- مقدمه 1
- دوران كودكي 1
- دوره بيست و پنج ساله بعد از وفات پيامبر تا حكومت اميرالمومنين 1
- سه دوره مهم در حيات امام حسين 1
- امام حسين و كرامات همه انبياء 2
- حضرت سيدالشهداء انسان منحصر به فرد و نمونه 2
- ويژگيها و خصوصيات امام حسين 2
- حسين جلوه پروردگار 2
- دوره بعد از شهادت اميرالمومنين دوره غربت اهل بيت 2
- عزت و كرامت امام حسين 3
- مكارم الاخلاق سيدالشهداء 3
- مقام شكر و رضاي حضرت ابا عبدالله الحسين 3
- مروت امام حسين 3
- عظمت و شكست ناپذيري امام حسين 3
- شهادت طلبي امام حسين 4
- درسهاي عملي عاشورا 4
از مظاهر درخشنده حادثه كربلا و از تجليلات بزرگ الهي آن، موضوع جمع كردن حسين بن علي (ع) در شب عاشورا اصحاب خود را و سخنراني براي آنها به آن شكل است. بايد در نظر داشت كه اين سخنراني، درشب عاشورا است؛ هنگامي است كه عوامل محيط از هر جهت نا مساعد و نا اميد كننده است. در چنين شرايطي هر سردار و رهبري كه تنها مادي فكر كند، جز لب به شكايت باز كردن كاري ندارد؛ منطقش اين است:افسوس كه بخت با ما مساعد نشد، تف بر اين روزگار و بر اين زندگي!مثل ناپلئون ميگويد: طبيعت با من مساعدت نكرد؛ همه سخنانش شكايت از روزگار و اظهار يأس است. آنچه شرايط را براي او سختتر ميكند، اين است كه زنان و فرزندان وخواهرانش تا بيست و چهار ساعت ديگر اسير دست دشمن ميشوند. براي يكمرد غيور و فداكار، اين خيلي ناگوارتر است، در يك همچنين شرايطي ديگران چهكردهاند؟ ما در تاريخ ميخوانيم كه «المقنع» وقتي كه محصور شد و در شرايط نا مساعد ونا اميد كننده اي قرار گرفت، اول خاندان خود را كشت، بعد خودش را. هم چنين است يكياز خلفاي اموي هنگام گرفتاري. تاريخ از اين نمونهها بسياردارد.اما حسين بن علي (ع) وقتي كه شروع كرد به سخنراني، گفت: «اثني علي الله احسن الثناء واحمده علي السراء والضراء. اللهم اني احمدك...» با اين همه شرائط نامساعد مادي، دم از رضا وسازگاري با عوامل ميزند! چرا؟ چون در شرايط معنوي مساعدي زيست ميكند. او اعتقاداً وعملاً موحد وخدا پرست است و به علاوه او به نتيجه نهايي كار خود آگاه است او هدفش، مثل اسكندر و ناپلئون جهان گيري نبود كه خود راشكست خورده بداند؛ هدفش اعتلاي كلمه حق بود و از اين نظر كار خود را بسيار سودمندو مؤثر ميديد.
شهادت طلبي امام حسين
گاهي ممكن است در جامعه، دولت اسلامي قوي، كه بتواند جلوي فساد را ـ اعم ازفساد در عقيده و يا فساد در عمل ـ بگيرد، وجود نداشته باشد، يا اصلاً دولت كفر حاكم باشد و يا اگر كساني به نام دولت اسلامي حكومتكنند، در واقع اهل نفاق هستند؛ يعنيعناصري از نفاق در ميان آنها وجود دارد، وامكان اين كه دستگاه حاكمه وظيفه امر بهمعروف ونهي از منكر انجام بدهد نيست، وافرادي در جامعه براي اصلاح امور و جلو گيرياز فساد اقدام به امر به معروف و نهي از منكر ميكنند، آن قدر توانايي ندارد كه بتوانند برحاكمان قدرتمند و زور مدار پيروز شده و حق را اعمال كنند؛ در اين جا ممكن است اينافراد در انجام اين فريضه چنان حركتي را انجام دهند، كه به خاطر آن مظلومانه بهشهادت برسند و شهادت مظلومانه ايشان باعث بقاي اسلام شود.اين همان كاري است كه مصداق اتّم آن حركت ابي عبدالله الحسين (ع) است كهفرمود: «اني لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً وانما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد أن آمر بالمعروف وانهي عن المنكر».امام در بياني ديگر ميفرمايد:«انّي لا اري الموت الاّ سعادة والحياة مع الظالمين الاّ برماً؛ مرگ در نظر من جزسعادت چيزي نيست و زندگي با ستمگران را جز ننگ و خواري نميبينم».«ليس الموت في سبيل العزّ لا حياة خلدة وليست الحياة مع الذلّ الا الموت الذيلا معه؛ مرگ در راه عزت اسلام جز زندگي جاويد نيست، وزندگي با ذلت جز مرگ كه از زندگي تهي است، نخواهد بود.»«هر كس ميخواهد در راه ما شهيد شود، صبحگاهان با ما حركت كند».و در موارد فراواني آشكارا فرمود:«كاني باوصالي تتقَطُّعها عسَلانُ الفلَواتَ بين النواويْس وكربلا؛ گويا ميبينم كه گرگان بني اميه پيكر مرا در اطراف «فرات» دريدهاند.»اما باز سست نميشود، به شك وترديد دچار نميگردد و براي نجات اسلام و امتاسلامي هم چنان توفنده فرياد ميزند كه: «هيهات منّا الذلّه». حسين و ذلت پذيري؟هرگز!!آري حسين (ع) آن روز كه به قربانگاه ميرفت و سر تا سر وجودش شعر شهادت ميسرود و زبان حالش كه به راستي دل از كف طالبان حقيقت ميربود، اين بود:گرمرد رهي ميان خون بايد رفت واز پاي فتاده سرنگون بايد رفتتو پاي به ره نه و از هيچ مپرس خود راه بگويدت كه چون بايد رفت
درسهاي عملي عاشورا
درسهايي كه از قيام فداكارانه، واسلام نگهدار امام (ع) گرفته ميشود، عالي و بينظير و فوق العاده با ارزش واهميت است. و در تكميل نفوس، و تهذيب اخلاق، و تقويم و تقويت صفات ممتاز انساني، و تربيت جامعه، و هدايت افكار توحيدي، وآزادي خواهانه،وپرورش افراد فداكار، ومردان قهرمان، و رجال اصلاح، ورهبران مبارزان حق پرستانهوتشجيع آنان مؤثر وسودمند است.درس ايمان، صبر، استقامت، ثبات، قوت قلب، علو همت و مردانگي، گذشت و فداكاري، حمايت از حق، مقاومت در برابر ظلم و تحميل، قوت تصميم، عزت نفس،دفاع از دين و عقيده، آزاد منشي و حريت، وفضايل ديگر، از جمله درسهاي پر ارزش و سودمندي است كه امام (ع) در اختيار جوامع عالم اسلام گذارده است.با بررسي تاريخ ميبينيم، انقلابهاي آزادي بخش در جهان از قيام ابا عبدالله الحسين (ع) نشأت گرفته است، چنان كه «گاندي» مصلح بزرگ هند ميگويد:«من براي مردم هند چيز تازه اي نياورده ام، فقط نتيجه اي كه از مطالعات و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگي قهرمانان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هندكردم. اگر بخواهيم هند را نجات بدهيم واجب است، همان راهي را بپيماييم كه حسينبن علي پيمود.»محمد علي جناح مؤسس پاكستان ميگويد:«هيچ نمونه اي از شجاعت، بهتر از آن كه امام حسين از لحاظ فداكاري و تهور نشان داد در عالم يافت نميشود. به عقيده من تمام مسلمين بايد از اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد پيروي نمايند».خلق در ظل خودي محو تو در نور خدا عاشقان در تو مقيمند مقام تو كجاستدشمنت كشت ولي نور تو خاموش نشد آري آن جلوه كه فاني نشود نور خداستبيرق سلطنت افتاد كيان را زكيان سلطنت سلطنت توست كه پاينده لواستنه بقا كرد ستمگر، نه به جا ماند ستم ظالم از دست شد و پايه مظلوم بجاستدولت آن يافت كه در كوي شما گشت مقيم آن بقا راست نه بر قامت هر بي سر و پاستزنده را زنده نگويند كه مرگش زقفاست بلكه زنده است شهيدي كه حياتش زقفاست