- صداقت در گستره سياست و حكومت 1
- مقدمه 1
- زندگي سياسي امام حسين در عصر امامت امام علي 1
- زندگي سياسي امام حسين در عصر امامت امام حسن مجتبي 1
- دخول و خروج صادقانه و كاذبانه 2
- زندگي سياسي امام حسين در عصر حاكميت يزيد 2
- زندگي سياسي امام در عصر امامت خويش (61ـ50 ه.ق) 2
- زندگي سياسي امام در عصر حكومت معاويه 2
- خلاصه 2
مقدمه
انسان، به گونه اي آفريده شده كه تبيين و تأمين نيازهاي متنوع و تحول پذيرش را در گستره زندگي جمعي (اجتماعي) مي داند (مييابد) ، يكي از شئون پيشرفته و اعلايزندگي اجتماعي، شأن سياست وحكومت است و اديان الهي كه ـ مدعيان صادق در تبيين برنامه تعالي و كمال انسان در عرصه هاي گوناگون زندگياند ـ اين شأن از شئون حيات اجتماعي را فرو نگذاشتهاند؛ خصوصاً دين اسلام كه به قول علاّمه شهيد آية الله العظمي سيد محمد باقر صدر (ره) «نظام نامهاي دارد براي اصلاح همه شئون خصوصي و عمومي مردم، كه اگر پيروي كنند ثبات واستقرار زندگي، و روابط پايدار، و قدرت براي رسيدن به مرحله كمال انساني را براي آنها تضمين مي نمايد» .تجربه هاي بشر در طول تاريخ در شأن سياست و حكومت؛ در مقوله نظام هايحكومتي (سياسي) سكولار ـ جدايي دين از سياست، دين در خدمت سياست، سياست درخدمت دين، دين وسياست در خدمت همديگر، همپوشاني دين و سياست تجلّيكرده است.يكي از جلوه هاي نظام ديني در گستره جوامع بشري، نظام سياسي و حكومتي اسلام است خصوصاً در صدر اسلام. باز شناسي رفتار سياسي و حكومتي پيامبر و ائمه اثني عشر، عاليترين جلوه هاي رفتار سياسي ـ (اعم از بينش، دانش، و عمل سياسي) ـرا فراروي بشريت وجوامع بشري مي نهد. يكي از اين ذوات مقدس، امام حسين (ع) است كه از مهمترين مراتب شخصيتي ايشان، شأن سياست وحكومت (شأن امامت و ولايت) است وبررسي و تحليل شخصيت سياسي ايشان در عصر حكومت ديني ـ از نوع اموي ـ بر جامعه پهناور اسلامي مي تواند گستره و عمق و نوع رفتارهاي سياسي انسان ديندار را در عصر حاكميت به ظاهر ديني، بنماياند و تجربه هاي ارزشمندي به انسانهايآزاده و ديندار، وحكومت هاي ديني عرضه كند و مضافاً آنكه دانش سياسي بشر را ارتقا دهد.از طرفي ديگر يكي از عوامل مؤثر در شخصيت شناسي، ضريب صدق و كذب رفتارهاي فرد ـ مجموعه آنچه كه از فرد صادر مي گردد ـ است؛ ويژگي «صدق» روح و محتواي مراتب و شئون حيات فرد و جامعه را مي نماياند. اجلّ اوصاف انسان و جمال و زينت بشر، «صدق» است چنانكه امير المؤمنين علي (ع) مي فرمايد: «اجلّ شيءالصّدق» «و الصّدق جمال الانسان» و «الصّدق زين الانسان» .بنابر اين، تعيين ضريب ظهور صداقت در شئون و عرصه هاي مختلف حياتفردي واجتماعي اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي، و... انسان و نهادهاي مدني، هم داوري درباره مراتب شخصيت انسان هاي مختلف و نهادهاي اجتماعي گوناگون را تسهيل مي كند و هم رهنمودهايي فراروي انسان ها و سازمان هاي معاصر و آتي مينهد.يكي از عرصه هاي ظهور صدق و كذب، تجلّي صدق وكذب در عرصه سياست و حكومت است. در اديان الهي و كتاب هاي آسماني ـ از جمله قرآن مجيد ـ سر گذشت انسانها و جوامع بشري ـ خصوصاً در عرصه سياست و حكومت ـ را عمدتاً به صورت جريان صدق و كذب مطرح مي كند و عبرت آموزي بشر را در گستره صدق و كذب دنبالمي نمايد؛ چنانكه در قرآن مجيد آمده است: (قل سيروا في الارض فانظروا كيف كانعاقبة المكذّبين) و....در اين مقاله كوتاه به موضوع «صداقت در گستره سياست و حكومت با توجه به شخصيت ورفتارهاي سياسي امام حسين (ع) مي پردازيم
صداقت در گستره سياست و حكومت
اشاره
صداقت، رأس ايمان ومحكم ترين ستون آن، وعماد اسلام، و لباس دين، وزبانحق، وزنده كننده تقوا، ومايه رفعت وسربلندي است؛ چنانكه امام علي (ع) ميفرمايد: «الصّدق رأس الايمان، الصدق اقوي دعائم الايمان، الصّدق عماد الاسلام، الصّدق لباسالّدين، الصّدق لسان الحق، الصّدق حياة التقوي، الصّدق مرفعة» .بهترين گفتار، و والاترين نوع گفتمان، وصلاح هر چيزي، و بهترين بنيان زندگي، وملاك دين؛ صدق است كه سلامتي و نجات در اوست؛ بطوري كه امام علي (ع) ميفرمايد: «الصّدق خير القول، الصدق افضل رواية، الصدق صلاح كلّشيء، الصدق خيرمبنيّ، شيئان هما ملاك الدين: الصدق واليقين، عاقبة الصدق نجاة وسلامة» لذا صادق (راستگو و درست كردار) مكرم است وجليل؛ وبرمدار نجات وكرامت مشرف است چنانكه امام علي (ع) ميفرمايد: «الصّادق مكرم جليل، الصادق علي شرف منجاة وكرامة» .استقرار و تداوم رفتارهاي انسان چه در ارتباط با خود و چه در ارتباط با خدا و چه در ارتباط با همنوعان وسازمان هاي اجتماعي ـ بر مدار صدق ميچرخد نه كذب مطلوبيت صدق در گستره زندگي انسان به قدري است كه حتي مشهورترين مكذّبين عالم، باتلاش هاي كاذبانه سعي در توجيه رفتارهاي خود برمدار صدق دارند.صداقت در عرصه تعهدات الهي، مرز ميان مؤمن و غير مؤمن است چنان كه قرآن مجيد صديّقون را مؤمنين به خدا و رسول ميداند وامام حسين (ع) در سخني به استناد اين آيه (آيه 19 ـ سوره حديد) ، شيعيان را «صدّيق شهيد» معرفي ميكند و ميفرمايد: «ما من شيعتنا الاّ صدّيق شهيد... اما تتلوا كتاب الله: «والّذين امنوا بالله ورسله. اولئك هم الصديقون و الشهداء عند ربّهم..» ـ زيد ابن ارقم ـ» بنابر اين پيامبر اكرم وائمه هدي: كه والاترين مراتب ايمان را نايل آمدند برترين مراتب صداقت را پيمودهاند و در صداقت، عزت يافتهاند چنانكه امام حسين (ع) مي فرمايد: «الصّدق عزّ، والكذب عجز، ...» وعزت در لسان وحي، از آن خدا ورسول و مؤمنين است چه آنكه (العزّة لله و للرّسول و للمؤمنين) و امام حسين (ع) جلوه صداقت است در همه شئون حيات، ومظهر عزّت.از جمله تعهدات الهي، تعهد در عرصه سياست ـ كه بخشي لا ينفك از زندگي اجتماعي انسان است وتعهد بدون صدق، تضمين نميشود و تحقق نمييابد؛ چنانكه امام حسين (ع) «بعد از اطلاع از شهادت مسلم يا قيس بن مسّهر يا عبدالله ابن يقطر اين آيه را مي خواند: (من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه...) .صداقت در گستره سياست، مبتني بر صداقت در گستره معرفت و ايمان است والاترين تجهيزات در حيات انسان، صدق است كه بهترين مبنا براي زندگي عزتمندانه ميباشد و برهمين اساس است كه امام علي (ع) ضمن توصيه به صدق مي فرمايد: «الصّدق افضل عدّة، عليك بالصّدق فانّه خير مبنيّ» و امام حسين (ع) ـ قولاً وفعلاً ـ عزت بشر را در صدق جستجو مي كند چنان كه مي فرمايد: «الصّدق عزّ، و الكذب عجز، ...» ورفتارش را بر صداقت استوار مي سازد و هر آنچه را كه در مقوله كذب ميگنجد، نشانه عجز مي داند و از آن مي پرهيزد.براي آنكه بهتر به ضريب صداقت در گستره سياست در رفتارهاي سياسي امام حسين (ع) پي ببريم مي توانيم زندگي سياسي امام را به سه دوره تقسيم كنيم
زندگي سياسي امام حسين در عصر امامت امام علي
اين بخش به علت ضيق وقت به فرصتي ديگر موكول مي گردد.
زندگي سياسي امام حسين در عصر امامت امام حسن مجتبي
امام حسين (ع) در دوره ولايت و امامت امام حسن مجتبي (ع) كاملاً تابع و مطيع فرامين سياسي امام حسن مجتبي بود؛ بطوريكه هنگامي گروهي از شيعيان كوفه خدمت امام حسين رسيدند واز او خواستند كه صلح امام حسن با معاويه رد كند و به قيام اهتمام ورزد فرمود: «قد كان صلح وكانت بيعة كنت لها كارهاً، فانتظروا مادام هذا الرّجل حيّاً، فإن يهلك نظرنا ونظرتم.» قرار داد صلحي بين ما وجود دارد گرچه خوشايند ما نيست اما تا معاويه زنده است در انتظار باشيد، پس آنگاه كه بميرد، ما و شما تجديد نظر ميكنيم» .همچنين حجر ابن عدي كه از ماجراي صلح (معاهده امام حسن ومعاويه) شديداً اندوهناك بود با اصرار از امام حسين خواست كه با جمعآوري شيعيان قيام نمايدو حكومت معاويه (بني اميه) را برچيند، لكن امام حسين فرمود: «انّا قد بايعنا و ليس الي ما ذكرت سبيل» ، ما با آنها صلح كرديم وهم اكنون در دوران صلح بسر مي بريم، به آنچه شما مي خواهيد راهي وجود ندارد» .همينطور پس از انعقاد قرار داد صلح امام حسن و معاويه، جمعي از بزرگان شيعهدر كوفه مانند جندب ابن عبدالله ازدي ومسيّب ابن فزاري، و سليمان ابن صرد خزاعي، وسعيد ابن عبدالله حنفي با امام حسين ديدار كردند وسعي داشتند كه معاهده را زير سؤالببرند كه امام حسين فرمود: «إنَّ امر الله كان قدراً مقدوراً، ان امر الله كان مفعولاً. لكنت طيّب النفس بالموت دونه، ولكن اخي عزم علّي وناشدني واطعته... وقد قال الله عزّوجلّ: «فعسي ان تكرهوا شيئاً ويجعل الله فيه خيراً كثيراً» ، وقال: «و عسي ان تكرهوا شيئاً وهوخير لكم وعسي ان تحبّوا شيئاً وهو شرّ لكم والله يعلم وانتم لا تعلمون» امّا سليمان ابنصرد وسعيد ابن عبدالله اصرار فراوان كردند تا نظر امام حسين (ع) را از حفظ صلحبرگردانند كه امام در تداوم رهنمود خود فرمود: «هذا ما لا يكون و لا يصلح» قيام بر ضد معاويه در چنين شرائطي، نه امكان دارد و نه صلاحيت دارد (به صلاح اسلام و امت اسلامي است) » .حتي زمانيكه امام حسن (ع) به شهادت رسيدند شيعيان عراق جنبشي را آغازكردند و به امام حسين راجع به خلع معاويه، وبيعت با او نوشتند. امام حسين پيشنهاد آنان را نپذيرفتند و به آنها تذكر دادند كه ميان او و معاويه پيماني است كه شكستن آن جايز نيست تا مهلت آن پايان يابد و هنگامي كه معاويه مرد در اين باره، اظهار نظر خواهم كرد: «لمامات الحسن (ع) تحركت الشيعة بالعراق، وكتبوا الي الحسين (ع) في خلع معاوية و البيعة له، فامتنع عليهم، و ذكّر ان بينه و بين معاوية عهداً وعقداً لا يجوز له نقضه، حتي تمضي المدّة، فإذا مات معاوية نظر في ذالك» .