- شب عاشورا 1
- روز عاشورا 1
- مقدمه 1
- روز شمار حوادث در زندگي امام حسين عليه السلام 1
- نسب شناسي امام حسين عليه السلام 2
- فرزندان امام حسين عليه السلام 2
- عبادت 2
- خصوصيات اخلاقي و سيره رفتاري امام حسين 2
- امام حسين عليه السلام و بيت رفيع رسالت 2
- تواضع 3
- وقار و خويشتن داري 3
- علم و دانش 3
- جود و سخا 3
- كمك به مستمندان 3
- قاطعيت 4
- مهاتما گاندي 4
- عزت نفس 4
- امام حسين؛ الگوي انسان ها 4
- لياقت علي خان 5
- ايرونيك، مورخ امريكايي 5
- فردريك جمس 5
- گيبون، مورخ مشهور 5
- چارلز ديكنز 5
- ويژگيهاي شخصيت امام حسين عليه السلام 6
- موريس دو كبري 6
- سيماي امام حسين عليه السلام در آيينه شعر و ادب فارسي 6
- مسيو ماربين آلماني 6
- حسين عليه السلام در آيينه زيارت نامهها 6
- نتيجه 7
موريس دو كبري
اگر مورخان ما حقيقت اين روز را ميدانستند و درك ميكردند كه عاشورا چه روزياست. اين عزاداري را مجنونانه نميپنداشتند، زيراپيروان حسين به واسطه عزاداري حسين ميدانند كه پستي و زير دستي و استعمار را نبايد قبول كنند، چون شعار پيشرو و آقاي آنها ندادن تن به زير بار ظلم و ستم بود.قدري تعمق و بررسي كنيم كه در عزا داري حسين چه نكته هاي دقيق حيات بخشي مطرح ميشود. در مجالس عزاداري حسين گفته ميشود كه حسين (ع) بر سر حفظ شرف ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبه اسلام از جان و مال و فرزند گذشت و زيربار استعمار و ماجراجويي يزيد نرفت.پس بياييد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده و از زير دستي استعمارگران خلاصي يابيم و مرگ با عزت را به زندگي با ذلت ترجيح دهيم، زيرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگي با ذلت است. ملتي كه از گهواره تا گور تعليماتش چنين است داراي چنين مقام و مرتبتي است، داراي هر گونه شرافت و افتخاري است، همه سرباز حقيقي عزت و شرافتند. آشنايان به تاريخ تصديق خواهند كرد كه اصلاح اخلاق و تعليمات بينالمللي جز به وسيله مذهب، امروزه، بلكه در قرنها در ملل خاور ميانه غير ممكن است.اگر مسلمانان مذهب را ناديده انگارند و به نام وطنخواهي بخواهند ترقيات سياسي حاصل كنند به جاي نفع زيان خواهند برد، زيرا اگر تعليمات سربازي را با دين توأم سازند سربازان تا خون در بدن دارند حاضر نيستند حتي يك وجب از خاك مقدس وطن را تسليم اجانب نمايند. امروزه اگر استقلالي در مسلمانان مشاهده ميشود عامل اصلي آن پيروي از دستورهاي قرآن و اسلام است و خواهيم ديد روزي را كه سلطنتهايي در سايه همين نكته اساسي قوت گيرند و بدين وسيله مسلمانان عالم در سايه اتحاد و اتفاق واقعي مانند صدر اسلام ممالك مشرق و مغرب عالم را مطيع اوامر خود سازند. وي ادامه ميدهد: حسين شبيهترين روحانيين به حضرت مسيح است ولي مصائب او سختتر و شديدتر است.
مسيو ماربين آلماني
مسيو ماربين آلماني درباره حسين (ع) و همچنين علل قيام آن حضرت و نتايج آنچنين مينويسد:حسين بن علي نوه محمد (ص) كه از دختر محبوبش فاطمه (س) متولد شده، تنها كسي است كه در چهارده قرن پيش در برابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد، اخلاق و صفاتي كه در دوران حكومت عرب پسنديده و قابل احترام بود در فرزند مولاي متقيان مشاهده ميشد، حسين شجاعت و دلاوري را از پدر خود به ارث برده بود به دستورها و احكام اسلام تسلط كاملي داشت در سخاوت و نيكوكاري نظير نداشت در نطق و بيانزبردست بود و همه را مجذوب بيانات خود ميساخت، مسلمانان جهان عقيده و ارادهزائدالوصفي به حسين (ع) دارند و هر ساله در ماه معيني (ماه محرم) براي او عزاداريميكنند، كتابهاي بسياري از فضائل و مناقب حسين (ع) توسط مسلمانان نوشته شدهاست و از ملكات حسنه و سجاياي پسنديده او گفت و گو ميشود.موضوعي را كه نميتوان ناديده گرفت اين است كه حسين (ع) اول شخص سياستمداري بود كه تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري اختيار ننموده است. تاريخ عاشورا كاملاً نشان ميدهد كه هيچ يك از شهيدان كربلا عمداًخود را به كشتن ندادهاند، يعني هر يك از كشته شدگان را دشمنان بر سر آنان تاخته و مظلومانه از پاي در آوردهاند وبه اندازه مظلوميتشان بر عظمت و بزرگي اسلام افزوده شده است ولي شهادت حسين ازهمه مهمتر و از روي دانش و بصيرت و سياست انجام گرفت و اين شهادت و شهامت درتاريخ بشريت نظير نداشته است.مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحاني كه در عوالم سياست اهميت شاياني داشت، مجدداًبه دست بني هاشم افتاد؛ و به ويژه در بازماندگان حسين مسلم گرديد، چندي طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشينان او منهدم شد و كمتر از يك قرن قدرت از بني اميه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) از بني اميه به قسمي شد كه امروز نام و نشان از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتابهاي تاريخي نامي از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا نوشته شده و اين نيست مگر به واسطه قيام حسين (ع) و ياران با وفاي او.
ويژگيهاي شخصيت امام حسين عليه السلام
هر گز بدان شخص نگريستهايد كه به نام خدا قيام ميكند، به نام خدا به حركت در ميآيد و به نام خدا ميميرد، چگونه مقصد خود را هم به نام او، فرازين چكادها و هدف خويش را هم به نام او، برترين نمادها بر ميگزيند؟مقصد تا آنجا فراز كه همه چيز زندگي را فرود ميبيند، و هدف چنان برتر كه جز ملكوت اعلي را در مد نظر ندارد و پايگاهي جز فراسوي آسمانها نمييابد گهوارهاش آسمانهاي برين است و جاي شگفتي نيست كه به سويش پر كشد و خواستار پيوستن بدان سامان باشد، زيرا مردم هستند و عشق بازگشت به اصل خويش و مردم هستند و باز جستن روزگار وصل خويش! و چنين شخصيتي، ميهني دارد و اشتياق و سوز و گدازي براي بازگشت بدان.راه خود را از ميان سنگها و خارها پيش ميگيرد، خشنود و خوشدل پيش ميرود با آرامش و اطمينان در اين ره گام بر ميدارد زيرا با آرمان برين خود رازگوييها و با جهان فرازين نغمه خوانيها دارد. آيا فراسوي «الله» خواستي جز به سوي «الله» بازگشتي، پساز «الله» و برتر از او حقيقتي هم هست؟ بزرگ شخصيتي از مردم اما در وجودش هدفالهي و راز قدسي و پرتو علوي، در شبستان تيره و سياه بشري، راه انسانيت را روشن ميگرداند. الله نور زمين و آسمانها است داستان نورش همچون چراغداني كه چراغيفروزان در آن است، چراغ در ميان شيشههاي شفاف و اين مجموعه چون ستارهاي مرواريد گون كه از دور پرتو افكن است...در روزگار حسين راهنمايي استوار، و پس از مرگش گواهي هميشه بيدار كه همه عناصر جاودانگي را در بردارد. تاريخ هر امتي، در حقيقت، تنها تاريخ بزرگان آن امت است و بس، امتي كه بزرگي در ميان آن نباشد تاريخ ندارد، يا بهتر بگوييم شايسته تاريخ داشتن نيست.اگر ما حسين را بر فراز همه بزرگان جاي دهيم نه تنها بزرگي را بيشتر در وجود او به شمار آوردهايم، بلكه بزرگي را در چكاد عظمت مشاهده كردهايم كه در برابرش همه بزرگان كوچكند و شخصيتي را نشان دادهايم كه از همه شخصيتها برتر است و آن مردي است در ميان همه مردان.اينك پي سپر در چكادهاي گوناگون عظمت هستيم و در هر ناحيهاي بيشتر فرازشويم، حسين (ع) را برتر از ديگران ميبينيم به گونهاي كه خود تنها امتي است در ميان بزرگان. بزرگواري را در پوشش يك شخص دلير، يا در شخصيت يك قهرمان، يا يك شهيد، يا زاهد و دانشمند، بسي مشاهده كردهايم اما عظمت در همه پوششها و همه نمودها، به گونهاي كه با عظيم يكي شده مردم او را نمونه زنده و نماينده كامل آن خصلت به شمار آورند، تنها در شخصيت حسين مشاهده شدني است، و ميتوان در وجود او لمسكرد، با هر موقعيتي كه خود دارد يا از جانب پدر دارد، در واقع پدرش هم در اين باره هماننداوست، ليكن نميتوان پدري همانند خود او برايش يافت.شخصي كه چون از هر سوي كوه وجودش فراز شوي، تا آنجا كه او را مركز برخورد بزرگواريها با يكديگر و مجمع يكتاييها مييابي، زيرا بي گمان هر كسي از سرچشمه عظمت پيامبري (محمد) و عظمت مردانگي (علي) و عظمت فضيلت (فاطمه) فراجوشيد، نمونه بي همتاي عظمت انسان خواهد شد، و آيات بينات به شمار خواهد رفت.ياد او ياد يك شخص نيست، ياد انسانيت جاويدان است، و تاريخ او، سرگذشت يكقهرمان نيست، تاريخ يك قهرمان بي همتاست.با توجه بدين حقيقت كه آن سبط شهيد (ع)، روح زيباي قداستي را كه با جدش مصطفي (ص) آغاز گرديد به انجام رسانيد. قداست خود جلال و شكوهي دارد، ليكن جمال آن، تنها هنگامي قابل مشاهده است كه قطرههاي گلفام خون آن را تزيين كرده باشد.نسلها را بيدار كند و انسانيت از خواب بيدار شود و فرياد طنين اندازي را بشنود كه از اعماق سنگ قبرها زنده و جوشان بلند شده به ژرفاهاي انسان ميرسد و جانها را شعله ور ميسازد و پي در پي به درك و دريافت هجوم ميآورد و وجدان را زنده ميكند.تنها با برخاستن چنين فريادي است كه انسانيت ميتواند گناهان خود را بدين وسيله بشويد و از پليديها رها شود، و ناپاكيهارا از خود بزدايد، و به صورت انساني درآيد كه شريعتها نشان ميدهند، و اديان اعلام ميكنند، تا آنجا كه بناي رفيع انسانيت، با پاسخ دادن به چنين ندايي به جايي ميرسد و بر پايه آرمانهاي والا و برتريهاي شايان به گزيدههاي مطلق و به دست آوردن حق استوار ميگردد چه، حسين تنها به خاطر سروري يافتن اين ارزشها خود را فدا كرد و بس! چه پست و بي مقدار است آن ادعا كه ميگويد او براي حكومت و رياست و قدرت قرباني شد! همت او از اين هدفها والاتر، و از خواستههاي نفساني رياست طلبان بسي برتر بود.حسين را بي گمان، نابرابريها بيدار كرد، تجاوزكاريها برانگيخت، ستمها به جنبش درآورد، فريادهاي ضعيفان و شيونهاي فرزند مردگان و اشكهاي جگرسوختگان به قيام وا داشت. زيرا شكي نيست كه از ميان تجاوز به حقوق ديگران وتجاهل و بي توجهي در برابر عدوان است كه آزادگان برانگيخته و قهرمانان آفريدهميشوند. خواستند مرد تقوا و عمل صالح را، كه از اركان رسالت و پرورده نبوت، و خاندانبرگزيده الهي است، همان كس كه حق با روشنترين معاني و شگفتترين نمودهايش دراو نمايان است، به صورتي مشاهده كنند كه با اظهار كوچكي پشت خم كند و با پستي فروتني نشان دهد و با خواري تسليم مردي شود مظهر باطل و تبهكاري و نمونه تجاوز به حق ديگران، سرپيچي از فرمان خدا و مبارزه با خدا و پيامبر و مؤمنان همان نابكاري كه بدون هيچ پروا و رعايت ظاهر و باك چنان آشكارا به فساد سرگرم است كه شريعت از دستش گريزان و انسانيت از او لرزان و فضيلت از وجودش هراسان است خواستند كه شاهد بيعتي باشند كه بدين شيوه انجام گيرد و با اين وضع مسخره به پايان رسد.پس جاي شگفتي نيست اگر ببينيم امام را كه به چنين پيمان به عنوان شعلهاي از آتش، و يا از آن بالاتر، صلاحي در تف سوزان مينگرد و شجاعانه بر آن ميشورد.بيعت يعني تسليم و فرمانبرداري تا پاي جان، و به عبارت ديگر بيعت يعني فروختن خود به خليفه، پس بيعت نوعي بندگي اجتماعي و سياسي و ديني است، لذا شخص بايد به هنگام فروختن خود بسي بينديشد: در راه چه و براي كه خود را ميفروشد؟ اگر خليفه تبهكار و اهل فحشا و بي دين و ستمگر و تجاوزكار به حقوق و بياعتنا به ارزشها باشد بيعت يعني فروختن خود به تبهكاري، فروختن خود به فحشا، فروختن خود به ستم و تجاوز و فروختن به سرپيچي آشكار از فرمان خدا، زيرا خليفه متظاهر و آشكار كننده گناه، خود نمونه مجسمي است از مجموعه آن گناهان! چنين بيعتي خدمت به هوا و هوسهاي پست و گرايشهاي فاسد و مردن در راه آنها به شمار ميرود.پس ضرورت حكم ميكند كه امام از بيعت با يزيد و شهوات و هواها و فحشاهايش خودداري ورزد و به اعتراض برخيزد و قيام كند اگر چه به بهاي جانش تمام شود، زيرا در اين صورت وجدانش آسوده، پروردگارش خشنود و در راه اصول اعتقاديش جان باخته است آن بزرگوار توانست اين بانگ اعتراض را با قدرت فرياد زند و طنين افكن از گوش تبهكاري و نادرستي بگذرد و در فضاي جاودانه تاريخ بماند و هنوز هم سخن حقي است بي هيچ آميزهاي.«كسي چون من» پارهاي از وجود حق و مظهر دين خدا «با كسي چون او بيعت نميكند» كه پارهاي از وجود شيطان و مظهر باطل است. اين است معناي بيعت در منطقحسين (ع) و فلسفه بيعت در نظر حسين و حقيقتي است شايسته انديشه براي خردمندان و ما چون خلافت را از نظر حسين فهميديم، برايمان آسان است دريابيم چگونه او به تمام معنا عظيم است و ميتوانيم همه جنبههاي عظمت او را تشخيص دهيم و ابعاد ممتاز و گزيده وجود او را به روشني درك كنيم و بدانيم كه داراي بافتي بي همتا و آيت شرف و برتري و نمونه يكتايي است.جنبههاي عظمت امام حسين بسيار است كه به اندكي از آنها اشاره ميكنيم:پايبندي به اصول، صراحت گفتار، قاطعيت در عمل، زير بار ظلم نرفتن، قهرماني و كوچك شمردن دشمن خدا.امام حسين (ع) به خاطر پاي بندي شديد به مبادي و اصول شهيد گرديد و سپاسگزار خدا و پروردگارش ستايشگر او بود! خداي را با چهرهاي درخشان از خورشيد در حال غروب خون مقدسش ملاقات كرد بدون هيچ انحرافي از خط خود.عظمت در صراحت گفتار يكي از بزرگواريهاي همه جانبهاي است كه در وجود حسين (ع) ميجوييم و چنان چه پيداست با عظمت قبل (پايبند به اصول) اختلاف چنداني ندارد، تنها اختلافشان در اين است كه آن يك اعتقادي است و اين يك عملي است. در نظر بعضي افراد مبدأ و اصل بسي بزرگ است اما همراه با نرمش و نيرنگ. ليكن حسين در برابر اصول چنان عظمتي از خود نشان داد كه «نيزه بر نيزه خود ميشد» كه هرگز حاضر نبود در برابر چيزي مانند تقاضاي بيعت براي يزيد سر سوزني از آن برگردد و يا دست از آن بردارد، همان فرياد بلندي كه چون شعله آتش بود از آن انتظار ميرفت.عظمت قهرماني حسين از همه جنبههاي ديگر آشكارتر است، و چه بسا هيچ كس چون او بدين زيبايي از خود قهرماني نشان نداده است.زيبايي شجاعت در آن جاست كه ميگويد: خدا شما را رحمت كند، به سوي مرگ برخيزيد و در آنجا كه «اما به خدا سوگند تسليم خواستشان نگردم تا خداي متعال را در جايي ملاقات كنم كه با خون خويش خضاب كرده باشم».حسين (ع) عاليترين نمونه پاسداري از كرامت انساني و دفاع از آن و جانبازي در راه آن را به ما نشان داد، زيرا نعمت كرامت، در نظر آزادگان با ارزشتر از نعمت وجود است.امام حسين (ع) در اين دانشگاه درسي به ما ميدهد كه گل واژههاي خون فامش چنين است: دفاع از هدف مقدس تنها هنگامي امكانپذير است كه آن هدف به صورت روحي در آيد كه مدافع و پشتيبانش با آن جاودان زنده بماند. بزرگترين درس با ارزشي كهاز شيوه زندگي او ميگيريم، اگر چه سراسر زندگياش با ارزش است، آن كه او نمونه درخشاني از رهبر مبارزي را به ما نشان ميدهد كه چون در ميدان حق و باطل به پيكار فرو ميرفت، جز با پيروز گردانيدن حق يا فدا شدن در راه آن، از ميدان برنميگردد و ميدانيم كه پيروزي حق حتمي است، اگر چه باطل را براي چند روزي صولتي و اهل باطل را دولتي باشد ليكن پايدار و جاويدان نيست.
سيماي امام حسين عليه السلام در آيينه شعر و ادب فارسي
همانا ذكر مصايب سالار شهيدان حسين ابن علي (ع) و اعوان و انصار آن حضرت در واقعه جانگدازِ كربلا شعراي معتقد ـ چه شيعه و چه سني ـ را بر آن داشته است كه شعريا اشعاري درباره اين حادثه دلخراش بسرايند ما در اينجا به برخي از آنها اشارهاي داريم.سيف فرغاني از پيروان امام ابو حنيفه (نعمان) از شعراي اهل تسنن، سروده است:اي قوم در اين عزا بگرييد بر كشته كربلا بگرييداز خون جگر سرشك سازيد بهر دل مصطفي بگرييدوز معدن دل به اشك چون در بر گوهر مرتضي بگرييدبا نعمت عافيت به صد چشم بر اهل چنين بلا بگرييددل خسته ماتم حسينيد اي خسته دلان هلا بگرييدمرثيه دوازدهبند مولانا محتشم كاشاني درباره فاجعه كربلا بسيار شور انگيز است:باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است؟ بازاين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين بي نفخ سور خواسته تا عرش اعظم استصباحي بيدگلي نيز تركيب بندي دارد در رساي شهيدان كربلا:اين رفته سر به نيزه اعدا حسين توست اين مانده در زمين به تن تنها، حسين توستاين آهوي حرم كه تن پاره پارهاش در خون كشيده دامن صحرا، حسين توستمرثيههاي شورانگيز وصال شيرازي نيز به سبك محتشم كاشاني است:اين جامه سياه فلك در عزاي كيست؟ وين جيب چاك گشته صبح از براي كيست؟اين جوي خون كه از مژه خلق جاري است تا در مصيبت كي و ماجراي كيست؟قاآني شيرازي نيز در مصيبت حضرت ابا عبدالله (ع) سروده است:باردچه؟ خونكه؟ديده چسان؟ روز و شب، چرا از غم، كدام غم؟ سلطان اولياءنامش كه بود؟ حسين، ز نژاد كه؟ از علي مامش كه بود؟ فاطمه، جدش كه؟ مصطفيدر رثاي شهداي كربلا ناصرالدين شاه قاجار سرودهاي دارد:خرم دلي كه منبع انهار كوثر است كوثر مجاز ديده پر اشك بهتر استنام حسين و كرببلا هر دو دلرباست نام علي اكبر از آن دلرباتر استرفتم به كربلا به سر قبر هر شهيد ديدم كه تربت شهدا مشك و عنبر است
حسين عليه السلام در آيينه زيارت نامهها
دعاهاي بسيار زيادي از امام حسين (ع) و شهداي كربلا ذكر شده است كه ما در اينجا به يك مورد آن اشاره ميكنيم: در دعاي دوازده امام خواجه نصير ميخوانيم:بار خدايا درود و سلام فرست و افزون كن و مبارك گردان بر سيد زاهد و امام عابد، راكع ساجد، ولي، پادشاه فرزانه و كشته شده كافر منكر، زينت منبرها و مساجد، صاحب كرب وبلا، مدفون در زمين كربلا، نواده رسول انس و جن و نور دو چشم مولاي ما و مولاي دوسرا، امام به حق ابي عبدالله الحسين صلوات خدا و سلامش بر او. درود و سلام بر تو اياباعبدالله الحسين، اي حسين بن علي، اي شهيد مظلوم، اي فرزند رسول خدا، اي فرزند اميرالمؤمنين، اي فرزند فاطمه زهرا، اي آقاي جوانان اهل بهشت، اي حجت خدا برخلقش.در پايان دعاي معروف گنج العرش، خدا را به حق خون شهيدان كربلا و شهيدان پربلا و مظلومان پرجفا و همچنين به حق حسين (ع) قسم ميدهيم.در بخشي از دعاي توسل نيز ميخوانيم:اي اباعبدالله، اي حسين بن علي، اي شهيد، اي پسر رسول خدا، اي حجت خدا برخلق و اي آقاي ما و مولاي ما به درستي كه ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم به وسيله تو به درگاه خداوند و تو را پيش روي حاجتهاي خود آورديم اي آبرومند نزد خدا شفاعت كن از براي ما نزد خدا.در نوشتن عريضه براي حاجت نيز مينويسيم: «سلام بر آل ياسين، محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)»