عزت حسینی صفحه 4

صفحه 4

«آیا تو را رها کنیم و در پیش گاه خدا در ادای حقت، عذری نداشته باشیم. به خدا سوگند باید نیزه ام را در سینه هایشان بشکنم، و با شمشیرم تا آن جا که دسته آن در دستم باشد ضربتشان بزنم، از تو جدا نمی شوم، و اگر برای نبرد با آنان سلاح نداشته باشم، در دفاع از تو با پرتاب سنگ با ایشان خواهم جنگید تا با تو بمیرم.»سپس «سعید بن عبدالله حنفی» برخاست و گفت: «به خدا سوگند تو را رها نمی کنیم تا خداوند بداند که حرمت تو را در نبود پیامبر نگه می داریم؛ و به خدا سوگند اگر بدانم کشته می شوم، سپس زنده می گردم، آن گاه زنده سوزانده می شوم و خاکسترم به باد می رود و هفتاد بار با من چنین می شود، باز از تو جدا نشوم تا پیش رویت بمیرم. پس چرا چنین نکنم که یک بار کشته شدن است و آن گاه کرامتی که هرگز پایان نپذیرد.»آن گاه «زهیر بن قین» برخاست و گفت: به خدا سوگند که دوست دارم که هزار بار (در دفاع از تو) کشته شوم و سپس زنده گردم و باز کشته شوم و با کشته شدن من جان تو و جان این جوانان خاندان تو را حفظ کنم. همه یاران حسین (ع) که تربیت شدگان مدرسه عزت بودند، سخنانی همانند یکدیگر گفتند. آخرین سخنشان این بود: «به خدا سوگند (هرگز) از تو جدا نمی شویم، جان های ما به فدایت، با چنگ و دندان تو را حفظ می کنیم و چون کشته شویم (به عهد خود) وفا کرده و تکلیف خویش را ادا کرده ایم.»یاران حسین (ع) به راستی چنین بودند؛ جلوه های عزت

حسینی، پایدار، وفادار،استوار و شکست ناپذیر بودند و این ویژگی ها را در روز عاشورا به نمایش گذاشتند. آنچه بر زبان حسین (ع) و یاران او جاری می شد و آنچه در رفتار و کردار آنان جلوه کرد، شأن انسان عزیز است. حسین (ع) خود درباره این شأن و جلوه های آن - در برخورد با حر بن یزید ریاحی - چون راه بر او و کاروانش بست و آن حضرت را ازمرگ بیم داد، چنین فرمود:«لَیْس َ شَأنی شأن مَن ْ یَخاف ٌ الْمَوْت، ما اهْوَن الْمَوْت عَلَی سَبیل نِیْل ِ الْعِزّ و إحْیاء الْحَق ّ، لَیْس َ الْمَوْت فی سَبیل الْعِزّ إلاّ حَیاه ً خالِدَه ً، وَ لَیْسَت ْ الْحَیاه ُ مَع َ الذُّل ّ إلاَّ الموت الذی لاحَیاه َ مَعَه ُ، افَبالْمَوْت تُخَوِّفُنی؟ هَیْهات ْ، طاش َ سَهْمُک َ، وَ خاب َ ظَنُّک! لَسْت ُاَخاف ُ الْمَوْت، إن َّ نَفْسی لاکْبَرُ مِن ذلک و هِمَّتی لاَعْلی مِن ْ ان ْ احْمِل َ الضَّیْم َ خَوْفاً مِن َالْموت، و هل تَقْدِروُن علی اکثر مِن ْ قَتْلی؟ مَرْحَباً بِالْقَتْل ِ فی سَبیل الله؛ ولکنّکم لاتقدرون عَلی هَدْم ِ مَجْدی وَ مَحْوِ عِزّی وَ شَرَفی، فإذاً لااُبالی بالقتل؛شأن من شأن کسی نیست که از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسیدن به عزّت و احیای حق سبک و راحت است مرگ در راه عزت، جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت جز مرگی فاقد حیات نیست. آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ تیرت به خطا رفته است و گمانت تباه است! من کسی نیستم که از مرگ بهراسم. منش من بزرگ تر از این است و همّت من عالی تر است از آن که از ترس مرگ، به زیر بار ستم روم و آیا شما بر بیش از کشتن من توانایی دارید؟ آفرین و درود به کشته شدن در راه خدا،

در حالی که شما قادر به نابودی عظمت من و محو عزت و شرف نیستید! پس در این صورت باکی از کشته شدن ندارم».حسین (ع) کشته عزّت خویش و زنده به عزّت است. او نه فقط «قتیل الْعبره» که «قتیل العزّه» است. گام گام او عزت است و حماسه.

موجبات عزتمند شدن

اشاره

انسان مؤمن دارای این جای گاه والا و ارزش مند است و اسلام بر عزیز و ارج مندبودن آن اصرار دارد و زبون سازی آن را نمی پذیرد. امام صادق (ع) می فرماید:«المُؤْمِن یکون ُ عزیزاً و لا یکون ذلیلاً؛ مومن پیوسته، عزیز و سرافراز بوده و زبون نیست.»عزّت مومن در گرو شاخصه هایی است که از آن یاد می شود:

ایمان و تقوی

ایمان، عامل سربلندی و تکامل انسان، همان باور داشتن به الله، به همه پیامبران دیگر؛ هم چون پیامبر اکرم (ص) ، به همه کتاب های آسمانی؛ هم چون قرآن مجید، به امامت پیشوایان معصوم و اعتقاد به معاد است.ایمان را می توان اعتقاد قلبی به خدا و فرمان های او همراه با تسلیم به آن دانست.و خداوند در قرآن این عزت را به اهل ایمان اختصاص داد: (وللهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِه ِ و لِلْمؤمنین) ؛عزت از آن خدا و رسولش و اهل ایمان است.»هم چنین از امام صادق (ع) است که: «المؤمن یکون عزیزاً؛ انسان مومن (به جهت ایمانش) عزیز است.» و خداوند در قرآنش می فرماید: (ان ّ اکرمکم عنداللهاتقیکم) ؛بزرگوارترین شما در نزد خدا باتقواترین شماست.»و علی (ع) فرمود: «لا کَرَم اعَزَّ من التقوی هیچ بزرگی و کرامتی بالاتر از عزّت تقوانیست.»و پیامبر اسلام فرمودند: «من ارادَ ان ْ یکون اعَزَّ الناس فلیتق الله عزوجل؛ هرکسی می خواهد با عزت ترین انسان ها باشد، تقوای الهی پیشه کند.»

اطاعت و بندگی

اطاعت خداوند که ثمره ایمان به اوست، از مهم ترین رموز عزت مند شدن است.پیامبربزرگ اسلام (ص) می فرماید: «اِن ّ الله یقول کل یوم: انَا ربّکم العزیز فَمَن ْ اراد عِزَّالدّاریْن فِلْیُطیع ِ العزیز؛ پروردگار شما همه روز می گوید: منم پروردگار عزیز، هر کس عزّت دو جهان خواهد، باید اطاعت عزیز کند.» علی (ع) در این باره می فرماید: «لا عِزَّکَالطّاعه َ؛ هیچ عزتی مثل اطاعت خدای نیست.»خدا به داوود (ع) وحی کرد که: «یا داود انّی وَضَعْت ُ... العزّفی طاعَتی و هم یطلبون فی خدمت السطان فلا یجدونه...؛ «ای داوود! من عزّت را در طاعتم قرار دادم، در حالی که مردم آن را نزد سلطان جست و جو می کنند و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه