عزت و افتخار راه و روش حرکت حسین علیه السلام صفحه 1

صفحه 1

عزت و افتخار راه و روش حرکت حسین

(سبحان ربک رب ّ العزّه عمّا یصفون)(هوالذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین)عزت، یکی از صفات جمالیه ذات پاک پروردگار عالم است. او معزّ المؤمنین است،از این رو به هر که بخواهد عزّت می بخشد:(قل اللّهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء... و تعزّ من تشاء و تذل ّ من تشاء).(وللّه العزّه ولرسوله وللمؤمنین).حضرت علی (ع) می فرماید: «قَدْ تَکفَّل بنَصرِ مَن ْ نَصَرُه و اِعْزازِ مَن ْ اَعَزَّه ُ؛خداوند خود متکفل یاری و نصرت و عزت بخشیدن به کسی گردیده که او را یاری نماید و عزیز بدارد.»مؤمنینی که با اتکال به نیروی لایزال پروردگار بر عزت بی منتهای او تکیه می زنند خود را به نیروی لایزال قادر و قهاری مجهز می سازند که همین اتکای به قدرت عظیم و بی منتها رمز غلبه پیوسته اهل ایمان با وجود کمی نیرو و نفرات بر سپاه کفر در طول تاریخ است:(ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین وان یکن منکم مأه ٌ یغلبوا ألفاًمن الذین کفروا إن ْ یَکُن ْ مِنْکُم ْ مِاه ٌ صابِرَه ٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْن ِ وَ إن ْ یَکُن ْ مِنْکُم ْ اَلْف ٌ یَغْلِبُوا اَلْفَیْن بِإذْن ِاللّه ِ)بیست تن رزمنده صبور از اهل ایمان بر دویست تن از سپاه کفر غلبه می کنند و صد نفر از شما بر دو هزار نفر از آنان چیره خواهند شد.برخلاف سپاهیان کفر که از منظر نیرو و تجهیزات مادّی به نتایج نبرد و مخاصمه می اندیشند و از همین دیدگاه در غالب تکیه بر عوامل مادی می کوشند که نتایج را پیش بینی کرده و جستجو نمایند:(وَ قالُوا

بِعِزَّه ِ فِرْعَوْن َ إنّا لَنَحْن ُ الْغالِبُون َ).گفتند: به عزت فرعونی سوگند که ما به یقین پیروز خواهیم شد.(ان َّ الذین یتَّخذون الکافرین اولیاءَ مِن ْ دون المؤمنین اَیَبْتَغون َ عنْدهم العزَّءُ فان َّ العزَّه لله جمیعاً)آنان که در مواجهه با اهل ایمان کافران را به دوستی و نصرت بر می گزینند آیا عزت را در نزد آنان جستجو می کنند، به درستی که عزت به یک باره در نزد خداست.(ضُرِبَت ْ عَلَیْهِم ُ الذِّلَّه ُ وَ الْمَسْکَنَه ُ وَ باوو بِغَضَب ٍ مِن َ اللّه ِ ذلِک َ بِاَنَّهُم ْ کانُوا یَکْفُرُون َ بایات اللّه وَ یَقْتُلُون َ النَّبِیِّین َ بِغَیْرِ الْحَق ِّ ذلِک َ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُون َ).آنان که دعوت انبیا را به سخره و تکذیب و استهزاء و کفران می گیرند در حقیقت نشانه ها و آیات پروردگار را تکذیب و کفران نموده شایسته خشم و غضب و ذلت پروردگارند.(إن َّ الَّذِین َ اتَّخَذُوا الْعِجْل َ سَیَنالُهُم ْ غَضَب ٌ مِن ْ رَبِّهِم ْ وَ ذِلَّه ٌ فِی الْحَیاه ِ الدُّنْیا وَ کَذلِک َ نَجْزِی الْمُفْتَرِین َ)آن دسته که در برابر دعوت توحیدی حضرت موسی (ع) راه کفر و گوساله پرستی درپیش گرفتند به غضب و خشم و ذلت از سوی پروردگار گرفتار می آیند. این سرانجام همه تکذیب کنندگان آیات الهی است که اصحاب ذلت و خواری خواهند بود:«اوحی الله تعالی الی داوود (ع): یا داود انّی وضعْت ُ... العزَّ فی طاعتی و هم یطْلبونه فی خدْمَه ِ السُّلطان َ فلا یجدُونَه ُ؛در وحی خداوند به حضرت داود (ع) چنین آمده: ای داود! من عزّت را در اطاعت از خویش قرار دادم امّا مردم آن را در خدمت گزاری به سلاطین و پادشاهان جستجو می کنند.»عزّت نقطه افتراق اهل ایمان از کفر است و پیروی از آیات پروردگار و متابعت از سنّت های انبیا و اولی الامر رمز جَستن از ذلّت و خذلان و

پرواز تا اوج عزّت و حیات طیبه است:(فَنَتَّبِع َ آیاتِک َ مِن ْ قَبْل ِ اَن ْ نَذِل َّ وَ نَخْزی).به تعبیر قرآن کریم عزّت به یک باره در نزد خداست و جویندگان عزت می باید آن را در طاعت پروردگار جستجو کنند.(مَن ْ کان َ یُرِیدُ الْعِزَّه َ فَلِلّه ِ الْعِزَّه ُ جَمِیعاً إلَیْه ِ یَصْعَدُ الْکَلِم ُ الطَّیِّب ُ وَ الْعَمَل ُ الصّالِح ُ یَرْفَعُه ُ)هر کس جویای عزّت است بداند که عزت به یک باره در نزد خداست. سخن پاکیزه و عمل شایسته به نزد او صعود می کند.قرآن کریم مؤمنینی را که در راه خدا جهاد را بر سستی و قعود برگزیده و آنان که در راه رضای پروردگار از سرزنش دنیاگرایان بیمی ندارند می ستاید. در میان خود به رفق و مدارا و با دشمنان به شدت عمل می کنند.(فَسَوْف َ یَاْتِی اللّه ُ بِقَوْم ٍ یُحِبُّهُم ْ وَ یُحِبُّونَه ُ اَذِلَّه ٍ عَلَی الْمُوْمِنِین َ اَعِزَّه ٍ عَلَی الْکافِرِین َ یُجاهِدُون َ فِی سَبِیل ِ اللّه ِ وَ لا یَخافُون َ لَوْمَه َ لائِم ٍ).پس عزت، صف بندی اهل ایمان در برابر جبهه کفر است وگرنه روابط میان مؤمنین همواره برخاسته از رفق و مدارا و مهربانی و عطوفت است.(مُحَمَّدٌ رَسُول ُ اللّه ِ وَ الَّذِین َ مَعَه ُ اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم ْ)عزّت رمز نفوذ ناپذیری جبهه حق در برابر صف کفر و بی عدالتی است. صف بندی حزب خدا در برابر سپاه شیطان و مرزبندی اولیای خدا در برابر اعوان کفر و ظلم.عزّت ویژه خدا و پیامبر و مؤمنین است و ذلت شاخصه اهل کفر که مغضوب پروردگار عالمیان اند.عزّت، استقامت و نفوذ ناپذیری است و پافشاری اهل ایمان در اعتلای کلمه توحید برآیند همین عزّت خداداد است.(إن َّ الَّذِین َ قالُوا رَبُّنَا اللّه ُ ثُم َّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّل ُ عَلَیْهِم ُ الْمَلائِکَه ُ اَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّه ِ الَّتِی کُنْتُم ْ تُوعَدُون َ).تاریخ کربلا

تاریخ پر حماسه مرزبندی عزت اهل ایمان در برابر ذلّت کفر است.چنان که امام حسین (ع) فرمود:«الا و إن َّ هؤلاءَ قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استأثروا بالفی ِ و احلّوا حرام الله و حرّموا حلال الله و انا احق ُّ مَن ْ غیر؛آگاه باشید که اینان ملازم اطاعت شیطان گردیده از اطاعت پروردگار روی برتافتند. در زمین فتنه و فساد به پا کرده حدود الهی را تعطیل نموده اند. از تقسیم غنایم سرباز زده و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام شمردند و تغییر این وضع بیش از همه برمن سزاوار است.»هم چنین فرمود: الهی و سیّدی وددت ُ ان اُقْتِل َ و اُحیی سبعین مرّه ٍ فی طاعتک و محبتک سیّما اذا کان فی قتلی نصره دینک و احیاء امرک و حفظ ُ ناموس شرعک؛پروردگارا اگر مرگ من مایه نصرت دین تو و حفظ ناموس شریعتت گردد دوست دارم هفتاد هزار بار در راه دین تو و طاعت و محبتت بمیرم و زنده شوم.»«کان فی قتلی نصره دینک و احیاء امرک و حفظ ناموس شرعک؛خدایا دوست دارم در راه یاری دین و اطاعت و محبت تو هفتاد هزار بار بمیرم و زنده شوم. آن هنگام که مرگ من مایه نصرت دین تو و حفظ ناموس شریعت گردد.»«قال الحسین (ع): لیس شأنی شأن ُ من یخاف ُ الموت َ. ما اهون َ الموت ُ علی سبیل ینل العزّ و احیاء، الحق ّ. لیس الموت فی سبیل العزّ الاّ خالده ً و لیست الحیاه مع الذُّل ِّ الاّ الموت َ الذی لاحیاء، معه. افبالموت تُخوّفُنی هیهات، طاش سهمک و خاب ظنّک،لست ُ اخاف ُ الموت هِمَّتی لَأعلی مِن ْ أن أحمِل الصَّیْم َ خوفاً

من الموت و هل تقدرون علی اکثر من قتلی؟، مرحباً بالقتْل ِ فی سبیل الله و لکنکُم لاتقدورن علی هَدْم ِ مَجْدی و محوعزّی و شَرَفی فإذاً لااُبالی، بالقتل.»وقتی سپاه عمر سعد در سرزمین کربلا در برابر امام (ع) موضع گرفت و مهیای نبرد گردید، فرمانده سپاه، امام (ع) را از رویارویی با دشمن سخت برحذر داشت و از عواقب نافرجام آن پرهیز داد. امام (ع) در پاسخ او فرمود:«ترس از مردن شایسته کسی چون من نیست. مرگی که در راه رسیدن به عزّت و سربلندی و زنده کردن حق باشد چه آسان است. مرگ در راه عزت جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلّت، مرگ و فنای مطلق است. آیا مرا با مردن می ترسانی؟ هرگز! تیرت به خطا رفت و گمانت بی هوده و باطل گردید. من از مرگ نمی ترسم و بلند همت تر از آنم که از ترس مردن، ذلت را بر خویشتن برگزینم. مگر شما جز کشتن من کار دیگری می توانید انجام دهید؟ آفرین بر مرگ در راه خدا که با مرگ در راه خدا نمی توانید مجد و عزّت و شرف مرا نابود سازید. به همین جهت است که من از مردن باکی ندارم.»«الا و ان ّ الدّعی ّ قد ترکنی بین اثنتین بین السّلّه و الذّلّه و هیهات له ذالک منّی،هیهات منّا الذّلّه!! ابی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنین أن یؤثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام، الا و انّی زاحف ٌ بهذه الاسره مع قلّه العدد و کثره العدُوِّ و خذله النّاصر؛«آگاه باشید که این مدعی دروغین مرا میان کشته شدن با برق شمشیر و ذلت مخیّر ساخته است. البته هرگز که ذلت شایسته ما نیست

و از این خاندان دور است که خدا و پیغمبر و مؤمنین از ذلّت ابا دارند. هرگز مباد که طاعت فرومایگان بر قتل و شهادت در راه خدا ترجیح یابد که ذلت از ما بدور است. اکنون من با این تعداد اندک یاران به کار زار می شتابم با آن که می دانم تعداد دشمن بسیار است و یاری گرانم اندک اند.»امام حسین (ع) پیش از امارت یزید در نامه ای به معاویه چنین نگاشت:«انّی لااَعْلَم ُ فِتْنه ً اَعْظَم ُ علی هذه الامّه مِن ْ ولایتک علیها و لااَعْلم ُ نظراً لنفسی ولدینی و لامّه، محمد(ص) علینا افضل مَن ْ أن اُجاهدک فان فعَلْت ُ فانّه ُ قُربَه ٌ الی الله و ان ترکته فانّی استغفر الله لذنبی... اوَلسْت َ قاتِل َ المُصَلّین َ العابدین الذین کانوا ینکرون الظُلم و یستعظمون البدع َ و لا یخافون فی الله لومه ُ لائم ٍ ثم قَتَلْتَهُم ْ ظلماً و عُدْواناً؛«به درستی که من هرگز بر این امّت فتنه ای بزرگ تر از ولایت و امارت تو بر آنان سراغ ندارم و گمان نمی کنم برایم عملی برتر و با فضیلت تر از جهاد در راه تو باشد که البته عملی افضل از جهاد بر تو بر امّت جدم متصور نیست. اکنون اگر با تونبرد کنم به نیت تقرب به خداست و اگر از جهاد درگذرم، باید به درگاه خدای استغفار کنم که مرتکب گناه گردیده ام. مگر نه آن که تو قاتل نمازگزاران و عابدانی هستی که ظلم را دشمن می داشتند همان ها که در راه خدا از شماتت و سرزنش سرزنش گران نمی هراسیدند و تو آنان را به ظلم و کینه به قتل رسانیدی!»او پیوسته به تکلیف و وظیفه شخصی خود می اندیشید به همین جهت همه کسانی که در صدد بودندتا با تبیین دورنمایی از

حوادث خونین کربلا او را از انجام این مأموریت باز دارند و با یادآوری مخاطرات سفر، او را از آن بازدارند، اما کمترین توفیقی نیافتند. انجام وظیفه تنها نکته ای بود که امام (ع) همواره بدان تأکید و اصرار می ورزید و اظهار می داشت؛ چنان که در دوران سخت جنگ تحمیلی وقتی امام امت را از رویارویی بادشمن تا دندان مسلح کفر برحذر می داشتند می فرمود: ما مأمور به وظیفه ایم نه نتیجه.!وی در تبیین ضرورت جهاد با دشمن می فرمود:«الا ترون الی الحق ّ لایُعْمَل ُ به و الباطل َ لایُتناهی عنه لیرغَب َ المؤمنین فی لقاء ربّه حقّاً حقّاً فانّی لا اری الموت َ الا الشّهاده (السعاده) و الحیاه مع الظالمین الاّ بَرِماً؛«مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد؟ همین امر باید مؤمنین را مشتاق دیدار پروردگارش گرداند. به درستی که من مرگ را جز به شهادت (سعادت) نمی بینم و زندگی با ظالمان را جز زجر و درد نمی دانم.»«و الله لأرجو أن ْ یکون َ خیراً ما اراد اللهُ بنا قُتِلْنا أم ظَفِرنا؛به خدا سوگند! ایمان دارم که هر آنچه خدای بر ایمان اراده کند خیر است مرگ باشد یا پیروزی.»«لا اعطی المقاده و المذلّه من نفسی؛ هرگز تن به ذلت نمی سپارم.»«مثل لایُبایِع ُ مَثلَه ُ؛ شایسته نیست کسی چون من با یزید بیعت نماید.»«انه لااعطی الدَّنیّه مِن ْ نفسی ابداً؛ هرگز تن به ذلت نمی سپارم.»از آن روی تن به آسایش نمی سپرد که تنها به رضایت پروردگار می اندیشید و رستگاری را جز در انجام فرایض خداوند عالم جستجو نمی کرد. او پرهیز از انجام تکلیف را ذلت می دانست و ذلت را مغضوب پروردگار. در این نگرش رضایت شخصی بی معناست و همه چیز در رضایت

او خلاصه می شود؛ چنان که می فرمود:«لا افْلَح َ قوْم ٌ آثروُا مَرضاه َ انفسهم علی مرضاه َ الخالق؛آن دسته که رضایت خویش را بر رضایت پرورگار برگزینند هرگز طعم فلاح و رستگاری را نخواهند چشید». از این رو وقتی در سرزمین کربلا پا نهاد پرسید: این زمین چه نام دارد؟گفتند: کربلا. آهی کشید و فرمود: بایستید که این سرزمین همان جاست که خون ما را بر آن خواهند ریخت، این جا همان جاست که مردانمان را می کشند و کودکانمان را ذبح می کنند...به هنگام حرکت از مدینه به سوی کربلا وقتی ام سلمه می کوشید تا با تکیه به اخبار رسول اکرم(ص) او را از رفتن به سوی عراق باز دارد و از نتایج شوم این رویارویی آگاه سازد، امام حسین (ع) پاسخ داد:«قد شاء الله عزّوجل ّ أن یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عُدواناً و قد شاء ان یری حرمی و رهطی و نسائی مُشرَّین و اطفالی مذبوحین مظلومین مأسورین مقیّدین و هم یستغیثون فلایجدون ناصراً و لا معیناً؛خدا دوست دارد مرا کشته ظلم و عداوت و خانواده ام را اسیر و کودکانم را کشته و ذبح شده یا اسیر و در بند ببیند؛ چنان که آنان فریاد زنند و یاری طلبند ولی کسی به یاری آنان نشتابد.»با آن که از نتیجه این نبرد به درستی مطلع بود چون آن را موافق رضای پروردگارش می دانست از آن ابایی نداشت به همین جهت وقتی با منظره دل خراش شهادت کودک شیر خوارش در میان آغوش خود مواجه شد فرمود:«هوْن ٌ علی َّ ما نزل بی أنَّه ُ بعین الله؛ تحمل آنچه بر من می رسد از آن روی برایم آسان است که می دانم در منظر خدایم و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه