نکته های اخلاقی در عاشورای امام حسین علیه السلام صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

بی شک، واقعه خونین کربلا یکی از وقایعی است که قلب هر مؤمن و هر انسان آزاده را جریحه دار می کند.عاشورا پدیده نیست که فقط متعلق به گذشته دور باشد، بلکه عاشورا و قیام خونین اباعبدالله و یارانش یک جریان است که همیشه در قلب تاریخ ثبت است و گذشت زمان آن را کهنه نمی کند و از خاطره ها هرگز محو نمی شود. زینب کبری در مجلس یزید خطاب به یزید - علیه اللعنه - به همین نکته اشاره می کند: «وَ کِدْ کَیدک وَاسْع َ سعیک و ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا» مکرو حیله ات را به کار ببر، آنچه تلاش و سعی داری به کارگیر، به خدا قسم! یاد ما را از دل ها نمی توانی محو کنی و وحی ما را نمی توانی بمیرانی.عاشورا دارای ابعاد مختلفی است: عده ای از تحلیل گران به دید عرفانی به آن نگاه می کنند و گروهی دیگر به دید حماسی و دسته سوم به دید رثاء و مرثیه سرایی.قیام امام منحصر به این ابعاد نیست، زیرا یک نقش مورد غفلت قرار گرفته و آن نقش اخلاقی عاشورا است. به راستی نقش اخلاقی کمتر از نقش حماسی آن نیست.چه درسی بهتر از درس اخلاقی، همان طوری که جدّ حسین (ع) فرمود:«علیکم بمکارم الاخلاق فان ّالله بعثنی بها» بر شمااست به مکارم اخلاق، زیرا خداوند مرا به آن مبعوث کرده است و باز فرمود:«انّما بعثت لِاُتمم ّ

مکارم الاخلاق» خَلق و خُلق دو عبارتی هستند که استعمال می شوند: یکی مربوط به ظاهر خلقت انسان است و دیگری مربوط به باطن انسان.زیبای خلقت ما، به دست ما نیست، اما زیبایی سیرت و درون به دست ما است.رعایت مکارم اخلاق باطن انسان را نیکو می کند. مطالعه بعد اخلاقی عاشورای امام حسین، انسان را به مکارم اخلاقی نائل می سازد و در این مقال، به شمه ای از مکارم اخلاقی عاشورای حسینی اشاره می کنیم.

کربلا نمایش اوصاف فضیله و اوصاف رذیله

فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی

اشاره

تقابل بین امام حسین (ع) و یزید از نظر عظمت و پستی، شبیه تقابل ضدین است. امام در بیت شرف و عزّت رشد یافته، خاندانی که همه آنان از بزگواری خاصّی برخوردار بودند و طرف مقابل یزید، در خاندانی که دست به هر پلیدی می زدند بزرگ شده است و تقابل آن دو، تقابل نور و ظلمت یا تقابل فضیلت و رذیلت بوده است.سید علی جلال الحسینی مصری می گوید:آقا امام ابا عبدالله پسر دختر رسول خدا و پسر امیرالمؤمنین علی است. در بیت نبوّت که دارای شرف نسب است رشد کرده و تمام مکارم اخلاق و فضایل و محاسن اعمال، از جمله: همّت عالی، نهایت شجاعت وجود، علم به اسرار و فصاحت لسان در او تکمیل و اوصافی، از قبیل: یاری کردن حق و نهی از منکر، جهاد با ستمگران، تواضع و فروتنی همراه با عزّت نفس، عدل، صبر، حلم، عفت، مروّت و ورع در او جمع بوده است و از سلامت فطرت و جمال خلقت و قدرت اندیشه و تعقل و قوّت جسمانی برخوردار بوده است.بنابراین، جنگ بین دو دسته؛یعنی جلاّدها و شهدا بوده است. زیرا از زمانی که مقرّر شد که این گروه یاران

یزید و کارگزاران حکومتی او باشند، تصمیم گرفتند که مسئله امام حسین را به روش جلاّدان - که غیراز خون ریزی چیزی نمی فهمند - اجرا نمایند و یاران امام حسین هم، تمام همّتشان براین بوده که تمام دنیا را در راه آزادی بدهند. این گروه شهدایی هستند، همه چیز را برای آزادی می دهند و آن دست جلّادانی هستند که همه چیز را برای به دست آوردن مال می دهند.برای اثبات دنائت و خسّت یاران یزید، همین بس که در مواجهه با حسین (ع) در کربلا چون اعتقاد به کرامت نفسانی او داشتند، در کشتن آن حضرت به خود می لرزیدند.سپس لباس ها را از تن آن حضرت بیرون آوردند و غارت کردند. اگر به دین حسین و رسالت جدش منکر بودند، پستی شان کمتر بود، تا چه برسد کسی مسلمان باشد و چنین عملی را انجام بدهد.و شما می توانید مکارم اخلاقی و فضایل انسانی حسین (ع) و یارانش را از زبان عمر سعد و یارانش بشنوید. وقتی که به عمر سعد حکومت ری را دادند، و به او کشتن اباعبدالله را هم پیشنهاد کردند. او ابتدا امتناع نمود و سپس مهلت خواست و در نهایت پذیرفت و این شعر را گفت:فَواللهِ مااَدری و انّی لحائر اُفکّرُ فی اَمری علی خطرین ءَاَترُک ُ مُلک َ الرّی و الرّی منیّتیّ اَم ْ اَرجع ُ مَأثوماًبِقتل ِ الحسین ِو فی قتله النّارُالّتی لیس دونها حجاب وَمُلک ُ الرّی قره ُعینی به خداقسم نمی دانم و من سرگردانم درباره کارم؛ به دو خطرفکر می کنم: آیا حکومت ری را رها کنم و حال آن که رسیدن به حکومت ری آرزوی من است؟یا با کشتن حسین گنهکار برگردم؟ و حال آن که مجازات کشتن ِ حسین آتشی

است و هیچ چیز حاجب و مانع آن نمی شود و ملک ری هم روشنایی چشم من است.این تنها اعتقاد عمربن سعد درباره امام حسین نیست. یاران او هم درباره کشتن همین باور را داشتند. ابومخنف نقل می کند:«و لقد مکث طویل من النهار و لو شاء النّاس ُ ان یقتلوه لفعلوا و لکنهم... ثم قال لخولی بن یزید الاصبحی احزّ رأسَه فاراد ان یفعل َ فضعف فارعد» مقدار زیادی از روز را برای کشتن حسین مکث کردند، اگر می خواستند او را بکشند می توانستند لکن هرگروهی از گروه دیگر پرهیز می کردند و دوست داشتند که گروه دیگر این کار را انجام بدهند. تا این که شمر بر آنان داد زد که منتظر چه هستید. او را بکشید! سپس به خولی امر کرد که سرش را از تنش جدا سازد. او رفت و قصد کشتن حسین را نمود، ولی ناتوانی و ضعف بر او دست داد و لرزید. همین اعتقاد را در مورد بعضی از یاران امام نیز داشتند.وقتی که مسلم بن عوسجه کشته شد و سرو صدا در لشکر ابن سعد بلند شد شبث بن ربعی به اطرافیانش گفت: با دستتان خودتان را می کشید و خودتان را برای دیگران خوار می کنید و خوشحال می شوید که فردی مثل مسلم بن عوسجه کشته شده است. به خداقسم، جای گاه او بس عظیم است و در میان مسلمانان مقام کریمی را داراست.هنگامی که کعب بن جابر پس از کشتن بریر، به خانه اش بازگشت، زنش گفت:«دشمنان پسر فاطمه را کمک کردید» و«قتلت سیّد القراء لقد اتیت عظیماً من الامر» سرور قاریان قرآن را کشتی، امر بزرگی با خودآوردی به خدا قسم هرگز با تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه