فرهنگ عاشورا صفحه 395

صفحه 395

مروان از افراد سرشناس بنی امیّه بود و پس از مرگ معاویه،ولید والی مدینه وقتی نامۀ یزید را دریافت کرد که به او دستور بیعت گرفتن از حسین«علیه السلام»داده بود،با مروان مشورت کرد.مروان هم گفت همین شبانه در پی حسین«علیه السلام»بفرست و اگر بیعت نکرد،گردن او را بزن و پیوسته او را تحریک می کرد که به زور از ابا عبد الله الحسین بیعت بگیرد. (1)نسبت به سید الشهدا«علیه السلام»کینۀ شدید داشت.چون پس از احضار امام،قرار بر فردای آن شب شد، مروان،ولید را تشویق می کرد که همین امشب کار را یکسره کن.در راه هم وقتی به امام حسین«علیه السلام»برخورد و او را به بیعت فرا خواند،حسین بن علی«علیه السلام»،کلام معروف خویش «علی الإسلام السّلام،اذ قد بلیت الأمّه براع مثل یزید...»را خطاب به او گفت،و میان امام و آن شیطان کین توز،سخنان تندی ردّ و بدل شد. (2)مروان بعدها به خلافت رسید و در سال 65 هجری،در سن 63 سالگی مرد. (3)از کسانی بود که نسبت به شیعه سختگیری می کرد و چون به حکومت مدینه رسید،هر جمعه در منبر،علی«علیه السلام»را لعن و سبّ می کرد. (4)

-آل مروان

مسجد رأس الحسین-مشهد رأس الحسین

مسروق بن وائل حضرمی

از نیروهای خبیث سپاه عمر سعد که در کربلا حضور داشت.در پیشاپیش نیروهای کوفه بود،به این امید که سر امام حسین«علیه السلام»را به دست آورد و نزد ابن زیاد،مقام یابد.در گفتگویی با امام،به آن حضرت جسارت کرد و سید الشهدا«علیه السلام»او را نفرین کرد و فرمود:

«اللّهمّ حزه الی النّار».او خشمگین شد و خواست که به سوی امام اسب بتازد.هنگام پرش از نهر،پایش در رکاب ماند و بدنش از اسب آویخته شد.مسروق از این صحنه مرعوب شد و خود را از میدان نبرد کنار کشید.علّت را که پرسیدند،به این معجزه اشاره کرد و گفت:«رأیت من اهل هذا البیت شیئا لا اقاتلهم ابدا».از این دودمان چیزی دیدم که هرگز با آنان نخواهم جنگید.در برخی نقلها آمده است که اسبش او را آن قدر به سنگها و درختها کشید و کوبید تا مرد. (5)


1- 1) -حیاه الامام الحسین،ج 2،ص 250.
2- 2) -همان،ص 256.
3- 3) -مروج الذهب،ج 3،ص 89.
4- 4) -حیاه الامام زین العابدین،باقر شریف القرشی،ص 605.
5- 5) -عبرات المصطفین،ج 2،ص 26.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه