جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام صفحه 168

صفحه 168

اسلام مصادف شدیم، ظهر به منزل ما آمدند و مأنوس شدیم، در این مجلس داستان شفای خود را در روزهای اول طلبگی اش این گونه نقل کرد:

در دوران کودکی سیاه می شدم و می افتادم، شبی در عالم روءیا دیدم که با مادرم به عتبات مشرّف شده ام، از کنار حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام در حال عبور بودم و دست من در دست مادرم بود.

یک مرتبه دیدم پرچمی که بر فراز گنبد مطهّر حضرت ابوالفضل علیه السلام است، حرکت کرد، پایین آمد و تبدیل به یک پنجه شد و تا مقابل صورت من آمد.

آنگاه همانند دست یک انسان که بخواهد بچّه ای را نوازش کند، مرا نوازش کرد.

صبح کنار سفره خوابم را به برادرم و خواهرم تعریف می کردم، دیدم عین همین خواب را مادرم نیز دیده و به پدرم تعریف می کرد.

پدرم گفت: ما که نیّت کرده ایم هادی را طلبه کنیم و وقف نوکری امام حسین علیه السلام شود، ان شاءاللّه قبول شده است.

آقای دوست محمدی گفت: از آن روز آن کسالت که سال ها مرا آزار می داد، خوب شد و هرگز دیگر به سراغم نیامد.(1)

شفای نابینا در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام

مرحوم شیخ حسن بصیری از یکی از بزرگان نقل می کند که شخصی را در حرم مطهّر حضرت ابوالفضل علیه السلام دیدم که لباس هایش را پاره می کرد و کاغذی در دست داشت. یک مرد هندی آن را به سی اشرفی می خواست و او امتناع می کرد و


1- 1. همان، ص 67.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه