنان دريافتند كه از ميان برداشتن دين، غير ممكن است و لذا نقشه خطرناكي طرح كردند تا از درون، ضربه‌هاي ويرانگري بر دين وارد كنند. و در اين مسير نيز از همه امكانات خود سود جستند. از كساني كه ايمان ضعيفي داشتند، تا دنيا پرستان و به ظاهر دوستان بهره بردند و سالها كوشيدند تا به تدريج به هسته‌هاي مركزي حكومت راه يابند. (چگونگي كاربرد شيوه‌هاي آنان در اين زمينه، از جمله مسائلي نيست كه در اين مقال بگنجد و به بحث مستقلي نياز دارد).آنان كه روزي پرچمدار شرك عليه اسلام بودند و در صف اول مبارزه عليه حق قرار داشتند و شمشير اسلام، جان آنان و نزديكانشان را نشانه رفته بود، امروز علم اسلام خواهي بر دوش گرفتند و غم دين خوردند و براي زنده كردن شعارهاي اسلامي اشك تمساح ريختند و در جايگاه خليفه رسول خدا (ص) باني تبليغ دين و شناساندن اسلام به مردم و جهاد در راه خدا شدند!اين گونه بود كه تحريف از درون آغاز شد و لباس دين وارونه گشت و تبليغات دستگاه اموي، حق را از درون مورد تهديد قرار داد، به گونه‌اي كه نه فقط مؤمنان راستين بلكه اصل اسلام در معرض خطر قرار گرفت. تهديد، بسيار عميق و جدي، و سرمايه گذاري مخالفان براي محو آثار اسلام اصيل و قرآن كريم، همه جانبه بود. بر اين اساس، بايد كسي به مصاف اين دشمنان سرسخت مي‌رفت كه جانش، جان اسلام و خونش، خون پيامبر باشد. از اين رو، نزديك‌ترين فرد به رسول خدا (ص) مردي از سلاله پاك اهل بيت، حجت زمان، وديعه خداوند در زمين، سالار جوانان بهشت، حضرت امام حسين - سلام الله عليه - قيام كرد و مردانه و با اخلاص و صفا، گام در راهي نهاد كه هدفش ياري دين بر حق جدش بود. در اين راه، خود و عزيزترين كسانش را قرباني دين مبين كرد و با شهادت مظلومانه‌اش، اسلام را براي هميشه‌ي تاريخ زنده نگه داشت.حضرت حسين بن علي (ع) و ياران باوفايش، با نثار خون خويش، حماسه‌اي بي‌همتا در جهان اسلام و فرهنگ بشري به وجود آوردند كه قاموس مردانگي، آزادي، حق طلبي، ايثار و شهادت از آن زنده شد و فرهنگ و تمدن اسلامي را به يكباره دگرگون ساخت و اكنون پس از صدها سال، شاهد پيروي مسلمانان واقعي در اقصي نقاط جهان از اين حركت خدايي هستيم.ملت بزرگ و امت فداكار ايران به رهبري سلاله‌اي پاك از همان خاندان، حضرت امام خميني - رضوان الله تعالي عليه - همان راه را در طول مبارزات حق طلبانه‌ي خود پيمود و سرانجام در روز 22 بهمن ماه 1357 توانست با غلبه بر طاغوت زمان، مظاهر و ارزشهاي اسلامي را زنده كند و با تبديل اسلام ظاهري به اسلام ناب محمدي، نداي روحبخش توحيد را به سرتاسر جهان برساند.در اين مرحله از تاريخ نيز دشمنان اسلام و قرآن، تاب تحمل نداشتند، پس علم مخالفت برافراشتند و به همه امكانات و نيروهاي خود، در نهايت بي‌رحمي و شقاوت به جنگ اسلام و مسلمين آمدند. اما پايداري ملت مسلمان ايران به رهبري داهيانه حضرت امام خميني (س) به شعار الهي «خون بر شمشير پيروز است» مصداق بخشيد، و ثابت كرد كه «حق» همواره ماندني است و آنچه ضايع و از بين رفتني است كفر و شرك و طاغوت است.اگر در حادثه خونبار عاشورا، جان انسانهاي آزاده به درد آمد و در سوگ سالار شهيدان، اشك ريختند. و اگر گويندگان و شاعران آگاه و ژرف انديش، در رثاي حسين (ع) و مظلوميت او و ياران شهيدش. آثار ارزشمندي نگاشتند و سرودند و فرياد اين مظلومان هميشه‌ي تاريخ را به گوش جهانيان رساندند، امروز نيز شاعران و نويسندگان درد آشنا، هوشمند و آگاه، ظلم و ستم و بيداد طاغوتيان و مقاومت مردانه و جانانه امت اسلامي و رهبري بي‌نظير امام خميني را در قالب شعر و سرود و كلماتي آهنگين و اديبانه با بياني شيوا به گوش تمامي انسانهاي آزاده مي‌رسانند.هماننديهاي دو حادثه عظيم عاشورا و انقلاب اسلامي ايران، فراوان است و شاعران و گويندگان، از اين هماننديها به خوبي استفاده كردند و تأثير پذيري امت حق جوي ايران اسلامي را در قالب شعر بيان نمودند و در اين راه به توفيقهاي بزرگي دست يافتند. بي‌گمان استقصا و جستجوي كامل براي نشان دادن تأثير فرهنگ عاشورا بر ادبيات معاصر - پس از پيروزي انقلاب اسلامي - آنهم در متون نظم ميسر نيست. اما از آنجا كه:آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيددر اين مقاله مي‌كوشيم تا برخي از جلوه‌هاي اين تأثير پذيري را همراه با نمونه‌هايي به اجمال و در حد بضاعت ناچيز خويش بنمايانيم.بيان اين نكته اساسي را نبايد فروگذاشت، كه تأثير پذيري از فرهنگ عاشورا و بررسي گونه‌هاي مختلف آن در شعر قبل از انقلاب و ادبيات دوران مقاومت و ستمشاهي، خود از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار است. اينكه كدام دسته از شاعران به اين مهم اقدام كرده‌اند، بيان چه جنبه‌هايي را در كلام خود برگزيده‌اند، تعبيرات لفظي و تشبيهات ادبي و استعاره‌هاي آنان چگونه بوده، قدرت كلام و ميزان نفوذ نفس آنان تا چه پايه رفته است، چه ابعادي از تأثير پذيري را وجهه سخن خويش قرار داده‌اند و...؟ زماني كه اين بررسيها صورت گرفت، آيه‌هاي فراواني براي انجام داوريهاي فرهنگي و ادبي همه جانبه حاصل مي‌شود كه هم باعنايت به افراد و گويندگان و هم با توجه به جنبه‌هاي كلامي، فرهنگي، ادبي و... قابل مقايسه و تطبيق و آنگاه نتيجه‌گيري است كه فرصت و مجال ديگري مي‌طلبد.از آنجا كه آوردن نمونه‌هاي نثر - كه در بسياري موارد، مثلا به آوردن تمام يك داستان يا بيش از نيمي از آن مي‌انجامد - مقاله را بسيار مفصل مي‌كند تا بتوان حال و هواي تأثير را به طور كامل نشان دهد، صرفا در اين سطور، متون نظم در قالب ادبيات معاصر و آن هم شعر پس از پيروزي انقلاب اسلامي مورد بررسي و استناد قرار گرفته است. تا از اين رهگذر، گوشه‌اي از اين فراخناي بيكران و قطره‌اي از اين اقيانوس عظيم، به عنوان نمونه ارائه شود.يادآوري اين نكته مهم ضروري است كه استشهاد به شعر برخي و فروگذاردن اثر و كلام برخي ديگر، نه به معناي برتري و تفضيل يكي بر ديگري است - كه ترجيح بلامرجح خواهد بود - بلكه فقط از باب ذكر نمونه و مثال است و نه مسئله‌اي ديگر. كه مجال آوردن تمام نمونه‌هاي شعري از هر دست به هيچ رو، در يك مقاله امكان پذير نيست و كتابها و رساله‌هاي مفصل مي‌طلبد.

انواع ادبي و قالبها

در شعر پس از انقلاب مي‌توان از جهت قالب مورد انتخاب و يا به اصطلاح، نوع ادبي برگزيده توسط شاعر به قالبها و انواع ادبي زير اشاره كرد:بيشتر شاعران، قالب و نوع غزل و رباعي را به اين منظور برگزيده‌اند. پس از آن نوبت به «مثنوي» و سپس «چهار پاره» مي‌رسد. از قالب «شعر نو» نيز بسياري به همين منظور استفاده كرده و بهره جسته‌اند. البته براي تعيين ميزان نوع ادبي برگزيده شده توسط شاعران، بايد ابتدا استقصا و جستجوي كاملي فراهم آيد و سپس با ذكر آمار دقيق، داوري و اظهار نظر قطعي صورت پذيرد كه مجال آن كار مفصل در اين مقاله مختصر فراهم نيست. اين گفته فقط بر پايه حدس و گمان و تخمين و مطالعه برخي از آثار استوار است.

تركيبات لفظي و ادبي

به طور كلي تركيبات و تعبيرات مختلف و گوناگون ادبي از سوي شاعران و اربابان سخن در ارائه تأثير پذيري از فرهنگ عاشورا انتخاب و بيان شده است، كه ارائه نمونه‌هاي كامل پس از جستجوي زياد امكان پذير خواهد بود. در اينجا فقط به عنوان نمونه برخي از اين تعبيرات و تركيبات، در هر قسمت پس از بيان نمونه‌هاي شعري و براي آشنايي بيشتر با انتخاب و گزيده‌هاي لفظي شاعران ارائه مي‌گردد.

محورها و موضوعات كلي تأثير پذيري

بيان تأثير پذيري فرهنگ عاشورا در شعر پس از انقلاب مي‌توان در چندين محور و موضوع دانست كه از جمله به موارد زير اشاره، و نمونه‌هايي ذكر مي‌شود:الف. موضوع مدح، ستايش و تمجيد كه بي‌ترديد مقوله‌اي بسيار مفصل و درخور اعتناست. البته اين گونه كلام به هيچ رو، در ستودن و ياد كردن از واقعه‌ي عاشورا منحصر نمي‌شود، بلكه مشاهده مي‌شود كه اكثريت قريب به اتفاق شاعران در اين زمينه كوشيده‌اند حال و هواي اوضاعي را كه از آن متأثرند، نيز در بيان خود بنگنجانند، كه گاه با ذكر الفاظ مربوط به صحنه كربلا و نام و ياد قهرمانان آن واقعه بي‌نظير و حماسه ديني سترگ همراه است و در پاره‌اي از موارد نيز به اشاراتي تمثيل گونه بسنده شده و الفاظ مربوط به واقعه ذكر نشده، بلكه اين مفاهيم و مضمونهاست كه بر قلم و بيان شاعر گذشته و در شعر او نمودار گشته است.از آن جمله به عنوان نمونه برخي از ابيات مثنوي بلند «ساقي حق» از شاعر گرانمايه علي موسوي گرمارودي نقل مي‌شود:اي تشنه‌ي عشق روي دلبند برخيز و به عاشقان بپيونددر جاري مهر، شستشو كن وانگاه ز خون خود، وضو كن‌زان پاي كه در اين سفر آيي گر «دست دهي»، سبكتر آيي‌رو جانب قبله‌ي وفا كن با دل، سفري به كربلا كن‌بنگر به نگاه ديده‌ي پاك خورشيد، به خون تپيده در خاك‌افتاده وفا به خاك گلگون قرآن به زمين فتاده در خون‌عباس علي، ابوفضايل (در خانه‌ي عشق كرده منزل)مثنوي با ماجراي شهادت حضرت عباس (س) پرچمدار كربلا و تشنگي آن بزرگوار با وجود دسترسي به آب و قطع شدن دستان مبارك سردار كربلا ادامه مي‌يابد و در پايان چنين مي‌آيد:در حسرت آن كفي كه برداشت از آب و فروفكند و بگذاشت‌كف بر لب رود و در تكاپوست هر آب رونده در پي اوست‌هر موج به ياد آن كف و چنگ كوبد سر خويش را به هر سنگ‌چون مه شب چارده برآيد دريا به گمان فراتر آيداي بحر بهل خيال باطل اين ماه كجا و بو فضايل‌گيرم دو سه گام برتر آيي كو حد حريم كبريايي [2] .مشاهده مي‌شود كه چگونه برداشت و تعبيرات جاودانه ادبي از آن حركت بي‌نظير تاريخي انجام شده است.حال به برخي از تركيبات لفظي اين مثنوي توجه شود: سرو بلند باغ ايمان، قمري شاخسار احسان، شاخ درخت باوفايي، ميوه‌ي باغ كبريايي، خوبترين، سيراب از آب عشق، آتش حق، دستان خدا، قامت حيدري، عمر گل، ماه، كفه‌ي كاينات، ساقي حق و...غزل زير نمونه‌وار نقل مي‌شود:بازهم در نظرم عرصه‌ي جولان پيداست گريه‌ي آب روان خيمه‌ي عطشان پيداست‌مرد شش ماهه چه گفته است كه در بستر خون بر گلويش اثر بوسه‌ي پيكان پيداست‌سيد سبز كه آيينه زلال دل اوست روح درياست كه در دشت نمايان پيداست‌قد سردار كه در علقمه افراخته است اهتزازي است كه چون پرچم الوان پيداست‌اين حسين است روان در دل زينب كه صداش در سكوت شب در فاجعه پنهان پيداست‌بر سر نيزه لب نور تلاوت دارد شام در پرتو اين آيه‌ي يزدان پيداست‌و تعبيرات لفظي: صولت مرد، خنجر عريان، ظهر مجروح، مقتل سرخ، جاده شب، خون سواران،كوفه ظلمت زده و... [3] .و نيز: در اعتلاي دين توحيدي گره خورد نام بلند كربلا با نام كعبه [4] .همچنين غزلهاي روح آفتاب، خطبه خوان عشق، خون خدا و مثنوي بلند «پير مشعل كش» و «سنبل سرخ» از مجموعه‌ي شعر در «آينه‌ي شقايق» [5] . در اين قسمت قابل توجه است.ب. ترغيب، تشويق و تهييج رزمندگان جبهه‌هاي نبرد و دفاع مقدس:با هدف الگو گرفتن، تقليد پيروي از حركت آزاديبخش و ايثارگرانه‌ي سالار شهيدان در تطبيق وضع موجود با هدف الهي و مخلصانه آن حضرت.آنچنان كه در مقدمه به اشارتي گذشت، گونه‌هاي همانندي در ستيز حق و باطل و رويارويي اسلام و اسلام نمايان در حركت امام حسين (ع) و حركتها و فعاليتهاي نظامي پس از انقلاب اسلامي در ايران بسيار فراوان است. شاعران متعهد و فرزانه از اين بابت، كلام خود را به عرش برين رسانده، همپايه ارجمندترين سخنان اولياي حق و جاويدان صحنه كلام قرار داده‌اند. مي‌توان گفت كه در عرصه‌ي هشت سال دفاع مقدس رزمندگان پرتوان اين خطوط جبهه‌هاي نبرد و نور، با سلاح آتشين و پرنفوذ كلام خود، افزون بر اينكه تيرهاي كشنده‌اي در كام دشمن نشاندند، نيروي پرتوان و روح قدسي و نفس گرم الهي و فرشتگان مقرب ذات كبريايي بودند كه دمي از جهاد قلمي خود بازنايستادند و وظيفه و رسالت مقدس خود را به خوبي شناختند و دين خود را به سرور آزادگان عالم و رهروان طريق پويا و زنده‌ي آن حضرت و تمام آزاديخواهان ادا كردند و نام و يادي جاودانه بر جايگذاشتند.هم با اين هدف است كه شاعر، گاه صحنه‌هاي حماسه جاويد كربلا را توصيف مي‌كند و از اين رهگذر براي تشويق و ترغيب و تهييج صحنه‌هاي كربلايي امروزين بهره مي‌گيرد و گاه با نظيره سازي به اين مهم پرداخته است؛ از جمله در غزلي با مطلع زير:اي پرستوها كه دارد غبطه بر پروازتان هر كه از اوج رهايي بشنود آوازتان...آمده است:طي راه عشق كرديد و چنين ره بسپريد راهيان كربلا ياران حق پردازتان [6] .و يا مطلع غزلي مشهور و جاودانه:از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران پيغام فتح دارند آن سوي جبهه ياران‌آمده:در كربلاي تاريخ مردانه در ستيزند رزم آوران اسلام با خيل نابكاران‌در شام سرد سنگر روشن چراغ خون است اي آب ديده تر كن لبهاي روزه داران [7] .در غزلي با مطلع:ز هشياران و از مستان جداييد طلوع فجر اخلاص و صفاييدآمده است:غروب فصل بي‌باران ظلمت طلوع ماجراي كربلاييد [8] .و يا:رزم‌آوران، ياران، دليران شيران خونين يال ايران‌چنين مي‌خوانيم:خورشيد را در سينه داريد شب را به بند نور آريداز كربلاي پربلاييد چون جوشش خون خداييدچون عزمتان در آختن بود چون رزمتان در تاختن بودديو پليد اهرمن را بتهاي شيطاني «من» رابا آختن‌هاتان زدوديد شعر شقايق را سروديد [9] .و يا رباعيهاي زير:ما سالك راهيم ره سرخ حسين از نسل دلاوران بدريم و حنين‌پوشيده كفن جمله به صف استاديم تا آنكه چه فرمايدمان پير خمين‌پوشيده به تن دلاوران شربه‌ي خون آشفته سپاه خصم از حربه‌ي خون [10] .در سنگر حق و باطل هنگام نبرد شمشير ستم شكسته از ضربه‌ي خون‌در غزلي ديگر چنين آمده است:زجان گذشته به آيين سرخ سربازي سزد به ياري يار يگانه برخيزيد [11] .و نيز در غزلي با مطلع:اي جان گرفته در شب توفان صدايتان روييد روي جاده‌ي خون جان پايتانآمده:شوريدگي كنيد كه در عرصه‌ي خطر تنهاست‌هاي صف شكنان، كربلايتان [12] .ج. بيان وقايع امروزين و توصيف واقعه‌ها با استفاده از هماننديهاي فرهنگي و انطباق مفهومي:مقصود از بيان هماننديها و تشابهات، آن چيزي است كه به عنوان صحنه نبرد جاودانه كربلا مطرح است، با نمونه موجود و زنده آن كه پيش روي هر بيننده قرار دارد. چنين توصيفي تمام جلوه‌ها و جنبه‌هاي انقلاب اسلامي را در برمي‌گيرد؛ از ورود امام راحل - قدس سره الشريف - تا توصيف دقيق و گوياي صحنه‌هاي نبرد و ياد كرد آزادگان، شرح دلاوريهاي رزمندگان، سپاهيان و بسيجيان جبهه‌هاي نور، خانواده شاهدان شهيد، رحلت و عروج امام بزرگوار و تمام مظاهر ارزشمند و جاودانه انقلاب اسلامي.اينجاست كه بيان اوج مي‌گيرد، به حركت تعالي مي‌بخشد، و هر حركتي را كه گام در دنباله آن حركت سترگ گذاشته است، زنده و پويا مي‌كند و اين مهم يكي از اهداف بزرگ و متعالي و ارجمند شاعر و اديب است. در واقع، در اين قسمت آنچه بيش از هر چيز توجه خواننده را به خود جلب مي‌كند، انطباق مفهومي و هم آوايي و هماهنگي فرهنگي است كه جان كلام و مايه اصلي سخن شاعر است كه به درستي از عهده آن برآمده و آن را در قالب بيان ارائه كرده است.در اين محور نيز گاه شاعر از الفاظ مربوط به واقعه عاشورا بصراحت نام برده و ياد كرده و گاهي نيز بدون آوردن آن الفاظ و نام قهرمانان، صرفا بيان مفهومي از مفاهيم آن واقع سترگ در پيش روي شاعر قرار گرفته است. اينك در اين بخش، نمونه‌هايي به اجمال ذكر مي‌شود:علمدار سپاه عشق را نازم كه با همت كند بيدست در ميدان مردي رايت افرازي‌نبازم پاسداري را كه با شور ابوالفضلي كند ايثار، دست و جان و سر، مانند خرازي [13] .سپاه شوم يزيدي زكربلا بگريخت حسين عصر ستم آمد از محرم صبح...به جستجوي شهيدان كربلاي وطن امير قافله با اشك و آه مي‌آيد [14] .من كربلا را دوست دارم آن شهر مثل خانه‌ي ماست‌تصوير هر چيزي كه خوب است در چهره‌ي اين خانه پيداست‌من كربلا را دوست دارم با گنبد زيباي پاكش‌با مرقد سبز حسينش با سرخي گلرنگ خاكش‌جز نام خوب كربلا نيست هر روز بر روي زبانم‌ياد خوشش همواره جاري است چون خون گرمي در رگانم‌اين روزها صدام كافر اين خانه را از ما گرفته‌خورشيد گرم خنده‌ها را از گوشه‌ي لبها گرفته‌اما يقين فردا شود باز با عزم ما اين ره دوباره‌زيبا شود دنياي ما هم چون آسمان پرستاره‌اي كربلا، رزمندگان را شوق تو تا آنجا كشانده‌رزمندگان مژده كه ديگر تا كربلا راهي نمانده [15] .در جبهه فروغ مهر جانان ديدم عشاق گذشته از سر و جان ديدم...از پير و جوان به عشق ديدار حسين دلداده‌ي جان به كف فراوان ديدم [16] .از باده‌ي گلگون بلا مدهوشم با رهسپران كربلا همدوشم‌اي شب چو ستاره گر به خون غلتيدم خورشيد وش از متن فلق مي‌جوشم [17] .چنانكه گل به سر شاخسار مي‌لرزد مرا به سينه دل داغدار مي‌لرزدسموم فاجعه از هر كرانه مي‌گذرد چو يال توسن بي‌شهسوار مي‌لرزدز سعي توست، هلا، زينب زمانه‌ي ما كه كاخهاي ستم را حصار مي‌لرزد [18] .زين پيش حرامي صفتي در حرم دوست نشكست چنين حرمت مهماني ما رااز كرب و بلا با عطش زخم رسيديم يارب بپذير اين همه قرباني ما را [19] .همه نغمه‌ي نايي نينوايي به ني نواي نو اگر گرفته...چو زينب زناني به رغم اسارت ره دخت زهراي اطهر گرفته [20] .زنده عالم ز اشتياق روي اوست در همه ذات، هاي و هوي اوست‌قامت صبر زمان پوسيده است لاله‌هاي كربلا روييده است‌لاله‌ها در راه سرخ انتظار پر پرنداز اشتياق روي يار [21] .وارث پرچم بلند حسين بوي اين خاك بوي عاشوراست‌و آن غباري كه مي‌رسد از دور از هجوم پلشت رهزنهاست [22] .در مثنوي «شهيدان» با مطلع:خورشيد تبعيدي به زندان افق بود شب در هجوم بال خفاشان قرق بودآمده است:چون اوليا بال و پر پروازشان، حق چون مرغ حق، زير و بم آوازشان حق‌با ذوالجناح نور تا معراج راندند تا وعده‌گاه عشق تا حلاج راندندتا ورد لبهاشان سرود سرخ «لا» شد هر جا زميني بود آنجا كربلا شد...با ما بجز اسرار بيداري نگفتند بيدارمان كردند و خود در خاك خفتند [23] .شهر ما آنكه خفته بود آرام سخت افتاد در فغان و خروش‌ناله‌ي يا حسين و يا زينب از زن و مرد مي‌رسيد به گوش [24] .شهيد گر شوم اينك به كربلاي وطن دل تپنده‌ي تاريخ مي‌شود گفتمباز هفتاد و دو تن را اي عزيزان اربعين شد باز ياد كشتگان كربلا با ما قرين شد...چاوشان عشق بر لب، ذكر تسليما لامرك جاودان زان سرافرازان پرچم فتحا مبين شد [25] .مدينه تاب ندارد براي مكه، هنوز نشسته كرب و بلا در عزاي مكه، هنوز...زدشت ماريه زينب سوي حجاز آمد حسين با تن بي‌سر به مكه بازآيد [26] .ما نواي سرخ خون را نايي‌ايم از چه مي‌ترسيم عاشورايي‌ايم...صلح قسط و قاسط و ناس است اين قطعنامه‌ي دست عباس است، اين‌دشت خون راهي هي و هو را گرفت پير ما را بغض عاشورا گرفت‌سايبان دجله و زمزم تويي وارث خون، وارث آدم تويي‌اي حسين مرد صحراي قيام زينبي رفتار كن با اين پيام [27] .در پاسخ آن «سر جدا» شد خون ما پيك از هر سري آيد جدا لبيك لبيك‌از اين افق تا آن افق سرخ است يكدست فتح جهان با اين سپاه سر بريده است‌من آمدم مولا فداي آن صدايت يك كربلا لبيك خون ريزم به پايت [28] .بهمن اي اسطوره‌ي ايثار و خون بوي جان از كربلا آورده‌اي [29] .اي واي خدايا اسرا را كه خبر كرد در كرب و بلا خون خدا را كه خبر كرد...اي شمع زبانسوخته در شام غريبان آن چشم و چراغ دل ما را كه خبر كرد [30] .

در توصيف امام در غزلي با مطلع

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه