جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام صفحه 81

صفحه 81

حاج عبدالرّضا، مشهور به: «دفّان» جنازه را به پایین می برد، آن را رو به قبله، بر روی پهلوی راستش قرار می داد و صورتش را روی خاک می گذاشت و یک عدد آجر به پشت میّت تکیه می داد که برنگردد.

اگر میّت زن بود، یک نفر از محارم او نیز همراه حاج عبدالرّضا می رفت، که آن محرم صورت میّت را بر روی خاک بگذارد.

این کار معمولاً پنج دقیقه طول می کشید.

روزی یک خانمی از روستاهای اطراف را برای دفن آوردند، تنها محرم او پسر 22 ساله اش بود که آشنایانش گفتند: او هنوز جوان است، اگر پایین برود، احتمالاً دچار وحشت می شود، شما خودتان جنازه را ببرید.

آقای حاج عبدالرّضا جنازه را برد، به جای پنج دقیقه ده بیست دقیقه طول کشید، همه نگران شدند، فانوسی برداشته به سرداب رفتند و آمدند، گفتند که حاج عبدالرضا بیهوش افتاده است.

دو نفر رفتند و حاج عبدالرضا را بیرون آوردند، به صورتش آب پاشیدند تا به هوش آمد.

به مجرد این که به هوش آمد، گفت: آن پسر کجاست؟ پسر متوفّی آمد و گفت: من اینجا هستم.

پرسید: مادر شما چه کاره بود؟ گفت: خانه دار.

پرسید: با امام حسین علیه السلام چه رابطه ای داشت؟ گفت: به روضه می رفت و گریه می کرد.

پرسید: غیر از این؟ گفت: هیچ.

پرسید: آیا مجلس عزاداری برگزار می کرد؟ گفت: نه؛ چنین امکاناتی نداشتیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه