مصائب راس الحسین علیه السلام: روضه ها و مصیبت های سر مطهر حضرت امام حسین علیه السلام صفحه 120

صفحه 120

اَوفِرْ رِکابی فِضَّهً وَذَهَبا

اَنَا قَتَلتُ السَّیِّدَ الُْمحَجَّبا

قَتَلْتُ خَیْرَ النّاسِ اُمّا وَاَبا

وَخَیْرَهُمْ اِذْ یُنْسَبُونَ نسبا

تا رکاب مرا نقره و طلای فراوان بریز، من آقای ارجمند و بزرگوار را کشتم، من آن آقایی را که از جهت مادر و پدر و نسب، بهترین انسانهاست کشتم.

یزید گفت: اگر می دانستی بهترین مردم است، چرا او را کشتی؟ گفت: به امید جایزه تو، دستور داد گردنش را زدند و سرش را جدا کرد. سرِ حسین علیه السلام را پیش خود نهاد و می گفت: کَیْفَ رَأَیْتَ یا حُسَیْن؟ ای حسین قدرت مرا چگونه دیدی؟

می گویم: صاحب «کامل بهائی» خبر سهل بن سعد را مختصرتر بیان کرده و در ضمن آن گفته: سرها را بالای نیزه دیدم و جلوی آن سرِ عباس بن علی علیه السلام بود، سر امام دنبال همه و جلویِ مخدّرات حرم بود، هیبت عظیمی داشت و نور از آن می درخشید، ریش مدوّری که موهای سپید در آن بود و با وسمه خضاب شده بود در آن جلب نظر می کرد، چشمانی درشت و سیاه و ابروانی پیوسته داشت، پیشانی بلند و بینی کشیده داشت، لبخندی سوی آسمان می زد و چشم به افق دوخته بود و باد، ریش او را به راست و چپ می برد و گویا امیرالمؤمنین علیه السلام بود.(1)

خنده شامیان

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

ساز با ناله ذرّیّه زهرا نزنید


1- . کمره ای، محمد باقر، در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص552.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه