تحریف شناسی عاشورا در پرتو امام شناسی صفحه 14

صفحه 14

مزاج کفر شد، خون بیشتر سر برآور ای خدا را نیشتر [151] .و در معرفی «زینب کبری علیها السلام» در ضمن ابیاتی می گوید:زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقارزن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دست خدا در آستین [152] .خلاصه اگر اشعاری را که درباره حادثه عاشورا سروده شده از نظر بگذرانید، به وضوح خواهید یافت که موفق ترین آنها اثری است که به عناصر تشکیل دهنده شخصیت امام حسین علیه السلام یعنی عرفان، حماسه و عاطفی بودن عنایت کامل داشته است و آثار دیگر هر کدام به گونه ای شخصیت امام و حماسه سازان نهضت عاشورا را تحریف کرده اند. پس امام شناسی و توجه کامل به ابعاد شخصیت امام حسین علیه السلام قهرمان کربلا، جامع ترین و پربارترین شیوه ای است که باید در تحریف شناسی عاشورا به کار گرفته شود.بنابراین مهمترین روش در تحلیل واقعه عاشورا این است که باید توجه داشته باشیم که قهرمان حادثه امام حسین علیه السلام معصوم و مؤید من عند الله است، حلقه واسطه بین خدا و خلق و واسطه فیض می باشد و [ صفحه 162] هر چه به او نسبت داده شود، باید با شئون امام معصوم وفق بدهد و باید در تحلیل و تحریف شناسی عاشورا از آن به عنوان «میزان» و «معیار» استفاده کرد و تحریفهائی که تاکنون از این حادثه به عمل آمده، نوعا در اثر بی توجهی به این موضوع بوده است. [ صفحه 163]

گریه برای چیست

اشاره

گریه ترجمان دل می گویند اگر امام حسین علیه السلام روز عاشورا پیروز شد، چرا آن روز را جشن نمی گیریم؟ چرا گریه می کنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزی بزرگ

برای چیست؟ گریه، زبان صادق و طبیعی شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است. گریستن تجلی طبیعی یک احساس و حالتی جبری و فطری از یک رنج، یک شوق یا اندوه می باشد. یکی از دانشمندان غرب می گوید: «انسانی که هرگز نمی گرید و گریستن را نمی داند، احساس انسانی را فاقد است».مگر نه اشک زیباترین شعر و بی تاب ترین محبت و پرگدازترین ایمان و تب دارترین احساس و خالص ترین «گفتن» و لطیف ترین «دوست داشتن» است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و ذوب [ صفحه 164] شده و قطره ای گرم شده اند به نام اشک؟ مگر نه، قلب، قالب اشک است و اشک در قلب شکل می گیرد و لذا اشک شبیه قلب است:ای بسا قلبهای سوزانی که زبان راز آن نگوید بازلیک آن دیدگان نورانی راز دلداده می کند ابرازگریه ترجمه دل است. مثلا کسی که عزادار است و مرگ عزیزی قلبش را می سوزاند، باید گریه کند. وقتی که دلش یاد از او می کند و زبانش سخن از او می گوید، چشمش نیز با او همدردی می کند، مگر چشم از زبان صادقانه تر سخن نمی گوید؟!از من مپرس کاتش دل در چه غایت است از آب دیده پرس که او ترجمان ماست اشک چشم نشانه رقت قلب است. کسی که از صحنه دلخراش منقلب نمی شود، تا اشک تأثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائی لذت نمی برد، تا اشک شوق جاری گرداند، از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست.امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:«خداوند متعال، افرادی را که به هنگام استماع قرآن تحت تأثیر قرار نمی گیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمی کنند، و خنده می نمایند، مورد

سرزنش قرار می دهد و می فرماید: (تضحکون و [ صفحه 165] لا تبکون)».و نیز فرموده: «بکاء العیون و خشیه القلوب من رحمه الله تعالی» [153] .چنانکه «جمود عین» و محروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفی شده است.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوه القلب...» [154] .در مقابل آن دسته از مومنانی که بصیرتی روشن، قلبی رؤوف و احساسی پاک و شفاف دارند، در زبان قرآن کریم با جمله (یبکون و یزیدهم خشوعا) و (سجدا و بکیا) مورد ستایش قرار گرفته اند. قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشک شوق و به خاطر مظلومت آنان هم، اشک غم و اندوه از چشم خود جاری می کنند.

نام حسین با گریه همراه است

آن گونه که از متون اسلامی استفاده می شود، نام حسین علیه السلام با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان [ صفحه 166] علی علیه السلام و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام بر او گریسته اند. طبق روایات فراوانی، چون حضرت حسین علیه السلام تولد یافت، جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام برای حسین علیه السلام گریستند. طبق روایتی که از عایشه نقل شده است، حسین علیه السلام کودک خرد سال بود که وارد خدمت پیامبر گردید، همان موقع جبرئیل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابلاغ کرد: زمانی نمی گذرد که این کودک را افرادی از امت تو در

سرزمین «طف» از خاک عراق به قتل می رسانند «فبکی رسول الله صلی الله علیه و آله» اما جبرئیل افزود: «لا تبک، فسوف ینتقم الله، منهم، بقائمکم أهل البیت» [155] . «گریه نکن، در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام می گیرد».«ابن عباس» می گوید: به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان علی علیه السلام بودم چون در کنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام علیه السلام با صدای بلند گریست و فرمود: ای پسر عباس این محل را می شناسی؟ گفتم: نمی شناسم ای امیرمؤمنان. فرمود: اگر اینجا را مثل من می شناختی، هرگز از اینجا رد نمی شدی مگر این که مثل من گریه سر می دادی. ابن عباس گفت: «فبکی طویلا حتی اخضلت لحیته و سألت الدموع علی صدره و بکینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلی کرد به طوری که اشک از روی محاسن او جاری شد، ما هم همصدا با علی علیه السلام گریه سر [ صفحه 167] دادیم». بعد امام ادامه داد: وای، وای من با آل ابوسفیان چه کرده ام، سپس افزود: در این سرزمین (که کرب و بلا نامیده می شود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت می رسند و مدفون می گردند [156] .طبق روایت امام صادق علیه السلام روزی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد و آن حضرت را گریان دید، از علت گریه اش پرسید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین علیه السلام را گروهی از امت من به قتل می رسانند! فاطمه علیهاالسلام نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولی وقتی از مقام بلند

فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید، آرامش و تسکین یافت [157] .داستان گریه و عزاداری پس از شهادت آن حضرت از سوی امامان علیهاالسلام داستان مفصلی است که به ذکر چند مورد اکتفاء می کنیم:امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود، پس از واقعه عاشورا تا زمانی که در قید حیات بود، این واقعه سوزناک را فراموش نکرد و همیشه گریه و سوگواری می نمود. او هر وقت می خواست آب بنوشد تا چشمش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد وقتی علت این کار را می پرسیدند، می فرمود: چکونه گریه نکنم در حالی که یزیدیان آب را [ صفحه 168] برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند، ولی آن را به روی پدرم بستند و او را با لب تشنه کشتند. می فرماید: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد می آورم، گریه گلویم را می گیرد. وقتی هم افرادی وی را دلداری می دادند، می فرمود: «کیف لا أبکی؟ و قد منع أبی من الماء الذی کان مطلقا للسباع و الوحوش» [158] .امام سجاد علیه السلام در عزای پدر مظلوم خویش به حدی گریست که او را یکی از بکائیون پنج گانه تاریخ لقب دادند [159] . وقتی راز آن همه گریه را از آن حضرت می پرسیدند، مصائب جانگداز کربلا را بازگو می کرد و می فرمود: مرا ملامت نکنید، یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد در حالی که یقین به مرگ فرزندش نداشت.از فراق روی یک یوسف اگر یعقوب سوخت هجر هفتاد و دو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه