مقتل الحسین به روایت شیخ صدوق(قدس سره): امام حسین علیه السلام و عاشورا از زبان معصومان علیهم السلام صفحه 19

صفحه 19

الأعمام و أبن نبینا سیدالأنبیاء، لم نضرب معه بسیف و لم تقاتل معه برمح!؟لا والله أو نرد موردک و تجعل أنفسنا دون نفسک و دماءنا دون دمک، فإذا نحن فعلنا ذلک فقد قضینا ما علینا و خرجنا مما لزمنا.و قام إلیه رجل یقال له زهیر بن القین البجلی، فقال: یابن رسول الله وددت أنی قتلت ثم نشرت، ثم قتلت، ثم نشرت، ثم قتلت ثم نشرت فیک و فی الذین معک مأه قتله و أن الله دفع بی عنکم أهل البیت. فقال: له و لأصحابه: جزیتم خیرا. [ صفحه 139] ثم أن الحسین علیه السلام أمر بحقیره فحفرت حول عسکره شبه الخندق، و أمر فحشیت حطبا و أرسل علینا إبنه فی ثلاثین فارسا و عشین راجلا لیسقوا الماء و هم علی وجل شدید. و أنشأ الحسین علیه السلام یقول:یا دهر أف لک من خلیل کم لک فی الإشراق و الأصیل من طالب و صاحب قتیل و الدهر لایفنع بالبدیل و أنما الأمر إلی الجلیل و کل حی سالک سبیلی ثم قال لأصحابه: قوموا فاشربوا الماء یکن آخر زادکم و توضوءوا و اغتسلوا و اغسلوا ثیابکم لتکون أکفانکم.... [125] .وقتی که نامه ی ابن زیاد به عمر بن سعد رسید، جارچی خود را فرمان داد تا بانگ زند: ما حسین و یارانش را امروز و امشبشان، مهلت دادیم. این سخن بر حسین علیه السلام و یارانش گران آمد، حسین علیه السلام برخاست و در میان یارانش، سخنانی ایراد کرد و گفت: بار پروردگارا من خاندانی نیکوکارتر، پاک تر و بی ریاتر از خاندانم و یارانی نیک تر از یارانم، نمی شناسم. شما می بینید که بر من چه آمده است. اینک از قید بیعت من آزادید مرا بر گردن شما، بیعتی و

شما را بر من پیمانی نیست و اکنون، شب شما را در برگرفته است از خلوت آن بهره گیرید و در سیاهی شب پراکنده شوید که این گروه، تنها مرا می جویند و اگر بر من چیره گردند از جستجوی دیگران دست بر می دارند.«عبدالله پسر مسلم بن عقیل» برخاست و گفت: یابن رسول الله، ما اگر پیر، بزرگ، سرور خویش، پسر عموی بزرگ خود و فرزند پیامبرمان، آن سرآمد [ صفحه 140] پیامبران را تنها بگذاریم و در کنارش شمشیری نزنیم و به همراهش، با نیزه ای نجنگیم مردم به ما چه خواهند گفت؟ نه، به خدا ما تو را تنها نمی گذاریم تا در سرانجام تو درآییم و جان و خون خود را فدای جان و خود تو سازیم هرگاه که چنین کردیم، آن گاه است که رسالت خود را انجام داده و از پیمانی که برماست، سرفراز بیرون آمده ایم.مردی که به او «زهیر بن قین بجلی» گفته می شد، به پا خاست و گفت: ای پسر رسول خدا! دوست داشتم در راه تو و آنان که با تواند کشته می شدم، سپس زنده می شدم و باز کشته می شدم و دوباره زنده می شدم و کشته می شدم و صدبار کشته می شدم تا خدا به وسیله ی من از شما، اهل بیت، دفاع می کرد. امام حسین علیه السلام به او و یارانش گفت: خدا شما را پاداش نیک دهاد!امام حسین علیه السلام، سپس امر فرمود، کندک کوچکی شبیه خندق، در گرد سپاهش بکنند و آن را از هیزم پر کنند. و پسرش، علی را با سی سواره و بیست پیاده - که سخت، بیمناک بودند - فرستاد تا آب بیاورند. در آن حال، امام حسین علیه السلام این

اشعار را ترنم می کرد:- اف بر تو ای روزگار، ای یار بی وفا! چه بسیار خواهان و دوستدارانت را، شب و روز می کشی و هرگز به این خون خواری پایان نمی دهی.- کارها همگی، تنها به دست خدا است. هر زنده ای، چون من، به سوی مرگ می رود.امام حسین علیه السلام سپس به یارانش گفت: برخیزید و از این آب (آبی که در آن شب، برخی از یاران به فرماندهی علی اکبر از فرات آورده بودند) بخورید تا آخرین توشه و بهره ی شما از این جهان باشد و وضو سازید و غسل کنید و لباس هایتان را بشویید که کفن های شما خواهد بود. [ صفحه 141]

در صبح عاشورا

ثم صلی بهم الفجر و عبأهم تعبئه الحرب و أمر بحفیره التی حول عسکره فأضرمت بالنار لیقاتل القوم من وجه واحد.و أقبل رجل من عسکر عمر بن سعد علی فرس له، یقال له: ابن أبی جویریه المزنی، فلما نظر إلی النار تتقد صفق بیده و نادی: یاحسین و اصحاب الحسین علیه السلام! أبشروا بالنار، فقد تعجلتموها فی الدنیا! فقال الحسین علیه السلام: من الرجل؟فقیل: إبن أبی جویریه المزنی، فقال الحسین علیه السلام: اللهم أذقه عذاب النار فی الدنیا. فنفر به فرسه و إلقاه فی تلک النار فاحترق.ثم برز من عسکر عمر بن سعد رجل آخر، یقال له: تمیم بن حصین الفزاری، فنادی: یا حسین و یا أصحاب الحسین، أما ترون إلی ماء الفرات یلوح کأنه بطون الحیات؟ [126] والله لاذقتم منه قطره منه قطره حتی تذوقوا الموت جزعا. فقال الحسین علیه السلام: من الرجل؟ فقیل: تمیم بن حصین. فقال الحسین علیه السلام: هذا و أبوه من أهل النار، اللهم اقتل هذا عطشا فی هذا الیوم. قال: فخنقه العطش حتی سقط

عن فرسه، فوطئته الخیل بسنابکها فمات.ثم أقبل رجل آخر من عسکر عمر بن سعد، یقال له: محمد بن الاشعث بن قیس الکندی، فقال: یا حسن بن فاطمه، أیه حرمه لک من رسول الله لیست لغیرک؟قتلا الحسین علیه السلام هذه الآیه (ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و [ صفحه 142] آل عمران علی العالمین. ذریه بعضها من بعض) [127] ثم قال: والله إن محمدا لمن آل إبراهیم و ان العتره الهادیه لمن آل محمد. من الرجل؟ فیل: محمدبن الاشعث بن قیس الکندی، فرفع الحسین علیه السلام رأسه إلی السماء فقال: اللهم أر محمد بن الأشعث ذلا فی هذا الیوم، لا تعزه بعد هذا الیوم أبدا. فعرض له عارض فخرج من العسکر یتبرز، فسلط الله علیه عقربا فلدغته، فمات بادی العوره.... [128] .امام حسین علیه السلام نماز صبح را با یارانش خواند و آنان را برای جنگ آماده ساخت و دستور داد، به خندقی که گرد سپاهش بود، آتش انداختند، تا با گروه مخاصم از یک جهت بجنگد.مردی که به وی «ابن ابی جویریه ی مزنی» می گفتند، سوار بر اسب، از سپاه عمرسعد پیش تاخت. وقی چشمش به آتش شعله ور افتاد، دست بر دستش زد و فریاد کشید: ای حسین! و ای یاران حسین! آتش دوزخ مژده باد شما را که در این جهان به سوی آن شتافته اید! حسین علیه السلام پرسید: این مرد کیست؟ گفته شد: پسر ابو جویره ی مزنی است. حسین علیه السلام گفت: بار پروردگارا، عذاب آتش را در این دنیا به وی بچشان! چیزی نگذشت که اسبش رم کرد و او را در آتش خندق انداخت و بسوخت.سپس مردی دیگر که او را «تمیم بن حصین

فزاری» می نامیدند از سپاه عمرسعد، نمایان شد و فریاد زد: ای حسین! ای یاران حسین! آیا آب فرات را نمی بینید [ صفحه 143] که چون شکم مارها - یا ماهیان [129] - موج می زند و می درخشد، به خدا که قطره ای از آن نخواهید چشید تا طعم مرگ را با زاری چشیده باشید. حسین علیه السلام پرسید: این مرد کیست؟ گفته شد: تمیم بن حصین. حسین گفت: این مرد و پدرش هر دو از اهل دوزخند. خدایا همین امروز این مرد را تشنه کام بکش! چیزی نگذشت که عطش، گلوی او را فشرده تا از اسبش به زیر آمد و اسب های سپاهیان با سم هاشان لگدمالش کردند تا مرد.سپس مردی دیگر از سپاه عمرسعد که او را محمد پسر اشعث بن قیس کندی می گفتند، پیش تاخت و گفت: ای حسین، پسر فاطمه! تو را از رسول خدا چه حرمتی است که دیگران را نیست؟ امام حسین علیه السلام در پاسخ، این آیه را تلاوت کرد: «به یقین، خدا آدم و نوح، و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داده است. فرزندانی که بعضی از آنان ]از نسل[ برخی دیگرند.» [130] ، سپس گفت: به خدا، محمد صلی الله علیه و آله از خاندان ابراهیم است و عترت هدایتگر از آل محمدند. این مرد کیست؟ گفته شد: محمد پسر اشعث بن قیس کندی است. امام حسین علیه السلام سر به آسمان برداشت و گفت: خدایا، همین امروز به محمد بن اشعث، ذلتی نشان ده که پس از آن هرگز روی عزت نبیند. چندی نگذشت که حالتی بر او عارض شد که برای قضای حاجت از سپاه بیرون رفت. در این

حال، خدا کژدمی را بر او چیره ساخت که او را گزید و او در حالی که شرمگاهش هویدا بود، مرده شد. [ صفحه 144]

سخنی از بریر بن خضیر همدانی

فبلغ العطش من الحسین علیه السلام و أصحابه، فدخل علیه رجل من شیعته یقال له: بریربن خضیر الهمدانی - قال إبراهیم بن عبدالله راوی الحدیث: هو خال أبی إسحاق الهمدانی - فقال: یابن رسول الله أتأذن لی فأخرج إلیهم فأکلمهم؟ فأذن له فخرج إلیهم، فقال: یا معشر الناس، إن الله عزوجل بعث محمدا بالحق بشیرا و نذیرا و داعیا الله بأذنه و سراجا منیرا و هذا ماء الفرات تقع فیه خنازیر السواد و کلابها، و قد حیل بینه و بین ابنه. فقالوا: یا برید أکثرت الکلام فاکفف، فوالله لیعطش الحسین کما عطش من کان قبله. فقال الحسین علیه السلام اقعد یا بریر.... [131] .تشنگی بر حسین علیه السلام و یارانش غلبه یافت. مردی از پیروانش که او را بریر بن خضیر همدانی می نامیدند، [132] به نزدش آمد و گفت: یابن رسول الله، آیا به من اجازه می دهی به نزد آن ها روم و با آنان سخن بگویم؟ امام حسین، اجازه داد و او به سوی آن ها رفت و گفت، ای مردم! به راستی خدای عزوجل، محمد بر حق برانگیخت تا مژده رسان و بیم دهنده و به سوی خدا، به اذن او، فراخواننده و چراغی تابناک، باشد. این آب فرات است که خوک ها و سگان بادیه نشینان در آن غوطه می خورند اما میان آن و پسر پیامبر مانع شده اند. سپاهان یزید گفتند: ای بریر سخن به دراز گفتی، بس کن، سوگند به خدا که حسین باید تشنگی بچشد همان طور که تشنگی چشید، آن کس که پیش از او بود.


[133] امام حسین علیه السلام رو به بریر کرد و گفت: بریر، بنشین!... [ صفحه 145]
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه