سیره پیامبرانه شهدا صفحه 105

صفحه 105

نگران بود. انگار نمی توانست حرفش را بزند، اما دلش طاقت نیاورد. چند بار گفت: سریع، سریع تر. گفتم: شما که همیشه... گفت: نمی خواهم نگران شود، فقط برای همین. هر وقت هم می آمد خانه، با خنده وارد خانه می شد؛ خنده ای که هیچ وقت از من دریغش نمی کرد.  هیچ وقت نمی گذاشت بفهمم چه قدر خسته است، پیروز شدند یا نه. این قدر به من محبت می کرد که فرصت نمی کردم این چیزها را از او بپرسم».(1)

سردار شهید محسن نورانی

در سیزدهم آذرماه 1342 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی در حالی که 17 سال بیشتر نداشت، در سال 1359 وارد دوره آموزشی سپاه شد. او که سابقه مبارزه در نیروهای انقلاب هم داشت، پس از پایان آموزش وارد لشکر 27 محمد رسول الله شد و وارد عرصه نبرد حق علیه باطل گردید. در خردادماه 1362 با خواهر شهید _علی رضا ناهیدی_ ازدواج کرد. در همان سال بود که فرماندهی _تیپ ذوالفقار _را عهده دار شد و در مردادماه 1362 در حالی که چند ماه بیشتر نبود که خلعت دامادی را بر تن کرده بود، خلعت شهادت را پوشید و به خیل شهیدان پیوست.(2)

احترام بسیار به همسر و مشورت در همه امور زندگی از ویژگی های برجسته شهید محسن بود. وقتی از خط مقدم جبهه برای مرخصی و استراحت به خانه می آمد، پیش از ورود به خانه _ که فاصله چندانی هم با جبهه نداشت _ لباس های خود را که پر از خاک و غبار منطقه بود، در رودخانه ای که نزدیک منزل بود، می شست و سعی می کرد تمیز و مرتب به خانه وارد شود.

همسر شهید می گوید: «یک بار که با لباس خاکی به خانه آمد و با سر و وضعی غبار


1- [1] . به مجنون گفتم زنده بمان، ص 50، به نقل از: همسر شهید همت.
2- [2] . حمید داوودآبادی، حماسه ذوالفقار، تهران، کنگره سرداران شهید استان تهران، 1376، چ 1، ص 73.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه