حاکمیت سیاسی پیامبر و امامان از نگاه قرآن صفحه 13

صفحه 13

تحلیلی درباره آیه اولی الامر

درباره پرسش اوّل، در بحث از آیات قرآن کریم، در زمینه حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم(ص) گفتیم که مسأله اطاعت از آن حضرت در این آیه و بسیاری از آیات دیگر، رویکرد سیاسی اجتماعی دارد و هنگامی مورد نیاز است که دین بخواهد در جامعه استقرار یابد و نهادینه شود؛ زیرا صرف تبلیغ و رساندن دستورهای خداوند به مردم، نیازمند اطاعت از رسول خدا(ص) نیست تا به مردم فرمان اطاعت از آن حضرت داده شود؛ اما رهبری جامعه اسلامی بر اساس دستورها و احکام خداوند، درموارد مختلف، نیازمند تصمیم گیری رهبر است که بدون اطاعت مردم از او کاری از پیش نخواهد برد. از این رو، خداوند در آیات بسیاری، از مردم می خواهد که از رسول خدا(ص) اطاعت کنند. این مطلب، در این آیه ظهور بیش تری دارد؛ زیرا«اولی الامر» در کنار آن حضرت ذکر شده اند و به اطاعت از آنان نیز فرمان داده شده است و ایشان دیگر مبلّغ فرامین الهی برای اطلاع و آگاهی مردم نیستند.علاوه بر این، در این آیه، مسأله نزاع و درگیری نیز مطرح است، مطلبی که مربوط به امور اجتماعی است و آن گاه که دین به صورت نهادینه شده در جامعه مطرح باشد، نه زمانی که دین به صورت فردی و صرف ارتباط با خداوند باشد می توان آن را تصور کرد و در این آیه، خداوند و پیامبرش(ص) مرجع رفع اختلافی، که خواه ناخواه در جامعه اسلامی پیش می آید، معرفی شده اند. این مطلب نشان می دهد که آیه، جامعه ای را در نظر دارد که بر اساس قوانین الهی اداره می شود

و قانون خداوند و تصمیم پیامبرش(ص) بر طرف کننده اختلافات در این جامعه است.

معنای واژه اولی الامر

واژه «اولی الامر» از دو کلمه ترکیب شده است: کلمه اول «اولی» هم معنای «ذو» و به معنای مالکیت و دارا بودن چیزی است و در فارسی به «صاحبان» ترجمه می شود و در قرآن کریم، کاربردهای فراوان دیگری، مانند«اولی الالباب» نیز دارد.کلمه دوم، «الامر» دو معنای معروف دارد: 1. فرمان و دستور از سوی صاحب مقام یا رتبه بالاتر به مرتبه یا مقام پایین تر. امر به این معنا با «اوامر» جمع بسته می شود. 2. شانی از شؤون، که در فارسی به «کار» ترجمه می شود و جمع آن، «امور» است.واژه «الامر» در هر یک از این دو معنا هم در امور تکوینی به کار می رود و هم در امور تشریعی؛ یعنی هم در دستورهایی استعمال می شود که با اختیار انسان در ارتباط است، همانند دستورهایی که خداوند از طریق انبیا برای هدایت انسان ها ابلاغ می کند و آنان می توانند اطاعت یا نافرمانی کنند:(و ما امروا الا لیعبدوا الها واحداً لا اله الاّهو). [156] .و به آنان فرمان داده نشده بود مگر اینکه تنها خدای یگانه را، که خدایی جز او نیست،بپرستند.و هم در تاثیر علّی خداوند در عالم، که ربطی به اختیار انسان ندارد و تأثیر آن حتمی است، به کار می رود:(انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون). [157] .همانا فرمان و دستور (تکوینی) خداوند این گونه است که هر گاه چیزی را اراده کرد، به آن می گوید: باش! پس تحقق می یابد:معنای دوم «الامر» نیز در جنبه تکوینی و تشریعی به کار رفته است. خداوند درباره جنبه تکوینی آن می فرماید:(و

اوحی فی کل سماء امرها). [158] .و در هر آسمانی کار آن را وحی و مقرر فرمود.در امور اجتماعی در جامعه اسلامی، خداوند از مردم می خواهد بدون فرمان پیامبر اکرم(ص) هیچ امری از امور را ترک نکند:(و اذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستاذنوه). [159] .و زمانی که در کاری عمومی همراه پیامبر(ص) باشند، تا از او اجازه نگیرند، نمی روند.درباره مطلق دین، که شامل شریعت های مختلف و مربوط به امور تشریعی زندگی انسان ها است، می فرماید:(ثم جعلناک علی شریعه من الامر فاتبعها و لا تتبع اهواء الذین لایعلمون). [160] .سپس تو را بر شریعتی از دین قرار دادیم. پس، از آن پیروی کن و از هوس های نادانی پیروی نکن.بدین ترتیب، هر چند ممکن است کلمه «الامر» در واژه «اولی الامر»، در یکی از دو جنبه تکوینی از هر یک از این دو معنا به کار رفته باشد، اما همان طور که قبلاً گفتیم، این آیه شریفه، مربوط به امور اجتماعی سیاسی است. بنابراین، برای تناسب با بقیه آیه شریفه،«اولی الامر» نیز معنای تشریعی دارد نه تکوینی و یا به معنای صاحبان فرمان ودستور است و یا به معنای صاحبان شأنی از شؤون اجتماعی و یا صاحبان دین، که هر یک ازاین معانی، اولی الامر را در موقعیت رهبری جامعه قرار می دهد که بر مردم لازم است از آنان اطاعت کنند.

مصداق اولی الامر

برای اولی الامر، مصادیق متعددی ذکر شده است؛ از جمله: ائمه(ع)، حاکمان بر مردم، امرای سرایا، اهل حل و عقد، اهل شورا، امر کنندگان به معروف، خلفای راشدین، و ابوبکروعمر [161] .بحث کنندگان درباره این مصادیق، به دو گروه تقسیم می شوند: کسانی که تنها یک

مصداق را برگزیده اند و بقیه را به گونه ای تأویل یا رد کرده اند [162] و کسانی که اولی الامر را بر همه موارد مذکور، قابل تطبیق می دانند. [163] ابن کثیر را می توان از گروه دوم دانست. او پس از حکایت شأن نزول ها و بعضی نظریات درباره اولی الامر، می گوید:(و الظاهر واللّه اعلم انّها عامّه فی کلّ اولی الامر من الامراء و العلماء کما تقدم). [164] .راغب اصفهانی با تقسیم و دسته بندی حکم های مختلف برای مصادیق آن کوشیده است تا همه مصادیق را در عنوان اولی الامر جای دهد:(و قوله اولی الامر قیل عنی الامراء فی زمن النبی علیه الصلوه و السلام و قیل الائمه من اهل البیت، و قیل الآمرون بالمعروف وقال ابن عباس رضی اللّه عنهما:«هم الفقهاء و اهل الدین المطیعون للّه» و کلّ هذه الاقوال صحیحه. وجه ذلک انّ اولی الامر الذّین بهم یرتدع الناس اربعه: الانبیاء و حکمهم علی ظاهر العامّه و الخاصّه و علی بواطنهم، و الولاه و حکمهم علی ظاهر الکافّه دون باطنهم... و الحکماء و حکمهم علی باطن الخاصّه دون الظاهر و الوعظه وحکمهم علی بواطن العامّه دون ظواهرهم). [165] .شاید راغب خواسته است با تقسیم وظایف، بین کسانی که پس از پیامبر(ص) به عنوان اولی الامر مطرح بوده اند، طرفداران آنان، به ویژه، شیعه و اهل سنّت، را به سوی مصالحه سوق دهد؛ اما آیا او توانسته است با این طرح، به هدف خود نایل شود و همه مصادیق اولی الامر را ذیل این عنوان جمع کند و آیا اصلاً چنین کاری ممکن است؟هر چند راغب برخی مصادیق مطرح شده برای اولی الامر را در کلام خویش نیاورده است، ولی این،

برای طرح او نقص به حساب نمی آید؛ زیرا آن چه را او نیاورده است یا مانند اهل حلّ و عقد، در زمان او مطرح نبوده و یا مانند خلفای راشدین، اخص از حاکمان بر مردم است و مصداق آن به حساب می آید. آن چه طرح او را مخدوش کرده و از رسیدن به هدف باز داشته است، ناسازگاری مصداق های مطرح شده در ابتدا برای اولی الامر، با مصادیقی است که احکام مختلف به آن ها نسبت داده شده است. او با این که اهل بیت(ع) را از مصادیق اولی الامر می داند، ولی هیچ حکمی را به ایشان نسبت نمی دهد و حکم بر ظاهر و باطن عوام و خواص را برای انبیا ذکر می کند، در حالی که انبیا را جزو مصادیق اولی الامر نیاورده است و در آیه نیز پیامبر(ص) جدای از اولی الامر ذکر شده است. هم چنین او حکم بر باطن خواص و عوام را به حکما و واعظان نسبت می دهد؛ ولی مشخص نیست که این حکم چگونه است و عوام و خواص چگونه آن را اطاعت می کنند و چرا تنها واعظان بر باطن عوام حکم می کنند؟گذشته از خلل هایی که در کلام راغب و هم فکران او وجود دارد، به نظر می رسد ارائه طرحی که بتواند همه مصادیق مطرح شده برای اولی الامر را با هم جمع کند، امکان ندارد؛ زیرا در بین آنان دو نظریه متقابل وجود دارد.عموم شیعیان، ائمه معصومین(ع) را تنها مصداق اولی الامر دست کم در زمان حضور ایشان و حکومت را حق اختصاصی آنان می دانند که دیگران آن را غصب کرده اند و اهل سنت، کسانی را اولی الامر می دانند که

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه