جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام صفحه 227

صفحه 227

امیرالموءمنین، از هوش رفتم، وقتی به هوش آمدم که دیدم مردم در حال خروج از مسجد هستند.

از شدّت شرمندگی عرق کردم، خواستم خود را به بزرگان مجلس برسانم و عذرخواهی کنم، پاهایم یاری نکرد.

به اوّلین فردی که رسیدم، گفتم: ببخشید، گفت: نه، امشب واقعاً غوغا کردی، در مورد حضرت مسلم علیه السلام مطالبی گفتی که هرگز از احدی نشنیده بودم. نفر دوم و سوم نیز همان عبارت را گفتند.

آقای نوری آن را بدون واسطه از شیخ جعفر و او نیز از پدرش شیخ صالح دجیلی نقل کرده است.

زهیر بن قین

زهیر بن قین هوای عثمان داشت. به هنگام عزیمت امام حسین علیه السلام در یکی از منازل امام حسین علیه السلام کسی را به نزد او فرستاد و از او دعوت کرد، او نمی خواست با حضرت دیدار کند. با توصیه ی همسرش به محضر حضرت رسید و در چند دقیقه دگرگون شد، به نزد همسرش رفت، خیمه اش را در هم پیچید و به کاروان امام حسین علیه السلام ملحق شد.

از او پرسیدند: چه شد که در چند لحظه دگرگون شدی؟!

گفت: من در فتح آذربایجان خیلی شادمان بودم، جناب سلمان پرسید: خیلی شادمانی؟!

گفتم: چرا شادمان نباشم، موفّق شدیم و این ها را مسلمان کردیم.

سلمان فرمود: اگر روزی که مسلمان ها جمع شده با فرزند پیامبر بجنگند، اگر آن روز در رکاب فرزند پیامبر باشی، جای شادمانی است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه