- مقدمه 1
- چكيده 1
- انواع تبيين تاريخي 1
- مفهوم تبيين تاريخي (Historical Explanation) 1
- ضرورت پردازش به تبيين تاريخي عاشورا 1
- شواهدي از تبيينهاي عقلاني 2
- خطوط كلي و محوري سبك نگارش منابع تاريخ عاشورا 2
- كتاب قيام امام حسين 2
- پيشينهي تبيين تاريخي پديدهي عاشورا 2
- اشاره 2
- كتاب انقلاب عاشورا 3
- اشاره 3
- كتابهاي تأملي در نهضت عاشورا و حيات فكري و سياسي امامان شيعه 3
- شواهدي از تبيينهاي عقلاني 3
- اشاره 3
- بررسي تبيين قانونمند 3
- مصداقي از تبيين روايي 4
- شواهدي از تبيينهاي عقلاني تاريخي 4
- اشاره 4
- كتاب تشيع در مسير تاريخ 4
- مصاديقي از تبيينهاي عقلاني 4
- مصداقي از تبيين روايي 5
- مصاديقي از تبيينهاي عقلاني 5
- كتاب حماسه حسيني 5
- مصداقي از تبيين روايي 5
- اشاره 5
- كتاب شهيد جاويد 5
- پاورقي 6
- نتيجه گيري 6
- اشاره 6
- مصداقي از تبيين روايي 6
- مصاديقي از تبيينهاي عقلاني 6
چكيده
مقالهي حاضر نگاه و رويكردي بيروني (معرفت درجهي دوّم) بر پديدهي تاريخي عاشورا دارد. ابتدا مقدمهاي كوتاه در بيان مفهوم تبيين تاريخي و انواع آن (قانونمند، عقلاني و روايي) ذكر ميشود و در ادامه به پيشينهي تبيين تاريخي پديده عاشورا نظر دارد و با گزينش متوني تحليلي در حوزهي تاريخنگاريِ پديدهي عاشورا، آنها را از لحاظ تبيينهاي قانونمند، عقلاني و روايي مورد ارزيابي وبررسي قرار داده، به شواهد و مصاديقي از انواع تبيينهاي به كار رفته در آنها اشاره ميكند و در پايان به ضرورت توجه جدي مورّخان فعلي به كاربرد تبيينهاي تاريخي در تحليل پديدههاي تاريخي خصوصا تاريخ عاشورا تأكيد دارد.واژههاي كليدي: تبيين تاريخي، تبيين قانونمند، تبيين عقلاني، تبيين روايي، متون تاريخي، روش تركيبي، روش تحليلي و پديدهي عاشورا.روش تركيبي: روشي است كه در ميان روايات و گزارشهاي مختلف تاريخي به دنبال مقايسه، تركيب و ايجاد سازگاري است و از اسناد روايات اجتناب ميشود و به جاي آن به مقايسه و تركيب و ايجاد سازگاري ميان روايات مختلف ميپردازد. ج) روش تحليلي: روشي است كه علاوه بر نقل روايت به صورت تركيبي، به دنبال تحليل، تبيين و اجتهاد تاريخي است و به بررسي علل و نتايج پديدهي تاريخي ميپردازد.
مقدمه
اعتبار و ارزش پژوهشها و مطالعات تاريخي، به توصيف و نقل پديدههاي تاريخي نيست، بلكه محقق تاريخ بايد تبيينهاي تاريخي را ايجاد نمايد و به ابهامات مختلف تاريخي از نگاه چرايي و چگونگي پاسخ دهد. محقق تاريخ با پردازشِ تبيين تاريخي، پا را از مرزهاي تاريخنگاري فراتر ميگذارد و به دنبال كشف روابط علّي بين پديدههاي تاريخي است. وي ميكوشد با ريشهيابي تغييرات و علل آنها با تبيين تاريخي بين وقايع حال و آينده پيوند ايجاد نمايد. در واقع در كنار توصيف وقايع تاريخي به تجزيه و تحليل انتقادي آنها ميپردازد تا به شناخت علّي پديدههاي تاريخي واقف گردد. (نوذري، ص 36 ـ 37 و ساده، ص 380 ـ 381)
مفهوم تبيين تاريخي (Historical Explanation)
تبيين در لغت به معناي هويدا شدن، پيدا شدن، هويدا كردن، بيان كردن و آشكارساختن است. (دهخدا، 28/300) در اصطلاح، مفهوم تبيين تاريخي، يعني توجه به پديدههاي تاريخي و مطالعهي آن براي دريافت چرايي و چگونگي و چيستي آنها؛ به تعبير ديگر، تبيين تاريخي راه شناخت علل پديدههاي تاريخي و كشف قوانين كلي حاكم بر پديدهها و حوادث تاريخي را هموار ميكند.
انواع تبيين تاريخي
تبيين تاريخي را معمولاً به سه دسته تقسيم ميكنند: [1] الف) تبيين قانونمند؛ ب) تبيين عقلاني؛ ج) تبيين روايي. (نوذري، ص 36 و ادواز)1. تبيين قانونمند: تبيين قانونمند ارزيابي و بررسي واقعهي مورد نظر به عنوان يك پديدهي تاريخي و قراردادن آن در يك جريانِ كلي و تعميمبخشي به منظور ارائهي يك قاعدهي نظاممند در تاريخ است؛ بدين معنا كه معمولاً واقعهي مذكور در اوضاع و شرايط معيني رخ دهد. به تعبيري روان و رسا، تبيين قانونمند ارائهي يك مدل عام و فراگير در تاريخ است، تا پديدههاي تاريخي را محصول و توليد همان قاعده و قانون كلي بداند. برخي فيلسوفان تاريخ، كه عمدتا داراي ديدگاه پوزيتيويستياند، نوعي نگاه و گرايش تبعي به تاريخ دارند و آن را در تداوم علوم ميپندارند. آنان مدعياند كه تبيينهاي مبتني بر قانون و يا قاعدهمند در صدر انواع تبيينها قرار دارند؛ به عنوان مثال، به كاهش مشروعيت حكومت و از دست دادن اعتبار و وجههي مردمي در اثر افزايش ماليات اشاره ميكنند، كه يك برداشت قانونمند از تاريخ است. از نكات ضعف اين نوع تبيين ميتوان به عدم تدوين، توجيه و يا اثبات تعميمبخشيهايي مناسب اشاره كرد، مضافا بر اينكه خود مورخان دغدغهي خاصي براي تدوين و اثبات قاعده و قانون كليِ حاكم بر تاريخ ندارند. از مخالفان و مدافعان اين نوع تبيين ميتوان به كارل پوپر [2] و همپل [3] اشاره كرد. (نوذري، ص 37 ـ 38، پوپر، مصباح يزدي)2. تبيين عقلاني: اين تبيين، تبيين كنشها، واكنشها، فعاليتها و اعمال كارگزاران تاريخي از بعد خواستهها، اعتقادات، نيات و معيارهاي آنهاست. نگاه به علل و دلايل انگيزهها و اعمال آنها تبيين عقلاني تاريخ و يا برداشت عقلاني از تاريخ است. تبيينهاي عقلاني بيشتر در پديدههاي تاريخيِ سياسي مورد توجه قرار گرفتهاند و اين نوع پديدهها انباشته از تبيين عقلانياند. توجه به تفاوتهاي تاريخ و ساير علوم و عدم توجه به شباهتهاي ميان آنها از جمله مواردي است كه فلاسفهي تاريخ در تبيينهاي عقلاني تحت تأثير آنها قرار گرفتهاند. نقطه ضعف جدّي اين نوع تبيينها اين است كه، علي رغم روشن و قابل فهم بودن تبيينهاي عقلاني به اندازهي كافي، و آشكار بودن اعمال افراد در تاريخ، در موارد زيادي نميتوان با روش عقلاني آنها را تبيين نمود و پيامدهاي پيشبيني نشده و ناخواستهي كنشهاي افراد را به هيچوجه نميتوان ناديده گرفت؛ زيرا به آنها فكر نكرده بودند.از جمله موانع و نقاط ضعف تبيينهاي عقلاني اين است كه گزارش عمدهي مورخان، تابع ساختار اجتماعي و محيطي و يا اوضاع و احوال اجتماعي است كه به هيچوجه تحت تسلّط كنشهاي افراد انساني نيستند. تغييرات و نوسانهاي بلندمدت در فقر و ثروت، انقلاب صنعتي و نوسانهاي موجود در الگوي عام زندگي و تأمين معاش، مستعد پذيرشِ تبييني بر حسب اهداف و نيّات فردي نيستند؛ لذا تبيينهاي عقلاني، تنها راجع به تبيين بخشي از حقيقت تاريخي است. از پردازندگان نظريهي تبيين عقلاني تاريخي ميتوان به گالينگورد [4] و ويليام دري [5] اشاره كرد. (نوذري، زرين كوب، سيروفهيف، ادواز)3. تبيين روايي: نوع سوم از تبيين تاريخي، تبيين روايي است كه، به زعم گروهي، مختص تاريخ است. بر اساس تبيين روايي، يك واقعه و پديدهي تاريخي با نقل و روايت كردن وقايع پيش از آن توضيح و تبيين ميشود. پس تبيين روايي، يعني توضيح دادن يك پديده و واقعهي تاريخي با نقل واقعهي پيش از آن. مشكل عمدهي تبيينهاي روايي اين است كه آيا روشهاي فوق اساسا به امر تبيين ميپردازند، يا آيا شرايط متناسبي را كه تبيينهاي مذكور بايد تابع آن باشند (زيرا تمام روايتها يا تبيينهاي روايي بايستي گزينشي باشند) ميتوان بدون قرار دادن آنها در ردهي تعميمبخشيهايي كه تبيينهاي قانونمند بدانها متكياند، مشخص ساخت. تبيينهاي روايي بايد در سطح جزئيات مناسب و گزينشي باشند و ممكن است شامل برخي تبيينهاي قانونمند و عقلاني باشند، ولي لزوما شامل كل اين قبيل تبيينها نيستند. معضل عمدهي ديگر نظريهي تبيين روايي تاريخ اين است كه نظريهي فوق مبتني بر اين است كه تاريخ اساسا يك جريان روايي است؛ به مفهوم نقل حوادث، وقايع و اعمال مردمان گذشته، به خصوص در عرصهي سياسي كه بر اساس ترتيب زمانيِ پديدههاي تاريخي، يعني به صورت كرونولوژيك يا گاهشماري تدوين شده است.كماهميت دانستن روايت و يا كاستن از اعتبار و ارزش آن و در عوض حركت به سمت تحليل موقعيتها و شرايط تاريخي، زمينه را براي تبيين تحليلي و روايي آماده و آن را جايگزين روايت كرده است. اكشات، [6] باترفيلد [7] و گالي [8] از صاحبنظران تبيين روايياند. (زرين كوب، نوذري، والش)با تفحّص در كتب و متون تاريخي به همهي انواع تبيين ميتوان برخورد كرد؛ امّا فلاسفه و نظريهپردازان تاريخ دست كم تبيينهاي سهگانهي قانونمند، عقلاني و روايي را تبيينهاي مختص تاريخ ميدانند. در تبيين علّي تاريخ بين انديشمندان تاريخ اختلافنظرهايي اساسي وجود دارد؛ حتي تبيين علّي را ميتوان در ارتباط با تبيين قانونمند و يا يكي از ردههاي آن تلقّي كرد. مورّخان نوعا ميان دو مقولهي «علّت» و «عقل» تمايز قاعدهمندي قايل نشده و تفاوت آنها را به طور شفاف بيان نكردهاند؛ به عبارتي، علل موردنظر يك مورّخ ممكن است همان عقول و دلايلي باشد كه در تبيينهاي قانونمند و عقلاني مطرح است؛ لذا با امعاننظر به توضيحات فوق، از شرح و بسط «تبيين علّي» صرفنظر ميشود.