تحریف شناسی عاشورا در پرتو امام شناسی صفحه 2

صفحه 2

شیوه ی تاریخی

یکی از روشهائی که برای کشف وقایع و حوادث تاریخی به کار گرفته می شود، شیوه ی تاریخی است. در این شیوه مورخ می کوشد وقایع را از طریق منابع تاریخی همانگونه که اتفاق افتاده، معرفی کند در این روش مورخ مثل محدث فقط به جرح و تعدیل در اسناد دست اول و دوم بجا مانده از واقعه می پردازد. بنابراین شیوه مورخ همان شیوه ی محدثانی است که اعتبار حدیث معصوم را فقط در گرو اعتبار سندی آن [ صفحه 8] جستجو می کنند و روایت صحیح را روایتی می دانند که راوی آن عادل باشد و دیگر به مضمون حدیث کاری ندارند.مورخان همواره در صدد نقل حوادث تاریخی از منابع معتبر هستند وقتی که مطلبی را از یک منبع معتبر اخذ کردند، هر چه باشد، آن را نقل می کنند و دیگر کاری ندارند که این مطلب با عقل و شرع وفق می دهد یا نه؟اغلب مورخان و «وقایع نگاران» تنها به نقل حادثه ی عاشورا اکتفاء کرده و از اظهار نظر درباره ی آن خودداری کرده اند. ولی عده ای دیگر از آنان و نویسندگان اهل سنت، نهضت امام را یک نهضت ابتدائی و نسنجیده در شرائط نامساعد پنداشته اند. وگفته اند: «حسین بن علی علیه السلام» آن چنانکه باید و شاید در ارزیابی قدرت حکومت و سنجش قدرت خویش دقت نکرد. این نویسندگان روی استنباط خود بر امام خرده گیری کرده و عمل آن حضرت را بر خلاف مصلحت دانسته اند و بعضی

از آنان در اعتراض و انتقاد تا آنجا پیش رفته اند که حرکت امام را برای خود او و برای اسلام و مسلمین تا روز قیامت زیان بار دانسته اند!! مثلا مؤلف «العواصم من القواصم» قاضی «ابوبکر بن عربی» (م 540) ضمن اظهار تأسف از این که چرا امام حسین علیه السلام چنین قیامی کرد؟ می گوید: [ صفحه 9] «اگر حسین بن علی علیه السلام که بزرگ این امت و پسر بزرگ امت و عالی ترین شخصیت امت و پسر شریفترین شخصیت امت بود، در خانه ی خود می نشست یا به زراعت یا دامداری می پرداخت، مقرون به صلاح و صرفه بود و اگر هم مردم حتی «ابن عباس» و «عبدالله بن عمر» از او درخواست قیام به حق می کردند، از آنان نمی پذیرفت و توجه به هشدار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می کرد (که از انگیزش فتنه بیم داده بود) و به خاطر می آورد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از صلح «حسن بن علی» ستایش کرده و اگر او تنها به این نکته توجه می کرد که حسن بن علی علیه السلام با آن همه نیروی نظامی خود حکومت و خلافت را از دست داد در این صورت چگونه او می تواند به کمک اوباش خلافت را قبضه کند؟!، حادثه ی تأسفباری هرگز اتفاق نمی افتاد» [2] .«ابن خلدون» (متوفی 808 ه) ضمن این که اهلیت امام حسین علیه السلام را برای قیام و زعامت مسلمانان تصدیق می کند، ولی می گوید: ارزیابی امام درباره ی نیروی نظامی خویش دقیق نبوده است او می نویسد:«اما درباره ی حسین علیه السلام باید بگویم: وقتی که فسق یزید نزد همه ی مردم زمانش ظاهر گشت، پیروان اهل

بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در کوفه از حسین بن علی علیه السلام درخواست کردند به کوفه برود و آنان در قیام برضد یزید او [ صفحه 10] را یاری نمایند. حسین با توجه به فسق یزید قیام بر ضد او را خصوصا بر کسی که قدرت قیام دارد واجب دانست، در این زمینه او را گمان بر این بود که هم اهلیت قیام و هم قدرت آن را دارد. گمان وی درباره ی اهلیت خود صحیح بود، بلکه او بیش از آن که شرط خلافت بود، اهلیت داشت. ولی در ارزیابی قدرت نظامی که می تواند با چنین نیروئی در قیامش پیروز گردد، دچار اشتباه شده بود خدایش رحمت کند» [3] .همچنین شیخ «محمد طنطاوی» مصری می گوید:«حسین بن علی در ارزیابی قدرت نظامی خویش و سنجش نیروی حکومت دقت نکرد و از روی خوش باوری، به کسانی که اطراف او جمع شده بودند و شدیدا او را برای قیام و قبضه کردن خلافت تحریک و تشویق می کردند، اطمینان پیدا کرد و قیام نمود ولی از طرفی قدرت بنی امیه و شدت عمل دستگاه حکومت را به حساب نیاورد و از طرف دیگر فریبکاری مردم عراق را که قبلا پدر و برادرش را فریب داده بودند، از نظر دور داشت» [4] .البته نظر رجال و سیاستمداران آن روز هم همین بود و لذا سعی می کردند امام را از سفر به عراق منصرف کنند. «محب الدین خطیب» [ صفحه 11] مصری اظهار نظر چند نفر از کسانی را که می خواستند امام را از رفتن به عراق مانع شوند و تلاشی را که در این باره

از خود نشان دادند، نقل می کند و آنگاه می گوید:«این همه کوششی که این افراد خیرخواه برای منصرف کردن حسین بن علی علیه السلام از سفر کوفه کردند، بی نتیجه ماند و سرانجام، حسین اقدام به سفری کرد که برای خودش و برای اسلام و امت اسلامی تا امروز و تا روز قیامت زیان آور بود و همه ی این زیانها به سبب جنایتی بود که شیعیان وی مرتکب شدند زیرا شیعیان او بودند که از روی نادانی و غرور چنین فتنه انگیزی و ایجاد شر و اختلاف، حسین بن علی را برای قیام و سفر عراق بر انگیختند» [5] .آنچه این نویسندگان از راه دلسوزی می گویند، این است که در ارزیابی اوضاع (العیاذ بالله) اشتباه روی داد و قساوت قلب و سختی بنی امیه و نیروی نظامی مقتدر حکومت به حساب نیامد وامام درمعرض آنهمه ظلم و ستم وجنایت قرار گرفت.آری آنها که به قیام امام حسین علیه السلام اعتراض می کنند، منشأش همین است که هدف قیام را حکومت و خلافت می دانند و چون با بررسی عمیق تاریخی اوضاع را مساعد با چنین قیامی نمی بینند زبان به [ صفحه 12] اعتراض باز کرده گاهی مردم کوفه را مقصر قلمداد می کنند که به امام وعده های فریبنده دادند و به وعده های خود عمل نکردند گاهی هم آرزومند می شوند که کاش امام به قول آنها - با آن سوابق بی وفائی که داشتند - اعتماد نکرده بود. فرضا اگر هم وفیان پای قول خود می ایستادند باز هم آنان تاب مقاومت در مقابل نیروهای متشکل حکومتی که بیت المال کشورهای اسلامی در اختیار آنان بود، نداشتند. آنها این نقطه یعنی عدم موازنه

در میان نیروی وعده ای و فرضی امام و نیروی بنی امیه را مسلم می گیرند» [6] .به نظر همین نویسندگان اساس قیام امام برای طب حکومت بود و شکست آنهم مستند به اشتباه در ارزیابی نیروی کوفه و موازنه ی قوا می باشد. و همین نویسندگان موضوع را یک موضوع تاریخی محض می دانند و نتیجه می گیرند که چون امام با عدم امکان پیروزی ظن به پیروزی پیدا کرد، معذور می باشد.غافل از اینکه امام از قدرت مادی و نظامی بنی امیه آگاه بود و قساوت قلب و سوابق دشمنی این دودمان را با خاندان رسالت از یاد نبرده بود و سابقه ی بی وفائی مردم کوفه هم برای او کاملا معلوم بود. و رأی و نظر بزرگان و ناصحان را رد نمی کرد، بلکه گاهی صریحا قبول [ صفحه 13] می کرد که آنها از جنبه ی عاطفی و علاقه ای که نسبت به امام داشتند، مصلحت دنیای او را می گفتند ولی امام مصلحت دین و مصلحت اسلام را بر مصالحت دنیوی ترجیح می داد و مسئولیتی که داشت، از نظر او بسیار بسیار خطیر بود و لذا نمی توانست از مصالح دینی برای حفظ جان خود و کسانش صرف نظر نماید. پس امام با سران کوفه و مدینه اختلاف نظر نداشت و همه قیام او را تحسین می کردند. [7] نهایت این که او خود را مأمور به امری می دانست که باید انجام می داد و آنان هم در برابر این منطق امام حرفی نداشتند جز اینکه برای امام و خاندانش دلسوزی می کردند.امام علیه السلام تصمیم قطعی گرفته بود که با یزید بیعت نکند و به خوبی می دانست که اگر بیعت نکند، کشته خواهد شد و نیروی نظامی

قوی و دهشتناک بنی امیه که با فساد عمومی و انحطاط فکری و بی ارادگی مردم و خاصه اهل عراق تأیید می شد. او را از بین خواهد برد [8] .جمعی از معاریف به عنوان خیرخواهی سر راه بر وی گرفته و خطر این حرکت و نهضت را تذکر دادند ولی آن حضرت در پاسخ آنان فرمود که من بیعت نمی کنم و حکومت ظلم و بیداد را امضاء نمی نمایم و این را می دانم که به هر جا روم، و در هر جا باشم، مرا خواهند کشت و [ صفحه 14] اینکه مکه را ترک می گویم برای رعایت حرمت خانه ی خداست که با ریختن خون من هتک نشود [9] .اگر برای پی بردن به واقعیت عاشورا تنها به شیوه ی تاریخی و نقلی عمل کنیم، نتیجه همان خواهد بود که این نویسندگان به آن رسیده اند. و اگر بخواهیم به نتیجه ی درستی برسیم، باید افزون بر عنایت به تاریخ، به قرینه های دیگر و روایات وارده، در امام شناسی نیز اهتمام ورزیده و علاوه بر اثبات اعتبار صدوری حادثه ی عاشورا، به اصول و قواعد حاکم بر آنها نیز توجه داشت.و نظر دیگری که شاید کمی از این نظر مترقیانه تر به نظر برسد، نظر مؤلف کتاب پر سر و صدای «شهید جاوید» است. وی می گوید: «امام حسین علیه السلام آن وقت تصمیم گرفت به کوفه برود که شرائط پیروزی نظامی برایش فراهم بود و ارتش داوطلب امام از نظر نیروهای آماده از ارتش یزید ضعیف تر نبود و از نظر نیروهای در شرف تکوین، از ارتش یزید قوی تر بود، علاوه بر محبوبیت اجتماعی و لیاقت شخصی بی نظیری که آن حضرت داشت و

یزید نداشت» [10] .منتهی یک سلسله حوادث پیش بینی نشده که بیرون از حیطه ی [ صفحه 15] علم و اختیار است، باعث شکست امام شد.به تعبیر خود مؤلف «شهید جاوید»:«ولی حوادث پشت پرده که از نظر مجاری طبیعی قابل پیش بینی نبود، باعث شد نیروهای امام بر دشمن پیروز نشود». به عقیده وی، ارزیابی امام در موازنه قوا و شرایط قیام مطابق با واقع بود اما از حوادث پیش بینی نشده، آگاه نبود و همین باعث شکست قیامش شد. به عکس نظر ابن خلدون که می گوید: در ارزیابی قدرت و نیروی نظامی خود و حکومت (نعوذ بالله)، اشتباه کرد و جاهل به واقع اوضاع بود و بر اساس ظن به غلبه و قدرت نظامی قیام کرد و شکست خورد، از این جهت معذور است. و به هر حال مقصر نیست و در حکم شرعی اشتباه نفرمود و کسی از آن حضرت عادل تر نبود [11] . صاحب شهید جاوید هم می گوید: امام به حوادث پیش بینی نشده آگاه نبود، و بدین جهت شکست خورد!به هر حال این نوع ارزیابی نهضت امام حسین علیه السلام بزرگترین توطئه علیه عاشورا و امام حسین علیه السلام است که شهادت آن حضرت را پوچ و بی معنا می گرداند. و آن را تا حد یک قیام شکست خورده پائین می آورد. [ صفحه 16]

روش جامعه شناسی

«ابن خلدون» پایه گذار شیوه جدید در تحریف شناسی حوادث تاریخی است. او با نوشتن مقدمه هم اصول و مبانی علم جامعه شناسی را بنا نهاد و هم تحول تازه ای در شیوه اثبات صدور حوادث تاریخی پدید آورد.تاریخ نگاری از دیرباز میان مسلمانان رواج داشته اما شیوه ایشان در نقل

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه