مقدمه
آنچه در اين مقاله مورد توجه اصلي است نگاه به واقعه عاشورا از منظر تفسير و تعبيري است كه از آن ارائه ميشود. اين حادثه ممكن است به گونهاي تعبير شود كه به هيچ وجه قابل اسوه شدن نباشد و به عنوان وظيفه الهي وتكليفي رباني كه بر دوش امام حسين(ع) قرار گرفته بود به همان حادثه سال 61 هجري محدود گردد و يا با تفسيري ارائه شود كه در آن سيره سيدالشهداء اسوه براي ظلمستيزي و نفي مشروعيت نظام جبار غير ديني قرار گرفته و الگويي براي تلاش و جهاد در راه اقامه حكومت ديني و اقامه احكام الهي و فرائض و سنن ديني در صحنه جامعه به شمار آيد. اما قرائت دوم در بعضي از محافل با اين پرسش مواجه است كه با سكولاريزه شدن روابط اجتماعي چه رابطهاي دارد و نقش آفريني مكتب عاشورا در چنين عصري چگونه خواهد بود؟نويسنده، بخش اول مقاله خود را به پاسخ پرسش ياد شده داده است و در بخش دوم به بررسي و تحليل تعبير سياسي و ايدئولوژيك از عاشورا و نقد تغيير گفتماني اين حادثه پرداخته است.چنان كه ملاحظه خواهيد كرد نويسنده محترم اجمالي از مباحث مبسوط خود را در مقدمه بحث آورده است.
پيوند دين و سياست در گفتمان عاشورا
عاشورا، حادثه و به تعبير ديگر متني ديني است كه توسط يكي از اولياء بزرگ دين رقم زده شده است و همچون هر متن ديني مقدّس ديگر از دو منظر قابل مشاهده و تأمّل و انديشه است؛ يكي نگاه به خود اين حادثه و ديگر تعبير و تفسيري كه از آن صورت ميگيرد. طبيعي است كه اين دو را نميتوان يكسان انگاشت. از نگاه اوّل، عاشورا حادثه جانسوز و دلخراشي است كه در سال 61هجري قمري در كربلا رخ ميدهد و طيّ نبردي نابرابر، وليّ مطلق الهي(ع)، وِتْر مَوْتور، به مصيبت و رزيّهاي بي مانند گرفتار ميآيد و ثارالله خونِ خود وعزيزترين عزيزانش را به پيشگاه پروردگار سبحان تقديم ميكند. از اين منظر بحث در مورد متن خود اين واقعه و حادثه عظيم است. امّا از نگاه دوم، سخن در باره فهم و برداشتي است كه از اين حادثه انجام ميگيرد و تفسير و تعبيري است كه در مورد آن ارائه شده يا ميشود و به بيان ديگر، قرائتي است كه ديگران از آن داشته و دارند.در طول تاريخ، حادثه عاشورا، مورد تفسير و تحليلهاي گوناگون قرار گرفته و هر كس به فرا خور فكر و انديشه و اعتقادات و اطلاعاتي كه از اين حادثه داشته، آن را به گونهاي تفسير كرده است؛ عدّهاي به ابعاد الهي و عرفاني و معنوي آن عنايت كردهاند و گروهي جنبههاي بشري و زميني آن را بيشتر مورد توجه قرار دادهاند. طبيعي است كه تعبيرات مختلف و گاه متهافت و متناقض از چنين حوادث ديني كه جزء بنيانهاي اوليه فرهنگ جامعه قرار ميگيرد، چه تأثيري شگرف و غير قابل انكار در سرنوشت جامعه خواهد داشت، علاوه بر آنكه اصل حادثه را ممكن است تحريف و يا آن را از اثر بخشي انداخته و بي خاصيت كند.آنچه در اين مقاله مورد توجه اصلي است و غالب مباحث آن را به خود اختصاص ميدهد، نگاه به حادثه عاشورا از منظر دوم و بررسي ديدگاه و تعبيراتي است كه در طول تاريخ در باره اين حادثه از بُعد سياسي و غير سياسي بودن آن مطرح بوده است.اين بحث در دو بخش ارائه ميشود؛ بخش نخست به موضوع سكولاريزاسيون و فرهنگ عاشورا ميپردازد و بخش دوم به بررسي و تحليل تعبير سياسي و ايدئولوژيك از عاشورا اختصاص يافته است. پرسش بخش اول با دو پيش فرض آغاز ميشود. پيش فرض اول اينكه آنچه درمورد گفتمان عاشورا همواره و به ويژه در دهههاي اخير، درايران شاهد بودهايم، رواج تعبير سياسي از اين حادثه است. پيش فرض دوم اينكه سكولار شدن روابط اجتماعي و به حاشيه رفتن دين از متن زندگي جمعي، فرآيندي طبيعي است كه در حال رخ دادن است. با توجه به اين دو پيش فرض، دغدغه اصلي و اين پرسش اساسي مطرح ميشود كه كاركرد فرهنگ عاشورا با تعبيري سياسي در مواجهه با امواج سكولاريزاسيون چگونه است و در اين عرصه آيا تحولي در گفتمان سياسي عاشورا ممكن و قابل پيشبيني و انتظار است يا نه؟: براي پاسخ يابي از اين پرسش، در ابتدا بحث خود را به پيش فرض سكولاريزاسيون اختصاص ميدهد و با نگاهي فشرده و گذرا به اين مفهوم، آن را از دو منظر برون ديني و درون ديني مورد تجزيه و تحليل انتقادي قرار ميدهد و سپس به كاركرد فرهنگ عاشورا با تفسير و تعبيري سياسي در مواجهه با سكولاريزاسيون پرداخته و تعامل يا تقابل دو مقوله عاشورا و دنياي سكولار را بررسي ميكند؟: مقاله كه با عنوان بررسي و تحليل تعبير سياسي و ايدئولوژيك از عاشورا تقديم ميگردد پس از بررسي قانونمندي متن خواني حوادث و توضيح مرز ميان تعبير و تحريف يك حادثه، به تغيير و تحوّل در گفتمان عاشورا ميپردازد. براي رسيدن به اين منظور، نخست نگاهي گذرا به تاريخچه برخي تعبيرات غير سياسي از عاشورا خواهد داشت و ضمن تحليل انتقادي آنها، در ادامه به تاريخچه تعبير سياسي از حادثه عاشورا نگاه ميافكند و با تبلور سياست ديني شمردن عاشورا، نقطه نظرات مخالفان تعبير سياسي از عاشورا را تحليل و بررسي ميكند و در پايان به نقش عاشورا پس از استقرار نظام اسلامي و عملكرد آن با توجه به تبلور سياست ديني بودن آن، ميپردازد.