مبانی و دیدگاههای اخلاقی، عرفانی امام خمینی (ره) امام در پیوند با عاشورا صفحه 4

صفحه 4

را که آنچه او خواهد، همان شود. هیچ کس را نیروی کاری نیست جز به اعانت او. و درود خدا بر رسول او باد. مرگ بر فرزندان آدم همچون گردنبندی بر گردن دختران جوان است... و چه سخت، آرزومند اسلاف خویشم، همچنان که یعقوب مشتاق یوسف بود. برای من زمینی برگزیده شد که پیکرم در آن افکنده شود، باید بدان زمین برسم. و گویی می بینم گرگهای بیابان، بند بند مرا از هم جدا می کنند در سرزمینی میان «نواویس» و کربلا،[نواویس گورستان نصاری بوده، و اکنون مزار حضرت حر بن یزید ریاحی در آن واقع شده است]و سپس شکمهای تهی و انبانهای گرسنه ی خود را از آن انباشته می سازند. پس گریزی نیست از آن روزی که به قلم «قضا» نوشته شده است. هرچه را خدای پسندد، پسند ما خاندان رسالت است و بر بلای او شکیباییم. او مزد صابران را به تمام و کمال عطا کند...» [35] .7- هنگامی که کاروان حسینی به سرزمین کربلا رسید، امام شهیدان (ع) فرمود: «آیا اینجا سرزمین کربلاست؟» گفتند: آری. فرمود: «اینجا جای فروآمدن ما و سرزمینی است که مردان ما شهید خواهند شد و خون آنان خواهد ریخت.» [36] .8- ابن شهر آشوب گفته است: «در شب عاشورا، هنگام سحر، امام حسین (ع) را خواب فراگرفت. آن حضرت پس از آنکه بیدار شد، به یاران فرمود: آیا می دانید در این ساعت چه در خواب دیدم؟ گفتند: یا بن رسول الله چه دیدید؟ فرمود: در خواب دیدم سگهایی به من حمله کردند تا مرا به دندان بگیرند، و در میان آنها سگی پیسه (دارای لک و پیس) وجود داشت که

بیش از دیگر سگها حمله می کرد، و گمان دارم کسی که قاتل من از میان این مردم است مردی «ابرص»[کسی که پوست بدنش دارای لکه های سفید باشد]خواهد بود. سپس جدم رسول خدا (ص) را دیدم با گروهی از یارانش که به من فرمود: «فرزندم! تو شهید آل محمدی. اهل آسمانها و ملکوت اعلی به تو خشنودند. فردا شب هنگام افطار پیش من خواهی بود، شتاب کن و تأخیر روا مدار. این فرشته ای است که آمده تا خون تو را در شیشه ای سبز قرار دهد.» این است آنچه من در خواب دیدم. مشیت حق تعالی اینچنین است و وقت کوچ کردن از این جهان بدون شک نزدیک شده است.» [37] .9- سیدالشهدا - سلام الله علیه - در روز عاشورا به عمر سعد فرمود: این عهد[نزد حق تعالی چنین]بسته شده است که تو بعد از کشتن من در زندگی خوشی نخواهی دید، می بینم سرت در کوفه بر نیزه ای نصب شده و کودکان، آن را هدف سنگهای خود قرار داده اند. [38] .10- امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش امام محمد باقر - علیه السلام - نقل فرموده است که چون امام حسین (ع) و عمر سعد در برابر هم قرار گرفتند و آتش جنگ شعله ور شد، نصر و پیروزی بالهایش را بر سر امام حسین (ع) گسترانید و امام، میان پیروزی بر دشمن و ملاقات با خدا مخیر شد. اما امام - علیه السلام - ملاقات خدا را برگزید. [39] .11- حالات عرفانی حسین و یارانش - علیهم السلام - شگفت آور است. آنان در تمام طول شب به نماز، دعا، تهجد، استغفار و تضرع پرداختند. «و رجع - علیه السلام -

الی مکانه فقام لیلته کلها یصلی و یستغفر و یدعوا و یتضرع، و قام اصحابه کذلک یصلون و یدعون و یستغفرون». [40] .12- بنا به نقل شیخ مفید (ره)، «چون امام حسین (ع) فرزند شیر خواره اش را به هنگام وداع می بوسید، «حرمله» تیری بر او انداخت و کودک را کشت. حسین (ع) کفی از خون او گرفت و به هوا افشاند. امام باقر (ع) فرمود: قطره ای از آن خون به زمین بازنگشت.» [41] .13- قضیه پاشیدن خون به سوی آسمان و بازنگشتن قطره ای از آن، برای خود امام حسین (ع) نیز در بعد از ظهر عاشورا تکرار شده است. راوی گفت: حسین - علیه السلام - در حالی که از جنگ خسته شده بود، لحظه ای ایستاد. در این هنگام، سنگی به پیشانی مبارکش اصابت کرد. امام چون می خواست با جامه اش، خون پیشانی را پاک کند، تیر سه شعبه مسمومی در سینه و قلب پاکش جای گرفت. در این زمان، حسین (ع) فرمود:«بسم الله و بالله و علی مله رسول الله». سپس سر به آسمان بالا برد و گفت: «خدای من! تو می دانی اینان کسی را می کشند که روی زمین فرزند پیامبری جز او وجود ندارد.»سیدالشهدا (ع) سپس تیر را از پشت سر بیرون کشید، خون از سینه مبارکش فوران می کرد. او دست بر جای زخم گرفت، مشتی از خون خویش را بر آسمان پاشید که قطره ای از آن به زمین برنگشت. آنگاه کف دیگری از آن خون برگرفت و بر سر و صورت خود مالید و فرمود: می خواهم جدم را در حالی که با خون خضاب کرده ام ملاقات کنم. [42] .14- حسین - علیه السلام - که

جایگاه خود را فوق بهشت و در قرارگاه صدق نزد «ملیک مقتدر» معرفی کرده است، اشاره به جایگاهی دارد که فوق تصور عقل و خرد است و همه خردمندان و عارفان در معرفی این مقام، دستی از دور بر آتش دارند.هلال بن نافع گفت: ایستاده بودم که ناگهان فریادی شنیدم. کسی گفت، شمر رفت، حسین (ع) را به قتل برساند. من خودم را بالای سر او رساندم. دیدم حسین (ع) در حال جان دادن است، اما به خدای سوگند، هرگز کشته در خون تپیده ای را زیباتر و نورانی تر از او ندیده بودم. نور صورت او مرا مشغول کرد. زیبایی و هیبت او مرا از فکر قتل او بازداشته بود. امام (ع) در آن حال، طلب آب کرد. مردی گفت، آب نخواهی آشامید... حسین فرمود: من بر جدم رسول خدا (ص) وارد و در خانه او ساکن خواهم شد و از آب «آسن» خواهم نوشید و شکایت شما را به او خواهم کرد. [43] .14- از جمله مسائلی که تصور آن مشکل و جز با دیدن و شهود، میسر و فراهم نمی شود امور زیر است:ظل عرش: امام حسین - علیه السلام - در روز قیامت در ظل عرش با زائران و گریه کنندگانش مجلسی تشکیل می دهد و به سخن می پردازد. حوریان بهشت برای آنان پیغام می دهند به بهشت در آیید که ما مشتاق زیارت شماییم. آنان سخن آن حضرت را بر بهشت ترجیح می دهند و از ورود به بهشت ابا دارند. [44] .یمین عرش: سمت راست عرش، مکان و محل حسین - علیه السلام - در عالم برزخ است. او به محل شهادت و به زائران و گریه

کنندگانش نظر می کند و برای آنان طلب عفو و مغفرت می نماید. او همچنین از جد و پدرش تقاضا دارد برای آنان طلب مغفرت کنند. حسین (ع) می گوید: اگر زائران من می دانستند خداوند چه چیزهایی برای آنان تهیه کرده است، خوشحالی و سرور آنان، بیش از زاری و ناراحتی آنان می شد. [45] .فوق عرش: امام رضا - علیه السلام - فرمود: هر کس حسین (ع) را «عارفا بحقه» زیارت کند، از گفتگو کنندگان با خدا در فوق عرش خواهد بود. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (سوره قمر، آیات 54 و 55 (به درستی که اهل تقوا در بهشتها و نهرها متنعم اند. در جایگاه صدق نزد مالک مقتدر. [46] .بنابراین، عرش محل سخن زائران حسین (ع) است. فوق عرش، جایی است که خدا با آنان سخن می گوید، و ظل عرش، جایی است که حسین (ع) با زائرانش به گفتگو می پردازد.سایه های عرش: خداوند، سایه های عرش (اظله العرش) را به امام حسین (ع) اختصاص داده است؛ همچنان که در زیارتنامه می خوانیم: «اشهد ان دمک سکن فی الخلد و اقشعرت له اظله العرش، و بکی له جمیع الخلائق، و بکت له السموات السبع و الارضون السبع، و ما فیهن و ما بینهن... اشهد انک قتیل الله و ابن قتیله، اشهد انک ثار الله و ابن ثار الله» - شهادت می دهم که خون تو در سرای جاودان ساکن شد و سایه های عرش به لرزه آمد و همه مخلوقات برای او گریستند، و آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفت طبقه و آنچه در میان آسمان و زمین و آنچه در زمین

و آسمان است همه برای حسین گریستند. شهادت می دهم که تو کشته خدا و فرزند کشته خدایی. شهادت می دهم که تو خون جوشان خدا و فرزند خون جوشان خدایی. [47] .در بحار الانوار (ج 43، ص 275) روایت شده است که خداوند، عرش را به سیدالشهدا - سلام الله علیه - عطا فرمود، و این بدان جهت است که آن حضرت و برادرش امام حسن مجتبی - علیه السلام - را زینت عرش قرار داد، و هر چیزی به زینت خود تکمیل می شود. پس اگر عرش به سخن آید، گوید که «من از حسینم».آنچه در فضایل حضرت امام حسین - سلام الله علیه - آمد، مسائلی نیست که جز از طریق دل، شهود و وجدان دید و یافت. همچنان که «راغب» در مفردات پس از بیان معنای ظاهری «عرش» گفته است:«اما عرش خدا چیزی است که بشر از درک حقیقت آن عاجز است و تنها اسمی از آن می داند... و این حرفهایی که عوام از روی اوهام خود درباره آن زده اند صحیح نیست. زیرا اگر «وهم» بتواند آن را درک کند، پس عامل آن هم تواند بود. و خدا بزرگ تر از آن است که اوهام ما حامل عرش او باشد.» (تفسیر المیزان، ذیل اعراف / 54).علامه بزرگوار طباطبائی - قدس سره - با استفاده از روایات، عرش را کنایه از استیلا و تسلط خداوند بر ملک خویش دانسته و گوید: عرش، مقامی است که زمام همه حوادث و اسباب و چیدن و رج کردن سلسله علل به آن منتهی می شود، و صور عالم موجودات که به تدبیر خدای تعالی اداره می شود، هرچه هست در عرش خدا

موجود است، چنانکه فرمود: «و عنده مفاتیح الغیب...» بنابراین، عرش عبارت است از مقامی موجود (نه اعتباری) که جمیع سرنخهای حوادث و امور در آن متراکم و جمع است. پس با استفاده از آیه «ثم استوی علی العرش یعلم ما یلج فی الارض...» (حدید / 4) فرموده است، پس عرش همان طوری که مقام تدبیر عام عالم است و جمیع موجودات را در جوف (درون) خود جای داده، همچنین مقام علم نیز هست، و چون چنین است قبل از وجود این عالم و در حین وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوی پروردگار نیز محفوظ هست».امیرمؤمنان - علیه السلام - به «جاثلیق» فرمود: «خداوند، عرش را از چهار نور (سرخ، سبز، زرد و سفید) آفرید، و مراد از «عرش» آن علمی است که خداوند به حاملین عرش داده و آن، نوری است از نور عظمتش. پس به عظمت و نورش دلهای مؤمنان را بینا کرده و به عظمت و نورش، نادانها دشمنش می دارند، و به عظمت و نورش همه موجودات در آسمان و زمین در صدد جستجوی راهی به سوی او هستند، و برای جستن آن راه، دست به کارهای مختلف زده و ادیان گوناگونی را به وجود آورده اند. سپس همه موجودات، محمولهایی هستند که خداوند آنها را به نور، عظمت و قدرتش حمل می کند، و خود آنها قادر بر تحصیل سود و زیان، مرگ و زندگی و بعثت خود نیستند. آری هر چیز محمول خداست، و خداوند متعال است که آسمان و زمین را از زایل شدن و از بین رفتن نگه داشته و به آنها احاطه دارد. اوست حیات و نور هر

چیز».علامه طباطبایی (ره) افزوده است:«مراد از علم، همان علم فعلی خداوند است، و مراد از علم فعلی خدا به همه موجودات آن است که هر چیزی نزد خدا حاضر و وجودش برای خدا غایب نیست.».

الهام عرشی

امام خمینی (س) تحت عنوان «الهام عرشی» در کتاب شریف آداب الصلوه ص 273 می فرمایند:«بدان که در باب «عرش» و حمله ی آن، اختلافاتی است، و در ظواهر اخبار شریفه نیز اختلاف است. گرچه به حسب باطن اختلافی در کار نیست، چون در نظر عرفانی و طریق برهانی «عرش» بر معانی بسیاری اطلاق می شود... و گاهی اطلاق بر «علم» شده، که شاید مراد از علم «علم فعلی» حق باشد که مقام «ولایت کبری» است و «حمله ی» آن چهار نفر از اولیای کمل است، در امم سالفه نوح و ابراهیم و موسی و عیسی - علی نبینا و آله و علیهم السلام - و چهار نفر از کمل است در این امت، رسول ختمی، امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین - علیهم السلام...».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه