جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام صفحه 56

صفحه 56

روزی در عالم روءیا به میرزا خلیل گفته می شود که فقط ده روز فرصت داری، هر کاری داری انجام بده.

او متوجه می شود که روءیای صادقه است، چند روز بعد مریض می شود، هر روز شدیدتر می شود و روز دهم به حال احتضار می افتد و جمعی از اقوامش جمع شده، فکر محلّ قبر می کنند.

مرحوم میرزا خلیل می بیند که دو نفر موکَّل به قبض روح او شدند، یک مرتبه کسی می آید و می گوید: دست نگهدارید. می پرسند: چرا؟. می گوید: امام حسین علیه السلام فرمان داده است. آنها رها می کنند و می روند.

در این اثناء آن علویّه وارد می شود و می گوید: مژده، مژده، حاجی می ماند.

می پرسند: از کجا؟ می گوید: به حرم امام حسین علیه السلام مشرّف شدم، آن قدر گریه کردم که مطمئن شدم که حاجتم را گرفتم.

به منزل آمدم، استراحت کردم. امام حسین علیه السلام را در عالم روءیا دیدم، فرمود: دخترم اجل او فرا رسیده است.

عرض کردم: من نمی دانم، فقط می دانم که او به من عمر دوباره داده است، شما نیز باید به او عمر دوباره عطا کنید.

آنگاه امام حسین علیه السلام دست های مبارکش را به سوی آسمان برافراشت و برای ایشان دعا کرد و خداوند اجابت فرمود.

نجات از مرگ با توسل به امام حسین علیه السلام

1) در سال 1324 شمسی که آذربایجان در اشغال شوروی بود و دموکرات ها حکومت می کردند، ده نفر از روءسای هیئت ها را دستگیر می کنند، در محلی در نزدیکی کوه قافلانکوه آنها را زندانی می کنند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه