حاکمیت سیاسی پیامبر و امامان از نگاه قرآن صفحه 2

صفحه 2

از آن رو که انسان ها بر روی زمین، دارای زندگی مادی اند، طبیعی است که در اداره امور زندگی شان باید با انسان هایی همانند خویش سرو کار داشته باشند. این حقیقتی است که خداوند درپاسخ به مشرکان که

می گفتند: چرا ملائکه بر ما نازل نمی شوند و یا چرا رسولان الهی ملائکه نیستند و بدین وسیله، بهانه جویی می کردند، مطرح می کند و لزوم سنخیت را در امور، یادآور می شود:(قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا.) [4] .بگو: اگر برروی زمین فرشتگانی با آرامش گام بر می داشتند، ما فرشته ای را به عنوان رسول، بر آنان می فرستادیم.اکنون با توجه به این مطلب، ربوبیت خداوند در زمینه امور انسانی، به دو شکل ممکن است جاری شود: اول این که این امر را به شخص یا گروهی واگذار کرده باشد تا از سوی او عهده دار این امور باشند.شکل دوم این که این امور، به خود انسان ها واگذار شده باشد؛ به این معنا که خداوند برخی احکام حلال و حرام را به واسطه پیامبران(ص) برای آنان فرستاده و دیگر امور، اعم از سیاست، اقتصاد، مدیریت و... را، هم در زمینه حکم و هم در زمینه اجرا، یا فقط در زمینه اجرا برعهده خود آنان گذاشته است.این دو احتمال، در قالب دو نظریه، خود را آشکار ساخته است و هر کدام برای مدعای خویش به آیاتی از قرآن کریم، روایات و غیر این دو استدلال کرده اند. در طول قرن ها پس از رحلت پیامبر(ص) کسانی که درباره امور اجتماعی مسلمانان و به ویژه، اموری که مربوط به حاکمیت سیاسی می شود، بحث کرده اند، این امور را در زمان پیامبر(ص) در اختیار آن حضرت به نصب از سوی خداوند و جزء لوازم رسالت ایشان می دانسته اند و شیعیان علاوه بر این، همین عقیده را درباره ائمه(ع) داشته اند. نظریه اختصاص این امور، به خود مردم، هر چند

در میان اهل سنت سابقه ای طولانی دارد (زیرا آنان پس از پیامبر(ص) انتخاب حاکم را در اختیار اجماع امت قرار می دهند و قائل به نصب کسی نیستند) ولی بحث هایی که در سال های اخیر توسط علی عبدالرازق در کتاب الاسلام و اصول الحکم مطرح و دین والاتر از دخالت در امور دنیایی مردم تصویر شده است، این شبهه را ایجاد کرده که او معتقد به انتخابی بودن حاکمیت پیامبر(ص) است و نصب ایشان را از سوی خداوند، رد می کند (البته می توان در این نسبت، همان طور که بعداً توضیح می دهیم، تردید کرد).اخیراً در میان شیعیان نیز افرادی به این نظریه گرایش پیدا کرده و دعوت پیامبران(ع) را در خدا و آخرت، و وظیفه آنان را در ابلاغ احکام الهی و بشارت و ترساندن منحصر کرده و امور دنیوی را که آنان در اختیار داشته اند، اموری اتفاقی و بر طبق انتخاب مردم دانسته اند.

تفویض امور مربوط به حاکمیت و تشریع به خود مردم

هر چند کسانی که امور جامعه و حکومت را در اختیار خود انسان ها می دانند، از آن به تفویض از سوی خداوند تعبیر نکرده اند، ولی با توجه به اصل توحید ربوبی و عدم تغییر محتوایی در اصل بحث، تعبیر از سخن آنان به تفویض، منطقی است.معتقدان به این نظریه، بر آن دو گونه استدلال کرده اند:1. استدلال به آیات و روایاتی که یا امور را در اختیار مردم می داند و یاتسلط پیامبران(ع) را بر آن ها نفی می کند.2. استشهاد به شواهد تاریخی و قرآنی بر نفی نصب پیامبران(ع) برای حکومت بر مردم و ضررهای دخالت دین در امور دنیوی.البته بر این نظریه، از طریق نگرش برون دینی به مسأله انتظار از دین و محدوده آن نیز

استدلال شده است که به علت خروج آن از موضوع بحث، از مطرح کردن آن صرف نظر می کنیم و در مورد اول نیز در این جا تنها به بخشی از این استدلال ها می پردازیم و بحث از برخی آیات و روایاتی را که درباره نفی تسلط پیامبران(ع) و انحصار وظیفه ایشان در بشارت و ترساندن است، به بخش دوم وا می گذاریم.

آیات درباره تفویض امور حکومتی به خود مردم

برای اثبات تفویض امور حکومت به خود مردم، به آیاتی که مؤمنان را به سوی هم کاری و هم یاری در امور اجتماعی فرا می خواند و از آنان می خواهد در کارها با یکدیگر مشورت کنند، استدلال شده است. در کتاب آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء(ع) پس از بیان این که در هیچ یک از آیات احکام، جهاد، قضا، ارث و امر به معروف و نهی از منکر تصریح و حتی اشاره ای به تسلط و تصرف نشده است، برای اثبات نظریه مقابل آن، به آیه (تعاونوا علی البرّ و التقوی...) [5] استدلال شده است. [6] .در جای دیگری از این کتاب، با مذمت قرار دادن امور دنیوی در حیطه برنامه بعثت انبیاء(ع) از مضرات آن، فرعی شدن اصل (امرهم شوری بینهم) [7] معرفی می شود و استدلال مخالفان مشروطیت به آیه (و شاورهم فی الامر) [8] بر این که تصمیم نهایی در اختیار پیامبر(ص) است که هر گونه تشخیص بدهد، عمل کند، در این رابطه تحلیل می شود. [9] .علی عبدالرازق نیز با استدلال به آیاتی که به سوی اسلام دعوت می کند و به مؤمنان وعده می دهد که آنان را در زمین مستقر سازد و دین آنان را قدرتمند و با شکوه گرداند [10] و بر همه ادیان،

غلبه دهد، [11] این آیات را به اخوت دینی تفسیر می کند و این امر را مستعد می شمارد که مخاطبان این آیات تحت یک حکومت واحد در آیند. او آن گاه با استدلال به آیه:(و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لایزالون مختلفین....) [12] .و اگر پروردگارت می خواست مردم را یک دسته قرار می داد ولی آنها همواره در حال گروه گروه شدن هستند.و آیه:(و لو لادفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض...) [13] .و اگر خداوند گروهی از مردم را با گروهی دیگر باز نمی داشت، زمین پر از فساد می شد...نتیجه می گیرد که خداوند امور حکومتی را به خود مردم واگذار کرده تا بر اساس عقل و دانش و مصلحت ها و خواسته ها و درگیری هایشان، اختلاف و مقابله بین آنان برقرار باشد و به آبادانی منجر گردد. آن گاه به حدیثی از پیامبر(ص) که فرموده اند: «انتم اعلم بشؤون دنیاکم»، بر این که دنیا و امور آن، پست تر از این است که پیامبران(ع) و دین، به آن بپردازند، استدلال می کند. [14] .درباره استدلال به این آیات هر چند در دلالت بعضی از آن ها بر مطلوب می توان خدشه کرد، ولی با قبول دلالت همه آن ها بر این که امور حکومتی در اختیار مردم است، چون محدوده دقیق و روشنی در این آیات برای دخالت مردم مطرح نیست، پس اگر آیات دیگری که بتواند آن ها را محدود کند، وجود نداشته باشد، می توانیم از آن ها استفاده کنیم که همه امور اجتماعی و دنیوی مردم، در اختیار خودشان است، ولی هر گاه در این باره، آیات دیگری نیز در کار باشد، باید با توجه به آن ها به محدوده دخالت مردم در امور و

کارهای خودشان بپردازیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه