نکته های اخلاقی در عاشورای امام حسین علیه السلام صفحه 2

صفحه 2

سخن نمی گویم».ابن صیفی شاعر اشاره می کند که ابن خلکان از نصرالله مُحلّی نقل می کند: شبی امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) را در خواب دیدم و به او گفتم:شما مکه را فتح کردید و گفتید آن کس که به خانه ابو سفیان درآید، آمن است و آن گاه با فرزندانت حسین کردند آنچه کردند. گفت: مگر اشعار ابن صیفی را نشنیده ای؟ گفتم: نه، گفت: از خودش بشنو. ازخواب برخواستم و به خانه شهاب الدین ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صیفی رفتم و خوابم را گفتم، بانگش به گریستن بلند شد وگفت: این اشعار را دیشب نظم کردم و سوگند یاد کرد که آن را بر هیچ کس نخوانده ام و آن گاه خواند:ملکنا فکان العفوُ مِنّا سَجیّه فَلَمّا ملکتم سال بالدم ابطح ُوَحَلّلتم قتل َ الاُساری فطالما عدَوَنا عَلی الاَسْری فنعفو ونفصُح فحسبکم هذا التفاوت بیننا و کل ّ اناء بالذی فیه ینضح حکومت که در دست ما آمد، عفو وبزرگواری روش بود و چون به دست شما رسید،خون در سرزمین «ابطح» جاری شد. شما کشتن اسیران را روا شمردید، ولی ما از اسیران گذشتیم و آنها را بخشودیم. همین تفاوت میان ماو شما بس. از کوزه همان برون تراود که در اوست.

صداقت در گفتار

یکی از اوصاف فضیله که در امام حسین (ع) دیده می شود، صداقت در گفتار است.امام (ع) نه تنها به زبان، راست گویی را به مردم سفارش می نمود، بلکه در عمل هم برای رسیدن به هدف از دروغ استفاده نکرد. سیاست مداران دنیا پرست برای رسیدن به مناصب دنیا به هزاران دروغ متوسل می شوند و به اطرافیانشان مناصب خیالی و واهی و وعده می دهند و وقتی هم به منصب

مورد دلخواه رسیدند، همه حرف های گذشته را فراموش و به وعده هایشان پشت پا می زنند. لیکن امام حسین از این روش استفاده نکرد،بلکه او روز قبل از هنگام حرکت از مکّه معظمه سخنرانی کرد. فرازهای مهمی در کلام امام هست، از جمله فرمود:«مَن کان فینا باذلاً مُهجَتَه ُ موطنّاً علی لقاءِ اللهِ نفسَه ُ فَلَیَرْحَل معنا فَانّی راحل مصبحاً انشاءالله»هر کس می خواهد خونش را بدهد و آماده لقای پروردگار است، با ما حرکت کند و من هم فردا - انشاءالله - حرکت می کنم. هرکس عاشق خون دادن است بیاید. من مشتی شیفته شهادت می خواهم، نه طالب ریاست. حضرت قبل از کلام فوق فرمود: مرگ برای فرزند آدم همانند گردنبند به گردن دختران جوان زینت بسته و اشتیاق من به نیاکانم بیشتر از اشتیاق یعقوب به یوسف است؛ برایم قتلگاهی معین شده که در آن جا فرود خواهم آمد، گویی با چشم خود می بینم که درندگان بیابان ها در سرزمینی میان نواویس و کربلا اعضای مرا قطعه و شکم های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پرمی کنند. حضرت در موارد مختلف از شهادت خودش و یارانش خبر داده، از جمله آنهاموارد ذیل است:1_ در منزلی به نام عذیب خواب قیلوله کرد و از خواب بیدار شد و در حالی که گریه می کرد، پسرش از علت گریه سؤال کرد: جریان خواب را بیان کرد و فرمود:«یا بنی ّ انّها ساعه لا تکذب الرّؤیا فیها و انه عرض لی فی منام عارض فقال تسرعون السّیر و المنایا تسیر بکم الی الجنه؛ این ساعتی است که خواب در آن دروغ نیست. در خواب به من عرضه شد که کسی می گفت با سرعت سیر می کنید و

حال آن که مرگ شما را به طرف بهشت می برد.»2_ در منزلی به نام «ثعلبیّه» با مردی از اهل کوفه به نام اباهره برخورد نمود و او از علت خروج امام (ع) سؤال کرد امام فرمود:«اِن ّ بنی امیّه اخذ و امالی فصبرت و شتموا عرضی فصبرت و طلبوا دمی فهربت و ایم الله لتقتلُنّی الفِئه ُ الباغیه و لیلبسنّهم الله شاملاً و سیفاً قاطعاًو لیسلطن ّ علیهم من یذلّهم؛ بنی امیه مالم را گرفتند، صبر کردم. آبرویم را بردند، صبر کردم. خونم را طلب کردند، فرار کردم. به خدا قسم هر آینه گروه ستمگر مرا می کشند و خداوند حتماً لباس ذلت به آنها می پوشاند و شمشیر برنده و کسی که آنان را ذلیل کند، بر آنها مسلط می نماید.3_ در برخورد با زهیر بن قین، با این که از ملاقات با امام اکراه داشت و هر جا امام فرود می آمد او جای دیگر فرود می آمد، تا در یک منزل با هم فرود آمدند. امام دنبال زهیر فرستاد، او از رفتن پیش امام اکراه نمود، ولی با تشویق و تحریک زوجه اش دیلم بلند شد و به ملاقات امام آمد. وقتی که برگشت با چهره باز و خوشحال برگشت و زنش را طلاق داد،تا مشکلی از جانب او به همسرش نرسد و داستان جنگ بلنجر با سلمان فارسی و بشارت سلمان را مطرح کرد و بعد گفت: «مَن اَحب ّ منکم ان یتَّبَعَنی و الّا فهو آخر العهد».4_ امام زین العابدین می فرماید: با پدرمان خارج شدیم به منزلی فرود نیامد و از منزلی حرکت نکردیم، مگر آن که از یحیی بن زکریّا یاد می کرد و می فرمود:«از خواری دنیا بر خداست که

سر یحیی رابرای بدکاره ای از بنی اسرائیل هدیه بردند».4_ وقتی که امام به کربلا رسید، فرمود:«هاهنا والله محط ّ رکابنا وسفک دماءنا والله مخط ّ قبورنا و هاهنا و الله سبی حریمنا بهذا حدّثنی جدّی».و مرحوم میلانی از حیاه الحیوان دمیری نقل می کند: امام حسین وقتی که به سرزمین کربلا رسید و از اسمش متوجه شد. داستان عبور کردن حضرت امیرالمؤمنین به کربلا و خبر دادن از شهادت عزیزانش را بازگو نمود.همان طوری که حضرت صداقت خود را در عمل نشان داد؛ در سخنرانی روز عاشورا هم به مردم فرمود:«فَو اللهِ ما تعمّدت کذباً مُذْ علمت ُ ان ّ اللهَ یمْقت ُ علیه اهله و یضرّبه ِ ما اختلقه» به خدا قسم به عمد دروغی نگفتم، از وقتی که دانستم خداوند بر اهل دروغ خشم می کند و سازنده آن را ضرر می زند.امام برای جلب افراد از طریق نامشروع استفاده نکرد و اخبار واقعی کوفه را بر مردم پنهان نکرد، بلکه شفافیت در خبررسانی شیوه امام بوده است. بر خلاف بعضی ازسیاست مداران دنیا که ملتش را نامحرم می دانند و در بی خبری نگاه می دارند و ملتش باید اخبار را از زبان بیگانگان بشنود. حضرت خبر صحیح را در اختیار همراهان می گذاشت، از جمله اخباری که دو نفر به نام عبدالله بن سلیمان و منذربن مشمعّل اسدی برای حضرت آوردند. آنان به امام عرض کردند: خبر جدیدی داریم اگر خواستید آشکارا بگویم و اگر خواستید در نهان «فنظر الینا و الی اصحابه ثم قال مادون هولاء سرّ»امام نگاهی به ما و به اصحابش کرد و فرمود: ورای اینها سرّی نیست و چیزی بر اینها پوشیده نیست. و آنان آشکارا گفتند: از آن دو

رهگذر شنیدیم و از کوفه خارج نشدیم، مگر آن که مسلم وهانی را کشته یافتیم و بد نشان را در کوچه ها می کشیدند. امام فرمود: (انا لله و انّاالیه راجعون) مهم تر از همه، نشان دادن قتلگاه و جای گاه خود و اصحابش به ام سلمه و اعلان کردن به او که از همه چیز آگاهی دارد.

وفای به عهد و پیمان

یکی از اوصاف فضیله وفای به وعده است. قرآن در توصیفی که برای اسماعیل پیامبر می آورد، او را به صادق الو عد بودن می ستاید: (و اذکر فی الکتاب اسماعیل انَّه ُ کان َ صادق َ الوَعْدُ و کان رسولاً نبیّاً) و در جای دیگر به مستحکم کردن پیمان ها و وفای به آن سفارش نموده و وفاکنندگان به عهد را به صفت راست گویان متقین توصیف می کند: (و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتّقون) یکی از صفات برجسته امام حسین وفای به عهد، صفت طرف مقابلش پیمان شکنی و نقض عهد بوده است.وقتی که طرماح بن عدی به امام عرض کرد: به کوفه وارد نشو، زیرا مردم با تو مکرمی کنند و تو را می کشند و پیشنهاد رفتن به دو کوه «بأجأ» و «سلمی» را داد و علاوه بر آن بیست هزار شمشیرزن مردم طی امام را حمایت می کنند. در آن جا امام فرمود:«ان ّ بیننا و بین القوم قولاً لا نقدر معه علی الانصراف فان یدفع الله عنّا فقدیحاً ما انعم علینا و کفی و اِن یکن ما لابدّ منه ففوز و شهاده» بین من و این قوم گفتاری است که قدرت بر انصراف را ندارم. در بحار الانوار همین داستان رامطرح می کند واین جملات را از امام نقل می کند:

«ان ّ بینی و بین القوم موعداً اکره ان اخلفهم».در زمان معاویه بعد از شهادت امام حسن (ع) عده ای از شیعیان عراق امام حسین را تحریک کردند که معاویه را از خلافت خلع کند و قیام نماید. حضرت از قبول نقض پیمان امتناع ورزید و فرمود: «ان ّ بینه و بین معاویه عهداً و عقداً لا یجوز له نقضه حتی تمضی المده» و بین او و معاویه پیمان و قراردادی است که برایش نقض و شکستن آن جایز نیست، تا مدتش سپری بشود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه