حاکمیت سیاسی پیامبر و امامان از نگاه قرآن صفحه 16

صفحه 16

بدیل است که هر کس آن را برای خود می خواهد، در حالی که اختلاف در امور عبادی و مسائل نظری، کم تر به نزاع و درگیری می انجامد؛ همان طور که در اختلاف فتاوا هر کس به فتوای خویش عمل می کند.حضرت علی(ع) نیز نزاع درباره اولی الامر را از مصادیق نزاع در آیه شریفه بر شمرده است که قرآن کریم برای رفع اختلاف، امت را به کتاب نورانی وسنت پیامبر اکرم(ص) ارجاع داده است.پس از آن که خوارج به جریان حکمیت و پذیرش آن از سوی آن حضرت اعتراض کردند، می گفتند: چرا در جریان انتخاب خلیفه بر حق، انسان ها را معیار و حکم قرار دادید؟ آن حضرت به آنان پاسخ داد که معاویه و اصحابش ما را به قرآن فراخواندند تا قرآن تکلیف امر خلافت را روش کند و ما گروهی نبودیم که از قرآن روگردان باشیم؛ زیراخداوند متعال می گوید: اگر در مسأله ای نزاع داشتید، آن را به خدا و رسول برگردانید تا حکم مورد نزاع روشن شود و برگرداندن مورد نزاع به خدا، این است که ما حکم قرآن را بپذیریم و برگرداندن آن به رسول، این است که به سنت او تمسک کنیم. حال اگر صادقانه بر طبق قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) حکم شود، پس ما سزاوارترین افراد و نزدیک ترین آنان به امر خلافت هستیم:و لمّا دعانا القوم الی ان نحکم بیننا القرآن لم نکن الفریق المتولی عن کتاب اللّه سبحانه و تعالی و قد قال الله سبحانه: (فان تنازعتم فی شی ء فردّوه الی اللّه و الرسول) فردّه الی اللّه ان نحکم بکتابه و ردّه الی الرسول ان ناخذ بسنته فاذا حکم بالصدق فی

کتاب اللّه فنحن احق الناس به وان حکم بسنته رسول الله(ص) فنحن احق الناس و اولاهم به [177] .بدین ترتیب، مشخص می شود که اصولاً ممکن نبود در این آیه، اولی الامر، هم چون خدا و رسولش(ص) مرجع رفع اختلاف قرار گیرند؛ زیرا خود اولی الامر نیز از موارد نزاع در آیه است که درباره آن، پیش بینی وقوع درگیری در میان مسلمانان شده است؛ اما در این جا این ایراد مطرح است که اهمیت مسأله اولی الامر اقتضا دارد که خداوند در مورد دیگری مردم را به آنان ارجاع داده باشد و آنان، هم چون قرآن و پیامبر اکرم(ص) مرجع اصلاح امورامت باشند.پاسخ این اشکال، در آیه دیگری در قرآن کریم نهفته است که در آن، مسأله، اولی الامر بار دیگر مطرح شده است. در آیه 83 سوره نساء، اولی الامر، هم چون پیامبر اکرم(ص) مرجع فهم امور جاری در جامعه اسلامی، که برای مردم اهمیت فوق العاده ای دارد، قرار گرفته اند تا خیر و صلاح مردم را تشخیص دهند. این آیه شریفه، در بردارنده نکته جالبی نیز هست و آن این که هر کدام از رسول و اولی الامر، جداگانه با یک حرف «الی» به فعل «ردّ» منسوب شده اند و این، حکایت از استقلال اولی الامر در مرجع بودن در امور دارد که به طور مستقل به اصلاح امور مردم می پردازند و نیز حکایت از شأن مستقل اولی الامر در جامعه دارد که آنان جزء کارگزاران حکومت نبوی محسوب نمی شوند، بلکه اگر در زمان پیامبر اکرم(ص) باشند، خود دارای چنان مرتبه ای هستند که می توانند هم چون آن حضرت به اداره امور بپردازند و پس از آن حضرت نیز صلاحیت

به دست گرفتن رهبری امت را به طور مستقل دارند:(فإذا جاءهم امرمن الامن او الخوف اذاعوا به ولو ردّوه الی الرسول و الی اولی الامرمنهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم).در این دو آیه، اولی الامر مصادیق یک سانی دارد؛ زیرا تقریباً همه مصداق هایی که به اولی الامر در آیه اول نسبت داده شده، در این آیه نیز آمده است [178] و در هر دو، آنان در کنار پیامبر(ص) و هم شأن او قرار گرفته اند. بالاتر از همه، اولی الامر در هر دو آیه، معصوم هستند؛ زیرا همان طور که قبلاً گفتیم، در آیه اول، اطاعت مطلق از آنان واجب شده و چنین اطاعتی جز از معصوم، قبیح است و در این آیه، فهم آنان، از خطا و اشتباه مصون معرفی شده است و واضح است که غیر معصوم، اگر چه به والاترین مقام علم و تقوا نیز دست یابد، فهم او از خطا و اشتباه مصون نیست ونمی توان قاطعانه حکم کرد که او هر مسأله ای را می فهمد و درباره آن، علم پیدا می کند، در حالی که در این آیه، نه تنها قرینه ای بر احتمال اولی الامر وجود ندارد، بلکه بر علم آنان به امور، تأکید شده است. شیخ طوسی پس از احتمالات مختلف درباره اولی الامر، می گوید:و الاول (ائمه(ع)) اقوی لانه تعالی بین انّهم متی ردّوه الی اولی الامر علموه و الرّد الی من لیس بمعصوم لا یوجب العلم لجواز الخطا علیه بلاخلاف سواء کانوا امراء السرایا او العلماء. [179] .

شناخت اولی الامر و معصوم در قرآن کریم

نظریه عصمت اولی الامر و انحصار آن درمصداق های خاص، با شناخت آنان از طریق کتاب و سنت ارتباط مستقیم دارد؛ زیرا این دو تنها مرجع

رفع نزاع در این مورد هستند و اگر اولی الامر در این دو معرفی نشده باشد، این نظریه، خود به خود کنار گذاشته می شود. در این جا به بررسی شناخت اولی الامر در قرآن کریم می پردازیم و در بحث های آینده، به طور مفصل در ضمن روایات درباره حاکمیت سیاسی معصومین(ع) از سنت پیامبر(ص) در این زمینه بحث خواهیم کرد.قرآن کریم غیر از بیان درخواست خداوند از همه مردم برای دوری از پلیدی ها و زشتی ها:(انّ اللّه یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی...). [180] .اراده خاصّ خداوند برای مبرا کردن «اهل بیت» از پلیدی را بیان کرده است:(انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا). [181] .اصل رجس مطلق مخلوط شدن چیزی با چیز دیگری است که بر پلیدی نیز، چون نوعی اختلاط است، صدق می کند. [182] بعضی از اهل لغت، آن را به معنای مطلق پلیدی گرفته اند. [183] پس رجس، هر پلیدی را شامل می شود و مواردی مانند اعمال قبیح و گناه [184] و شک، [185] که در کتاب های مختلف بیان گردیده، مصداقی از آن محسوب می شود. طبری از قتاده درباره معنای رجس در این آیه، نقل می کند:فهم اهل بیت طهّرهم اللّه من السوء و خصّهم برحمه منه. [186] .بدین ترتیب، وقتی در آیه تطهیر، جنس پلیدی از اهل بیت نفی شده است، آنان دیگر به هیچ نوع آلودگی ظاهری و باطنی ملوَّث نمی شود و عمل آنان با گناه و زشتی، و علم آنان با جهل و خطا در نمی آمیزد. شیخ طوسی احتمالی راکه بعضی علمای اهل سنت درباره اراده خداوند در این

آیه مطرح کرده و گفته اند که مقصود این است که خداوند اهل بیت را از طریق انجام اعمال صالح، پاک و طاهر می گرداند، باطل می داند؛ زیرا این طریق، مخصوص اهل بیت نیست و همه انسان ها و دست کم، همه مؤمنان از آن بهره مند می شوند، در حالی که در این آیه، با کلمه «انّما» چنین اراده ای مخصوص آنان شده است. پس این اراده ای ویژه، درباره آنان است که موجب عصمت ایشان می گردد؛ زیرا چنین اراده ای حتماً تحقق می یابد. [187] .

اهل بیت و رابطه آن با اولی الامر

بیش تر مفسران اهل سنت، [188] زنان پیامبر(ص) را از اهل بیت می دانند؛ زیرا این خطاب به اهل بیت، در ضمن دستورهایی ویژه به زنان پیامبر(ص) قرار دارد و پیش از این خطاب، چنددستور به آنان و پس از آن نیز چند دستور دیگر آمده است، هر چند آنان به دلیل ضمیرمذکّر در «عنکم»، نظر عکرمه را، که اهل بیت را تنها زنان پیامبر(ص) می داند، [189] ردمی کنند و عده ای از آنان حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را نیز از اهل بیت معرفی می کنند [190] و عده دیگری گفته اند که هر کس صدقه بر او حرام است، یعنی همه بنی هاشم از اهل بیت هستند. [191] .اما روایات بسیاری که از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، تنها حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) را مصداق اهل بیت می داند. دسته ای از این روایات، که خود به تنهایی متواتر است، از ام سلمه و عایشه وافراد دیگر، سبب نزول این آیه رانقل می کند که پیامبر(ص) این چهارنفر را در زیر کساء جمع کرد، پس از نزول آیه، به آنان

اشاره کرده و فرمود: «اینها اهل بیت من هستند».وقتی ام سلمه و عایشه می پرسند: آیا ما نیز از اهل بیت هستیم، با پاسخ منفی حضرت، روبه رو می شوند، هر چند پیامبر(ص) آنان را بر طریق خیر و صلاح می داند. [192] .در دسته دیگری از روایات، [193] نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) به مدت شش یا هفت ماه پس از نزول این آیه، هر روز صبح، هنگام رفتن برای نماز، بر در خانه حضرت علی و حضرت فاطمه(ع) می آمده و به آنان خطاب می کرده است:الصلاه یا اهل البیت! انمّا یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت.بدین ترتیب، به نظر می رسد با توجه به این روایات، اختصاص عنوان اهل بیت به حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) روشن باشد؛ ولی درباره اولی الامر، حتی نظر اهل سنت نیز کافی است؛ زیرا وقتی عصمت اهل بیت و اولی الامر را در نظر بگیریم، اولی الامر در میان اهل بیت قرار دارد و به یقین، زنان پیامبر(ص) اولی الامر نیستند؛ زیرا یکی از شرایط حاکم، نزد شیعه و اهل سنت، مرد بودن است و در خصوص زنان پیامبر(ص) در همین آیات، آنان از خارج شدن از خانه منع شده اند. پس چگونه می توانند اولی الامر باشند و هیچ کس نیز چنین نظری را بیان نکرده است.در پایان ذکر این نکته ضروری است که روایات مختلف بسیاری، که از حد تواتر نیز گذشته است، مصداق اولی الامر را تعیین کرده است و منحصراً دوازده امام معصوم(ع) که شیعه به آنان معتقد است، مصداق آن معرفی گردیده اند. این مسأله، هم درباره آیه 53 سوره نساء وجود دارد و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه