- مقدمه ناشر 1
- اشاره 3
- الف) خوارزمی 3
- ب) مقتل الحسین علیه السلام 4
- ج) ابن اعثم منشأ کتاب خوارزمی 6
- متن عربی 8
- با ذاکران اهل بیت 9
- اشاره 14
- حرکت به سمت عراق 14
- دیدار فرزدق با امام 19
- پیوستن زُهیر بن قَین 28
- بی لیاقتی عبیداللَّه بن حر 30
- اعزام فرستاده دوم به کوفه 34
- خبر شهادت مسلم و هانی 36
- لشکر حرّ 38
- دستور متوقف کردن امام 48
- وفاداری یاران 53
- نزول به کربلا 55
- بی تابی زینب علیها السلام 57
- مأموریت عمر بن سعد 61
- نخستین مذاکره 63
- گسیل کوفیان به کربلا 67
- حبیب بن مُظاهر و نیروی کمکی 69
- سقایی عباس 73
- مذاکره دوم 75
- نامه مجدد ابن زیاد 77
- امان نامه 78
- وفاداران کربلا 80
- مذاکره بریر 83
- مهلت خواهی امام 88
- درباره روز عاشورا 98
- الجزء الثانی 98
- آرایش نظامی و ادامه سخنرانی ها 103
- آغاز حمله 110
- توبه حُرّ 112
- شهادت بُریر 116
- مبارزات یاران 118
- نماز ظهر و ادامه مبازات 126
- قسمت اول 126
- قسمت دوم 131
- قسمت سوم 136
- به میدان آمدن اهل البیت 143
- قسمت اول 143
- قسمت دوم 149
- امام در میدان 156
- سلب و غارت 164
- کوفه و سخنان زینب علیها السلام 171
- قسمت اول 171
- قسمت دوم 179
- طفلان جعفر! 185
- عبد اللَّه بن عفیف 191
- در کاخ یزید 197
- قسمت اول 197
- قسمت دوم 204
- قسمت سوم 209
- قسمت چهارم 214
- خطبه امام سجادعلیه السلام 219
- قسمت اول 219
- قسمت دوم 223
- بازگشت به مدینه 229
- قسمت اول 234
- نامه یزید به ابن عباس و ابن حنفیه 234
- قسمت دوم 238
خلوا عداه اللَّه خلوا عن عمر
خلوا عن اللیث العبوس المکفهر
یضربکم بسیفه و لا یفر
و لیس یغدو کالجبان المنحجر
و لم یزل یقاتل حتی قتل. ثم خرج من بعده عثمان بن علی و امه ام البنین بنت حزام بن خالد من بنی کلاب و هو یقول:
إنی أنا عثمان ذو المفاخر
شیخی علی ذو الفعال الطاهر
صنو النبی ذی الرشاد السائر
ما بین کل غائب و حاضر
ثمّ قاتل حتی قتل. ثم خرج من بعده أخوه جعفر بن علی و امه ام البنین أیضاً فحمل و هو یقول:
إنی أنا جعفر ذو المعالی
نجل علی الخیر ذو النوال
أحمی حسیناً بالقنا العسال
و بالحسام الواضح الصقال
ثم قاتل حتی قتل. ثم خرج من بعده أخوه عبداللَّه بن علی وامه ام البنین أیضاً فحمل وهو یقول:
«راه عمر را باز کنید ای دشمنان خدا! راه شیر خشمگین و ناراحت را. آن که با شمشیرش شما را می زند و مانند ترسوها گوشه گیری نمی کند». او جنگید تا کشته شد.(1)
قسمت دوم
پس از او، عثمان فرزند علی آمد که مادرش ام البنین، دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب بود. او می گفت: «من عثمان صاحب افتخارم، شیخ و بزرگم (پدرم) علی است که کارهای شایسته می کرد. از میان همه مردم او برادر و عموزاده پیامبرِ صاحب کمال بود». او هم جنگید تا کشته شد. آن گاه برادرش جعفر به میدان آمد که مادر او هم ام البنین بود. او حمله کرد و می گفت: «من جعفر صاحب شرافتم؛ فرزند علی، انسان خوب و سخاوتمند. با نیزه های مضطرب و شمشیرهای آشکار و صیقلی، از حسین علیه السلام دفاع می کنم». او هم جنگید تا شهید شد. پس از او برادرش عبداللَّه آمد که مادر او هم ام البنین است. حمله کرد و می گفت:
1- 168. امیرالمؤمنین علی علیه السلام دو فرزند با نام عمر داشته که یکی را اصغر و دیگری را اکبر گفته اند. تمییز این دو نفر و زندگی و سرانجام آنان به آسانی ممکن نیست. به خصوص که گاه «عمر بن علی بن ابی طالب» با «عمر بن علی بن الحسین» خلط شده است. آنچه مسلّم است این است که منابع معتبر از حضور شخصی به نام عمر بن علی در کربلا سخن نگفته اند. منشأ این گزارش اشتباه، کتاب الفتوح ابن اعثم {5/112} است. این تأمل و تردید درباره حضور دیگر فرزندان علی علیه السلام در کربلا هم وجود دارد.