- آغاز سخن 1
- درباره ی منابع تاریخ عاشورا 3
- ابومخنف و مقتل الحسین 7
- محمد بن سعد و مقتل الحسین 10
- بلاذری و مقتل الحسین 13
- دینوری و مقتل الحسین 14
- طبری و تاریخ عاشورا 16
- احمد بن اعثم کوفی و مقتل الحسین 17
- خوارزمی و مقتل الحسین 21
- مقتل الحسین امام طبرانی 22
- آثار دیگری از قرن سوم و چهارم هجری 23
- منابع داستانی، ادبی و روضه ای 24
- تحلیلی از وضیعت قریش و جناح های داخلی آن تا کربلا 29
- سه نوع برخورد با دین اسلام پس از رحلت رسول خدا 31
- سه نوع نظام سیاسی از زمان رسول خدا تا حکومت معاویه 32
- برخورد امام علی و آل علی با مشکلات و دشواری ها 33
- چگونگی عقاید عامه ی مردم در مناطق مختلف 35
- راه های منحرف کردن عامه ی مردم توسط امویان 36
- چگونگی امر تحریف دین در این دوره 38
- گزارش نامه ی واقعه ی کربلا 42
- مخالفت امام حسین با خلافت یزید 150
- اعزام مسلم به کوفه 152
- حرکت امام به سمت عراق 158
- موضع مردم کوفه در جریان نهضت کربلا 160
- فشار ابن زیاد بر مردم کوفه 163
- ارزیابی سفر به عراق 169
- امام در برابر سپاه عراق 177
- آگاهی از شهادت در کربلا 187
- انحرافات دینی و کربلا 190
- آثار سیاسی رخداد کربلا در جامعه ی شیعه 195
- عدد چهل 197
- عدد «اربعین» در متونی دینی 198
- اربعین امام حسین 199
- بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا 201
- میرزا حسین نوری و اربعین 202
- شهید قاضی طباطبائی و اربعین 203
- حکمت شهادت امام حسین 205
- عاطفه و برداشت سیاسی 209
- دو تجربه ی صلح و انقلاب 210
- تجربه ی سیاست یا فرهنگ 212
- مفهوم امام 213
- تأثیر غالیان 214
- حکمت شهادت و امر سیاست 216
- نگاه صوفیانه 219
- هدف و آگاهی پیشین 220
- به سوی برداشت سیاسی 226
- هدف سیاسی: شهادت 228
- سخن آخر 230
- تأثیر نهضت امام حسین در سقوط امویان 231
- قیام امام حسین یک قیام اسوه 234
- تأثیر مشخص قیام امام حسین روی قیام های پس از آن 235
- امامان شیعه و مسأله ی قیام 236
- تأثیر نهضت امام حسین بر جامعه ی شیعه 237
- بعد معنوی کربلا 238
- مروری بر کتاب کامل الزیارات ابن قولویه 240
- ابعاد شکلی و شعاری نهضت امام حسین 253
- ویژگی عمده ی این سه صورت شعاری 254
- ویژگی شعارها 255
- تغییر پذیری قالب شعائر 256
- شعائر و هنر 257
- عوارض منفی شعائر تازه یاب 258
- روضه خوانی و شعار 259
- درآمد بحث 261
- بستر تاریخی عزاداری اهل سنت برای امام حسین 261
- ابوحنیفه شیعه ی زیدی 263
- مرز تشیع و تسنن از قرن سوم به بعد 265
- عزاداری سنیان از زبان عبدالجلیل در قرن ششم هجری 270
- خراسان تیموری و عزاداری برای امام حسین 275
- برخی از آثار علمای حنفی درباره ی امام حسین 279
- خاتمه 281
- مسأله ی تحریف در نهضت عاشورا 283
- زمان رسوخ تحریف در تاریخ عاشورا 284
- انگیزه های تحریف در تاریخ عاشورا 285
- نقلهای تاریخی و عاطفی 286
- روضه الشهداء و مسأله ی تحریف 288
- حکومت ها و مسأله ی تحریف در وقایع عاشورا 289
- راه های جلوگیری از تحریف در عاشورا 292
- تحریف معنایی و معنوی در اخبار نهضت عاشورا 293
- پیشینه ی مبارزه با تحریف درباره ی عاشورا 295
- میرزا حسین نوری و مسأله ی تحریف در عاشورا 298
- استاد مطهری و مسأله ی تحریف 301
- روضه الشهداء ملاحسین کاشفی 303
- احوال کاشفی 304
- آثار کاشفی 309
- مذهب کاشفی 311
- کاشفی و تألیف روضهالشهداء 319
- منابع کاشفی در روضهالشهداء 323
- کاشفی و نقد و بررسی نقلها 330
- نفوذ دیرپای روضهالشهداء 332
- روضهالشهداء جایگزین ابومسلم نامه ها 337
- روضهالشهداء و رواج تشیع در ایران 339
- روضه ی الشهداء نخستین مقتل فارسی نیست 340
- کاشفی و رواج برداشت معنوی از کربلا 342
(2) گذشت که برخی تولد امام حسن علیه السلام
را در سال دوم دانسته اند که طبعا باید تولد امام حسین علیه السلام را هم در سال سوم بدانند. کلینی (کافی، ج 1، ص 463) و شیخ طوسی (التهذیب، ج 6، ص 41) بر این باورند.
(3) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 25.
(4) همان، ص 136.
(5) ترجمه الامام الحسین علیه السلام، ص 131
(6) همان، ص 137؛ در باب فضایل این دو امام بزرگوار به کتاب ذی قیمت«فرائد السمطین» مراجعه شود. در آثار اخیر کتاب «فضایل الخمسه فی صحاح السته» فضایل اهل بیت را از آثار مشهور سنیان فراهم آورده است.
(7) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 35.
(8) همان، ص 149؛ التذکره الحمدونیه، ج 9، ص 84؛ کتاب التواضع و الخمول، ص 142.
(9) همان، ص 145.
(10) بحارالانوار، ج 32، ص 405.
(11) همان، ج 44، ص 266.
(12) الفتوح، ج 3، ص 35.
(13) تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 203.
(14) الارشاد، ج 2، ص 32؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 87.
(15) مروان در تمام مراحل زندگی اش، پستی خود را نشان داد. بارها و بارها در پیش چشمان حسنین علیهم السلام به امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام توهین می کرد. همان ابتدای اعتراض امام حسین، وی خواستار کشتن امام حسین علیه السلام در مدینه بود. بعدها نیز که اسرا از شام برگشتند، همچنان خبائث خود را با گفته های تند بر ضد اهل بیت نشان می داد اگر مجموعه ی اخبار وی در این باره جمع شود، روشن خواهد شد که وی یکی از کثیف ترین عناصر سیاسی است که از دوره ی خلیفه ی سوم و به عنوان داماد وی تا زمان مرگش، نقش مهمی در تحولات سیاسی بازی کرد.
(16) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 54.
(17) کامل ابن اثیر، ج 3، ص
250.
(18) تاریخ مدینه دمشق، تراجم النساء، صص 469 - 470.
(19) نثر الدر، ج 1، ص 335؛ التذکره الحمدونیه، ج 2، ص 186.
(20) ترجمه الامام الحسین علیه السلام صص 145 -146.
(21) همان، ص 149.
(22) همان، ص 150.
(23) انساب الاشراف، ج 3، ص 157 -165
(24) انساب الاشراف، ج 3، ص 152؛ رجال کشی، ج 1، ص 251 - 250.
(25) الامامه و السیاسه، ج 1، ص 154.
(26) انساب الاشراف، ج 2، ص 153.
(27) متن نامه چنین است: و أیم الله لقد ترکت ذلک و انا أخاف الله فی ترکه و ما أظن الله راضیا منی بترک محاکمتک الیه و لا عاذری دون الاعتذار الیه فیک و فی اولیائک القاسطین الملحدین حزب الظالمین و أولیاء الشیاطین... او لست قاتل حجر بن عدی و أصحابه المصلین العابدن الذین ینکرون الظلم و یستعظمون الدیع و لا یخافون لومه لائم، ظلما و عدوانا بعد اعطائهم الامان بالمواثیق و الایمان المغلظه، او لست قاتل عمرو بن الحمق الخزاعی، صاحب رسول الله الذی أبلته العباده و صفرت لونه و انحلت جسمه،... أو لست المدعی زیاد بن سمیه المولود علی فراش عبید عبد ثقیف و زعمت أنه ابن أبیک و قد قال رسول الله صلی الله علیه و آله سلم: الولد للفراش و للعاهر الحجر، فترکت سنه رسول الله صلی الله علیه و آله سلم وخالفت أمره متعمدا و اتبعت هواک مکذبا بیغر هدی الله، ثم سلطه علی العراقین فقطع أیدی المسلمن و سمل أعینهم و صلبهم عل جذوع النخل، أو لست صاحب الحضرمیین الذی کتب الیک ابن سمیه أنهم علی دین علی، فکتب الیه، اقتل من کان علی دین علی و رأیه، فقتلهم و مثل بهم بأمرک، و دین
علی، دین محمد صلی الله علیه و آله سلم الذی کان یضرب علیه أباک و الذی انتحالک ایاه اجلسک مجلسک هذا و لولا همواکان أفضل شرفک تجشم الرحتلین فی طلب الخمور... فلا أعلم لنفسی و دینی أفضل من جهادک، فان أفعله فهو قربه الی ربی و ان أترکه فذنب أستغفرالله منه فی کثیر من تقصیری... فابشر یا معاویه بالقصاص و أیقن بالحساب و اعلم ان الله کتاب لا یقادر صغیره و لا کبیره الا أحصاها و لیس الله بناس لک اخذک بالظنه و قتلک أولیائه علی الشبهه و التهمه و أخذک الناس بالبیعه لابنک غلام سفه یشرب الشراب و یلعب بالکلاب و لا أعلمک الا قد خسرت نفسک و أو بقیت دینک و أکلت امانتک و غششت رعیتک و تبوأت مقعدک النار فبعدا لقوم الظالمین».
بنگرید به: انساب الاشراف، ج 3، صص 155 -153 پاورقی و نک: اخبار الطوال، ص 224؛ الامامه و السیاسیه ج 1، ص 180 - 181؛ الاحتجاج، ج 2، ص 49، 48، الدرجات الرفیعه، ص 434، اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 121؛ قسمتی از نامه در: المحبر، ص 479، در آنجا نام دو حضرمی که امام اشاره به شهادت آنها کرده، آمده است، یکی مسلم بن زیمر و یدگری عبدالله بن نجی است.
(28) دعائم الاسلام، ج 2، ص 131.
(29) انساب الاشراف، ج 2، صص 155 -153.
(30) بنگرید: رجالی کشی، ج 1، صص 259 -252.
(31) الدرجات الرفیعه، ص 429، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 231.
(32) اخبار الطوال، ص 228؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 263.
(33) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 88؛ الرد علی المتعصب العنید، ص 34.
(34) لهوف، ص 21؛ مثیر
الاحزان، ص 9.
(35) الفتوح، ج 5، ص 26 - 25؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج 1، ص 186.
(36) تاریخ الاسلام ذهبی، ج 2، ص 268.
(37) تذکره الخواص، ص 135.
(38) تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 2، ص 269 - 268.
(39) الفتوح، ج 5، ص 13.
(40) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ث 88.
(41) الفتوح، ج 4، ص 17 -16.
(42) الامامه و السیاسه، ج 1، ص 176.
(43) تاریخ الطبری، ج 5، ص 340.
(44) تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 2، ص 268.
(45) الفتوح، ج 4، ص 19 -18.
(46) الفتوح، ج 5، ص 25 و بنگرید، لهوف، ص 24.
(47) الفتوح، ج 5، ص 23 -21.
(48) انساب الاشراف، ج 2، ص 156.
(49) ابن اعثم، ج 5، ص 26؛ امالی صدوق، ص 152.
(50) تاریخ الطبری، ج 5، ص 341.
(51) الفتوح، ج 5، ص 33؛ و بنگرید: بحارالانوار، ج 44، ص 329؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89.
(52) اخبار الطوال، ص 230.
(53) چنین خبری نباید درست باشد. آنچه درباره ی محمد بن حنفیه و سخن وی با امام حسین علیه السلام در منابع کهن آمده، اشاره ای به این که این گفتگو در مکه و در وقت رفتن به عراق بوده، ندارد (بنگرید: انساب الاشراف ج 3، ص 166) اما خبری که آمدن وی به مکه و گفتگوی او را با برادر نقل کرده، در منابع متأخر و داستانی (مانند لهوف و داستانی تر از آن منتخب طریحی آمده است که این دومی، به هیچ روی شایسته اعتماد نیست و نبایست از آن چیزی نقل کرد.
(54) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 61.
(55) الارشاد، ج 2، ص 34 «لیله السبت لثلاث بقین من رجب سنه ستین ».
-56
قصص، 21.
(57) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 56.
(58) اخبار الطوال، ص 230.
(59) الفتوح، ج 5، ص 38.
(60) انساب الاشراف، ج 3، ص 158.
(61) انساب الاشراف، ج 3، ص 77.
(62) تاریخ الطبری، ج 5، ص 352؛ الفتوح، ج 5، ص 38.
(63) الارشاد، ج 2، ص 36.
(64) المنتظم، ج 5، ص 327.
(65) الفصول المهمه، ص 184.
(66) انساب الاشراف، ج 3، ص 158؛ متن نامه ی آنان در تجارب الامم (ج 2، ص 41) آمده است.
(67) اخبار الطوال، ص 231.
(68) انساب الاشراف، ج 3، ص 171.
(69) تاریخ الطبری، ج 5، ص 351؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 157. متن این نامه در الفتوح کامل تر آمده و اشاره به این که فرزند معاویه هم بدون مشورت و اجماع خلافت را به دست گرفته، شده است.
(70) یعقوبی، ج 2، ص 251.
(71) تذکره الخواص، ص 136.
(72) بنگرید: نهج البلاغه، خطبه ی 164؛ نصیحت امام به عثمان بن عفان در تعریف امام خوب و امام بد.
(73) تاریخ الطبری، ج 5، ص 353.
(74) الثقات ابن حبان، (السیره النبویه) ج 2، ص 307.
(75) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 64.
(76) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 65.
(77) انساب الاشراف، ج 2، ص 77؛ اخبار الطوال، ص 332؛ الفتوح، ج 5، ص 56؛ الارشاد، ج 2، ص 41.
(78) انساب الاشراف، ج 2، ص 77؛ اخبار الطوال، ص 332؛ الفتوح، ج 5، ص 56؛ الارشاد، ج 2، ص 41.
(79) اتنبیه و الاشراف مسعودی، ص 303؛ الارشاد، ج 2، ص 41؛ اعلام الوری، ص 223.
(80) ابومخنف از ماریه دختر سعد از طایفه ی عبدالقیس یاد می کند که از شیعیان فعال بصره بود و شیعیان در آستانه ی قیام امام حسین علیه السلام در خانه ی وی
اجتماع می کرده اند تاریخ الطبری، ج 5، ص 353.
(81) بنگرید: البدایه و النهایه، ج 8، ص 158 -157.
(82) تاریخ الطبری، ج 5، ص 357.
(83) جمل من انساب الاشراف، ج 2، ص 335.
(84) الفتوح، ج 5، ص 64 - 63.
(85) تاریخ الطبری، ج 5، ص 356؛ لافتوح، ج 5، ص 59.
(86) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 91.
(87) بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 78 -77؛ اخبار الطوال، ص 233؛ ترایخ الطبری، ج 5، ص 356.
(88) الارشاد، ج 2، ص 39.
(89) انساب الاشراف، ج 3، ص 85؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 379.
(90) الارشاد، ج 2، ص 67.
(91) الفتوح، ج 5، ص 38.
(92) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 1، ص 193 -192.
(93) همان، ج 1، ص 193 -192.
(94) الفتوح، ج 5، صص 119 -117.
(95) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 59.
(96) تذکره الخواص، ص 137 -136.
(97) اخبار الطوال، ص 244؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 384.
(98) تذکره الخواص، ص 137.
(99) تاریخ الخلفاء (مسکو) برگ 77 ب؛ البدایه و النهایه، ج 8، ص 160.
(100) مروج الذهب، ج 3، صص 65 -64.
(101) معجم الکبیر، طبرانی، ج 3، ص 128.
(102) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 56.
(103) بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 163؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 384؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 12، ص 190
(104) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 58.
(105) الفتوح، ج 5، ص 116 -115؛ ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 59.
(106) الفتوح، ج 5، ص 116 -115؛ ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 59.
(107) بنگرید: تاریخ الطبری، ج 5، ص 387؛ عقد الفرید، ج 4، ص 377.
(108) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 59؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص
389 -388.
(109) انساب الاشراف، ج 3، ص 161؛ بنگرید: مروج الذهب، ج 3، ص 66.
(110) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 58.
(111) همان، ص 57.
(112) همان ص 61.
(113) انساب الاشراف، ج 3، ص 160
(114) انساب الاشراف، ج 3، ص 164؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 385.
(115) تاریخ الطبری، ج 5، ص 354.
(116) انساب الاشراف، ج 3، ص 164.
(117) انساب الاشراف، ج 3، ص 220، 160.
(118) تاریخ یعقوبی، ج2، ص 216؛ نسب قریش مصعب زبیری، صص 128 - 127 (و منها تعتق أو تعود عبدا کما تعتبد العبید!.
(119) تاریخ الطبری، ج 5، ص 381 -380.
(120) ترجمه الامام الحسین علیه السلام صص 63 - 62.
(121) اخبار الطوال، ص 245.
(122) تاریخ الطبری، ج 5، ص 386.
(123) بغیه الطلب، ج 6، ص 2614 و بنگرید: مختصر تاریخ دمشق، ج 27، ص 120.
(124) اسراء، 71.
(125) الفتوح، ج 5، ص 120.
(126) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 88.
(127) الفتوح، ج 5، ص 123.
(128) تارخ الطبری، ج 5، ص 399؛ الارشاد، ج 2، ص 76.
(129) اخبار الطوال، ص 246.
(130) یعقوبی، ج 2، ص 216. منزل قطقطانیه بعد از قصر بنی مقاتل است که امام حسین علیه السلام روز 29 ذی حجه به آنجا رسیده و بعید می نماید که شنیدن خبر شهادت مسلم در آنجا بوده باشد.
(131) عقد الفرید، ج 4 ص 379.
(132) لهوف، ص 73.
(133) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 67.
(134) عقد الفرید، ج 4، ص 379.
(135) اخبار الطوال، ص 246؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 168.
(136) تاریخ الطبری، ج 5، ص 397؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ص 229؛ نهایه الارب نویری، ج 20، ص 414.
(137) اخبار الطوال، ص 248 - 247.
(138) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 68
-67.
(139) اخبار الطوال، ص 245؛ بنگرید: انساب الاشراف، ص 167 -166.
(140) تاریخ الطبری، ج 5، ص 394.
(141) الفتوح، ج 5، ص 145 -143 مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 1، ص 235 -234 (نوع مطالب خوارزمی از روی الفتوح ابن اعثم نوشته شده است. همچنان که مطالب ارشاد مفید از روی متن ابومخنف که در طبری آمده تألیف شده است).
(142) تاریخ الطبری، ج 5، ص 403.
(143) انساب الاشراف، ج 3، ص 377.
(144) اخبار الطوال، ص 243.
(145) تجارب الامم، ج 2، ص 59.
(146) تاریخ الطبری، ج 5، ص 392.
(147) الفتوح، ج 5، ص 145.
(148) الفتوح، ج 5، ص 77 76.
(149) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 343؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 169.
(150) الفتوح، ج 5، ص 147 -145؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 167؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 395.
(151) انساب الاشراف، ج 3، ص 168.
(152) تاریخ الطبری، ج 5، ص 399.
(153) الفصول المهمه، ص 189.
(154) اخبار الطوال، ص 246.
(155) تاریخ الطبری، ج 5، ص 397 - 396.
(156) الارشاد، ج 2، ص 73.
(157) تاریخ الطبری، ج 5، ص 403.
(158) الفتوح، ج 5، ص 138 -136.
(159) انساب الاشراف، ج 3، ص 225، 171 -169.
(160) تاریخ الطبری، ج 5، ص 403.
(161) الفتوح، ج 5، ص 140.
(162) تاریخ الطبری، ج 5، ص 402 -401.
(163) تاریخ الطبری، ج 5، ص 403.
(164) تاریخ الطبری، ج 5، ص 404 -403.
(165) انساب الاشراف، ج 3، ص 171.
(166) احزاب، 23.
(167) تاریخ الطبری، ج 5، ص 405 -404.
(168) الفتوح، ج 5، ص 147.
(169) تاریخ الطبری، ج 5، ص 406.
(170) کامل ابن اثیر، ج 3، ص 282.
(171) تاریخ الطبری، ج 5، ص 400.
(172) الامامه و السیاسه، ج 2، ص
5.
(173) انساب الاشراف، ج 3، ص 176؛ اخبار الطوال، ص 249.
(174) الفتوح، ج 5، ص 153؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 180.
(175) تاریخ الطبری، ج 5، ص 407.
(176) اخبار الطوال، ص 262؛ تاریخ الطبری، ج 5، صص 470 -469.
(177) الفتوح، ج 5، ص 133 -131.
(178) الفتوح، ج 5، ص 133
(179) انساب الاشراف، ج 3، ص 175.
(180) ثواب الاعمال، ص 259.
(181) انساب الاشراف، ج 3، ص 180.
(182) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 68.
(183) تاریخ الطبری، ج 5، ص 407
(184) تاریخ الطبری، ج 5، ص 407.
(185) انساب الاشراف، ج 3، ص 176.
(186) تاریخ الطبری، ج 5، ص 408؛ الفتوح، ج 5، ص 141.
(187) اخبار الطوال، ص 250.
(188) الفتوح، ج 5، ص 148 -147.
(189) الفتوح، ج 5، ص 148.
(190) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ص 237.
(191) الفتوح، ج 5، ص 150 -149.
(192) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 69.
(193) تاریخ الطبری، ج 5، ص 389.
(194) تاریخ الطبری، ج 5، ص 389.
(195) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 216.
(196) الفتوح، ج 5، ص 151 -150.
(197) مقصود از همدان در این متن، باید شهر دستبی باشد که به عنوان شهری میان ری و همدان معرفی شده است. در موارد دیگر از ثغر یا مرز دستبی یاد شد است. بنگرید: اخبار الطوال دینوری، ص 251؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 409.
(198) ترجمه الامام الاحسین علیه السلام ص 68.
(199) انساب الاشراف، ج 3، ص 386 -385.
(200) تاریخ الطبری، ج 5، ص 410.
(201) تجارب الامم، ج 2، ص 64.
(202) الفتوح، ج 5، ص 172 -171.
(203) تارخ الخلفاء، برگ 82 ب.
(204) الفتوح، ج 5، ص 153.
(205) اخبار الطوال، ص 251.
(206) انساب الاشراف، ج 3، ص 177.
(207) الفتوح، ج
5، ص 156 -155.
(208) تاریخ الطبری، ج 5، ص 411.
(209) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 70 -69.
(210) اخبار الطوال، ص 252 -251.
(211) تاریخ الطبری، ج 5، ص 412.
(212) الفتوح، ج 5، ص 157.
(213) انساب الاشراف، ج 3، ص 178.
(214) انساب الاشراف: ج 3، ص 178.
(215) انساب، الاشراف، ج 3، ص 179؛ اخبار الطوال، ص 252.
(216) انساب الاشراف، ج 3، ص 225.
(217) الفتوح، ج 5، ص 159.
(218) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 98.
(219) الفتوح، ج 5، ص 158 - 157.
(220) الفتوح، ج 5، ص 159.
(221) انساب الاشراف، ج 3، ص 179 -178.
(222) وقعه صفین، صص 140-140.
(223) تاریخ الطبری، ج 5، ص 429.
(224) انساب الاشراف، ج 3، ص 180.
(225) انساب الاشراف، ج 3، ص 180؛ بنگرید؛ مقتل الحسین مقرم، ص 240.
(226) انساب الاشراف، ج 3، ص 180؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 412؛ الارشاد، ج 2، ص 86.
(227) امالی صدوق، ص 155.
(228) الفتوح، ج 5، ص 163 -162.
(229) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 1، ص 244.
(230) الفتوح، ج 5، ص 162.
(231) انساب الاشراف، ج 3، ص 181.
(232) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 69؛ الامامه و السیاسه، ج 2، ص 6؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 225؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 389.
(233) انساب الاشراف ج 3، ص 182.
(234) تاریخ الطبری، ج 5، ص 413 -412.
(235) تاریخ الطبری، ج 5، ص 414.
(236) تاریخ الطبری، ج 5، ص 414.
(237) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 1، ص 246.
(238) تاریخ الطبری، ج 5، ص 413.
(239) الفتوح، ج 5، ص 164.
(240) تاریخ الطبری، ج 5، ص 414.
(241) ترجمه الامام الحسین علیهاالسلام ص 69.
(242) الامامه و السیاسه، ج 2، ص 6.
(243) انساب
الاشراف، ج 3، ص 183 -182؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 415 - 414؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، صص 98 -97.
(244) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 70.
(245) تاریخ الطبری، ج 5، ص 416؛ الارشاد، ج 2، ص 89.
(246) تذکره الخواص، صص 142 -141.
(247) تاریخ الطبری، ج 5، ص 415.
(248) انساب الاشراف، ج 3، ص 184.
(249) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 70.
(250) انساب الاشراف، ج 3، ص 185 -184.
(251) تاریخ الطبری، ج 5، ص 417 -416.
(252) الفتوح، ج 5، ص 176 -175؛ الارشاد، ج 2، ص 90.
(253) الفروع من الکافی، ج 4، ص 147.
(254) اعلام الوری، ص 237؛ المنتظم ابن جوزی، ج 5، ص 337؛ الکامل ابن اثیر، ج 3، ص 284.
(255) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 70.
(256) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 71 - 70.
(257) تاریخ الطبری، ج 5، ص 185.
(258) انساب الاشراف، ج 3، ص 185؛ تاریخ الخلفاء، برگ 83 آ.
(259) تاریخ الطبری، ج 5، ص 420 - 419.
(260) مقاتل الطالبیین، ص 75 -74.
(261) تاریخ الطبری، ج 5، ص 419؛ اعلام الوری، ص 237.
(262) تاریخ الطبری، ج 5، ص 418.
(263) امالی صدوق، ص 156.
(264) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 105.
(265) تاریخ الطبری، ج 5، ص 419.
(266) بنگرید: ترجمه الامام الحسین، ص 71؛ مقاتل الطالبیین، ص 78.
(267) امالی صدوق، ص 156.
(268) انساب الاشراف، ج 3، ص 186 -185؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 244.
(269) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 217 -216؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 421 -420؛ الارشاد، ج 2، ص 94 - 93.
(270) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 99؛ تجارب الامم، ج 2، ص 69.
(271) انساب الاشراف، ج 3، ص 186؛ بنگرید: تاریخ
الطبری، ج 5، ص 421.
(272) لهوف، ص 94.
(273) تاریخ الطبری، ج 5، ص 422.
(274) الفتوح، ج 5، ص 175 -174.
(275) الفتوح، ج 5، ص 180 -179؛ تارخ الطبری، ج 5، ص 422 - 421.
(276) الامامه و السیاسه، ج 2، ص 12.
(277) عقد الفرید، ج 4، ص 379؛ تاریخ ابن عساکر، ترجمه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ص 220.
(278) تاریخ الطبری، ج 5، ص 422؛ رجال الکشی، ج 1، ص 2932.
(279) تاریخ الطبری، ج 5، ص 422؛ بنگرید، انساب الاشراف، ج 3، ص 187؛ اخبار الطوال، ص 253.
(280) الفتوح، ج 5، ص 183.
(281) اثبات الوصیه، ص 126.
(282) انساب الاشراف، ج 3، ص 187.
(283) انساب الاشراف، ج 3، ص 226.
(284) اخبار الطاول، ص 254؛ و بنگرید: تاریخ الطبری، ج 5، ص 422.
(285) انساب الاشراف، ج 3، ص 187؛ اخبار الطوال، ص 253؛ الفتوح، ج 5، ص 174.
(286) تاریخ الطبری، ج 5، ص 424 - 423؛ الارشاد مفید، ج 2، ص 96.
(287) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 71.
(288) تاریخ الطبری، ج 5، ص 423.
(289) کامل ابن اثیر، ج 3، ص 287 - 286.
(290) اثبات الوصیه، ص 126؛ کامل الزیارات، ص 73.
(291) الفتوح، ج 5، ص 182 - 181
(292) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 100.
(293) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 72.
(294) انساب الاشراف، ج 3، ص 226، 188.
(295) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 244.
(296) تاریخ الطبری، ج 5، صص 426 - 424؛ امالی صدوق، ص 159 -158؛ الارشاد، ج 2، ص 100 - 98
(297) کشف الغمه، ج 2، صص 56 -55.
(298) تحف العقول، ص 275 - 274؛ امالی ابوطالب زیدی، ص 97 - 95؛ مقتل ا لحسین علیه السلام خوارزمی،
ج 2، صص 8 -6؛ تاریخ دمشق، ترجمه الامام الحسین علیه السلام صص 218 - 216.
(299) تاریخ دمشق، ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 215.
(300) تاریخ الطبری، ج 5، ص 392.
(301) انساب الاشراف، ج 3، ص 189-188؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 245 -244.
(302) تاریخ الطبری، ج 5، ص 427 - 426.
(303) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، ص 8؛ ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 72.
(304) تاریخ الطبری، ج 5، ص 427.
(305) ترجمه الامام الحسین ص 72.
(306) انساب الاشراف، ج 3، ص 225.
(307) اخبار الطوال، ص 254.
(308) تاریخ الطبری، ج 5، ص 392.
(309) تاریخ الطبری، ج 5، ص 428 - 427.
(310) الفتوح ج 5، ص 185 -184.
(311) انساب الاشراف: ج 3، ص 189؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 429 - 428.
(312) عبرات المصطفین، ج 2، ص 85 به نقل از رساله ی تسیمیه من قتل من اصحاب الحسین علیه السلام مجله ی تراثنا، شماره ی 2، ص 155 -154. در مقتل الحسین مقرم، این دو نفر را انصاری معرفی کرده در حالی که متن رساله ی نامبرده آنان از محکمه (نامی برای خوارج) دانسته شده اند. البته چنین نیست که قابل جمع نباشد؛ گرچه بعید می نماید که کسی از انصار به خوارج گرویده باشد.
(313) انساب الاشراف، ج 3، ص 189.
(314) انساب الاشراف، ج 3، ص 190؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 429؛ الفتوح، ج 5، ص 183.
(315) امالی ابوطالب زیدی، ص 97؛ مقتل الحسین علیه السلام ج 2، ص 8 و.
(316) انساب الاشراف، ج 3، ص 190.
(317) الفتوح، ج 5، ص 184.
(318) انساب الاشراف، ج 3، ص 194؛ تاریخ الطبری، ج 5،ص 437 -436.
(319) امالی ابوطالب زیدی، ص 97؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2،
ص 8.
(320) ابن شهرآشوب، ج 4، ص 113.
(321) الفتوح، ج 5، ص 184.
(322) انساب الاشراف، ج 3، ص 190.
(323) تاریخ الطبری، ج 5، ص 430 - 429؛ ابن سعد قاتل سالم غلام آزاده شده ی عبیدالله را، عبدالله بن تمیم بن... یاد کرده است. بنگرید: ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 72.
(324) الفتوح، ج 5، ص 186 -185.
(325) امالی صدوق، صص 162 - 161.
(326) مقتل الحسین علیه السلام ج 2، ص 13 -12.
(327) انساب الاشراف، ج 3، ص 198 -197.
(328) تاریخ الطبری، ج 5، ص 445.
(329) الفتوح، ج 5، ص 199.
(330) انساب الاشراف، ج 3، ص 190؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 430.
(331) انساب الاشراف، ج 3، ص 191 -190؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 431.
(332) تاریخ الطبری، ج 5، ص 431.
(333) همان، ج 5، ص 432.
(334) همان، ج 5، ص 431.
(335) انساب الاشراف، ج 3، ص 192 -191.
(336) تاریخ الطبری، ج 5، ص 433؛ این به عکس روایتی که ابن اعثم نقل کرده است. وی قاتل بریر را شخصی با نام بجیر (!) بن اوس می داند که پس از کشتن بریر، با افتخار اشعاری سرود؛ اما بعدها به خاطر توضیحاتی که عموزاده اش برای او در معرفی بریر داد، پشیمان شد و شعری در پشیمانی سرود و گفت که ای کاش چنین کاری را نکرد بود؛ اکنون در محشر چه جوابی دارد که به خدا بدهد! الفتوح، ج 5، ص 189 - 187.
(337) الفتوح، ج 5، ص 188 _x001C_186.
(338) مقتل ابی مخنف، صص 78 - 77 و در آن جا رجزهایی هم از وی آورده است
(339) الفتوح، ج 5، ص 185.
(340) تاریخ الطبری، ج 5، ص 434.
(341) همان، ج 5، ص 434.
(342) شرح
نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 263.
(343) انساب الاشراف، ج 3، ص 192؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 434.
(344) تاریخ الطبری، ج 5، ص 435.
(345) همان، ج 5، ص 435.
(346) گاه از عبارات برخی مورخان برمی آید که گویی از همان آغاز تیرانداز دشمن، سپاه امام تنها 32 بوده اند (انساب الاشراف ج 3، ص 194؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 436) در حالی که به نظر میرسد این افراد، باقی مانده ی سپاه پس از تیراندازی وسیع دشمن و شهادت جمع 38 نفری آنان بوده است. آمار کلی شهدای کربلا نیز قریب به همین رقم را نشان می دهد.
(347) مقتل الحسین علیه السلام ج 2، ص 16.
(348) انساب الاشراف، ج 3، ص 193 -192.
(349) تاریخ الطبری، ج 5، ص 436 - 435.
(350) اقبال الاعمال، ص 575.
(351) انساب الاشراف، ج 3، ص 194.
(352) تاریخ الطبری، ج 5، ص 436.
(353) تاریخ الطبری، ج 5، ص 437.
(354) همان، ج 5، ص 438 -437.
(355) انساب الاشراف، ج 3، ص 194.
(356) الارشاد، ج 2، ص 107 - 105
(357) تاریخ الطبری، ج 5، ص 439.
(358) رساله تسمیه من قتل مع الحسین علیه السلام ص 156.
(359) تاریخ الطبری، ج 5، ص 440 -439.
(360) انساب الاشراف، ج 3، ص 195 -194؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 440.
(361) تاریخ الطبری، ج 5، ص 440
(362) تاریخ الطبری، ج 5، ص 440؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 195.
(363) تاریخ الطبری، ج 5، صص 441 -440؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 195.
(364) الفتوح، ج 5، ص 186 -185؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، ص 11 -10.
(365) روضه الشهدا، صص 282 -281 این حکایت را برای این نقل کردم که روشن باشد
در روضه الشهداء تا چه اندازه وقایع غیر تاریخی درباره ی عاشورا آمده است.
(366) تاریخ الطبری، ج 5، ص 441؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 195.
(367) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، ص 17.
(368) انساب الاشراف، ج 3، ص 196 -195.
(369) تاریخ الطبری، ج 5، ص 441.
(370) الامالی، ص 160.
(371) المناقب، ج 4، صص 104 -103.
(372) الفتوح، ج 5، ص 192.
(373) الفتوح، ج 5، ص 193 -192.
(374) مقتل الحسین ج 2، ص 24 آیا این همان عمرو بن خالد ازدی است؟ در متن خوارزمی از عمر بن خالد صیداوی یاد شده اما در مثیر الاحزان ابن نما (ص 33)، عمرو بن خالد آمده است.
(375) الفتوح، ج 5، ص 193.
(376) الفتوح،ج 5، ص 193؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، ص 14.
(377) انساب الاشراف، ج 3، ص 198.
(378) الفتوح، ج 5، ص 194.
(379) انساب الاشراف، ج 3، ص 198.
(380) بنگرید: المناقب، ج 4، ص 105 -104.
(381) انساب الاشراف، ج 3، ص 198؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 446 -445.
(382) انساب الاشراف، ج 3، ص 197.
(383) تاریخ الطبری، ج 5، ص 442 -441.
(384) به این مطلب در مقتل منسوب به ابومخنف اشارت رفته با این عبارت: «و کان رباه أمیرالمؤمنین علیه السلام».
(385) در امالی صدوق «عبدالله بن ابی عروه الغفاری» ضبط شده است.
(386) تاریخ الطبری، ج 5، ص 442؛ و بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 199.
(387) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، صص 24 -23.
(388) تاریخ الطبری، ج 5، صص 443 -442؛ بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 198.
(389) الفتوح، ج 5، ص 197-196؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 18.
(390) الفتوح، ج 5؛ ص 194؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی،
ج 2، ص 18 -17؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 102.
(391) کتاب الفتوح، ج 5، ص 195 -194؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، ص 18؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 102.
(392) کتاب الفتوح ج 5، ص 196؛ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج 2، ص 18؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 102.
(393) دلائل النبوه، ابونعیم اصفهانی، ج 2، ص 170، ش 493؛ ترجمه الامام الحسین علیه السلام، ابن عساکر، صص 239 - 238. ابونعیم در معرفه الصحابه (ج 1، ص 243 تحقیق عادل العزاوی) می گوید: برخی از متاخران از او یاد کرده اند و او را در زمره ی صحابیان مقیم کوفه شمرده اند. و بنگرید: الاستیعات ج 1، ص 201؛ اسد الغابه، ج 1، ص 146؛ الاصابه، ج 1، ص 68؛ ابن نما در مثیر الاحزان ص 32 او را انس بن حارث کاهلی یاد کرده است. درباره ی پیوستن آن به امام حسین علیه السلام بنگرید به: انساب الاشراف ج 3، ص 175.
(394) تاریخ الطبری، ج 5، ص 443.
(395) انساب الاشراف، ج 3، ص 197.
(396) تاریخ الطبری، ج 5، ص 444 -443.
(397) همان، ج 5، ص 444.
(398) انساب الاشراف، ج 3، ص 198.
(399) الفتوح، ج 5، ص 199 -198.
(400) انساب الاشراف، ج 3، ص 196.
(401) انساب الاشراف، ج 3، ص 196؛ الفتوح، ج 5، ص 198.
(402) الفتوح، ج 5، ص 201.
(403) همان، ج 5، ص 202 -201.
(404) تاریخ الطبری، ج 5، ص 446، بلاذری (انساب، ج 3، ص 198) خبر شهادت ازجیاد (جابر!) بن حارث سلمانی (از طایفه ی بنی مراد) یاد کرده است.
(405) انساب الاشراف، ج 3، ص 204؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 453.
(406) اخبار الطوال، ص 256.
-407
تاریخ خلیفه بن خیاط، ج 1، ص 225؛ وی در آنجا از حسن بصری روایت کرده است که می گفت: همراه حسین 16 نفر از اهل بیت کشته شدند که روی زمین مانند نداشتند. همانجا از محمد بن حنفیه نقل شده است که گفت: هفده نفر از کسانی که از رحم فاطمه نشأت گرفته بودند، کشته شدند. بنابراین شانزده نفر نیز می تواند اشاره به همین مطلب باشد؛ نه شمارش تمامی وابستگان امام حسین علیه السلام.
(408) ترتیبی که طبقات آورده (و ما بر اساس همان اسامی را در اینجا آورده ایم) ترتیب شهادت آنها نیست؛ در میان مورخان، دینوری شهدای اهل بیت را به تریتب شهادت آورده است.
(409) مقاتل الطالبیین، ص 89؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص 15.
(410) مقاتل الطالبیین، ص 90.
(411) المجدی فی انساب الطالبیین، ص 15.
(412) الارشاد، ج 2، صص 110 -109.
(413) انساب الاشراف، ج 3، ص 200.
(414) مقاتل الطالبیین، ص 90.
(415) همان، ص 88.
(416) همان، ص 88.
(417) همان، ص 88.
(418) انساب الاشراف، ج 3، ص 201.
(419) علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود: من نام عثمان را از روی نام برادرم عثمان بن مظعون برای وی انتخاب کردم. مقاتل الطالبیین، ص 89.
(420) انساب الاشراف، ج 3، ص 201.
(421) اخبار الطوال، ص 257.
(422) همان، ص 257.
(423) تاریخ الطبری، ج 5، ص 468؛ مقصود آن است که قاتل او شناخته نشد. بنگرید: مقاتل الطالبیین، ص 91.
(424) مقاتل الطالبیین، ص 91.
(425) تاریخ الطبری، ج 5، ص 468.
(426) مقاتل الطالبیین، ص 91.
(427) همان، ص 87.
(428) تاریخ الطبری، ج 5، ص 446؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 200؛ اخبار الطوال، ص 256؛ «فکان اول من تقدم منهم». مقاتل الطالبین، ص 86 «هو اول
من قتل فی الواقعه».
(429) الفتوح، ج 5: ص 203.
(430) «و بیت الله».
(431) تاریخ الطبری، ج 5، ص 446؛ الارشاد، ج 2، ص 106
(432) الارشاد، ج 2، ص 106.
(433) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 73.
(434) تاریخ الطبری، ج 5، ص 447؛ الارشاد، ج 2، صص 107 - 106.
(435) شیخ مفید سن علی اکبر را در همین حدود دانسته است: و له بضع عشره سنه. الارشاد، ج 2، ص 106.
(436) گفتنی است که اساسا در این نبرد شامیان هیچ گونه حضوری نداشتند مگر آن که کوفیان را چون طرفدار امویان هستند، شامی نامیده باشند!
(437) الفتوح، ج 5، ص 209.
(438) در ترجمه الامام الحسین «عبدالله بن الحسین بن علی» آمده که، چنان که در چاپ دیگر طبقات آمده، باید عبدالله بن «حسن» باشد. در آنجا آمده است که وی به دست هانی بن ثبیت کشته شد. (ص 76) در مقاتل الطالبیین (ص 93) نیز روایتی آمده که اشاره می کند که هانی بن ثبیت گفته است که مردی از آنان او را کشت!
(439) در ترجمه الامام الحسین«عبدالله بن الحسین بن علی» آمده که چنان که در چاپ دیگر طبقات آمده، باید عبدالله بن «حسن» باشد. در آنجا آمده است که وی به دست هانی بن ثبیت کشته شد. (ص 76) در مقاتل الطالبیین (ص 93) نیز روایتی آمده که اشاره می کند که هانی بن ثبیت گفته است که مردی از آنان او را کشت!
(440) الفتوح، ج 5، ص 205 -204 به توضیحی که بعد از این درباره ی عبدالله بن حسین داده خواهد شد، در مقایسه با آنچه در اینجا آمد، توجه کنید.
(441) در ابن سعد، الحسین چاپ شده که نادرست است. در تاریخ
الطبری، ج 5، ص 468 «الحسن» آمده؛ اما به نظر محشی«؛طبقات الکبری» الطبقه الخامسه (ص 476 «الحسین» درست است چنان که در معجم طبرانی (ج 3، ص 103) آمده است.
(442) مقاتل الطالبیین، ص 92.
(443) المجدی، فی انساب الطالبیین، ص 19 به احتمال بسیار زیاد قصه های دامادی که درباره ی قاسم بن حسن شهرت یافته، در واقع مربوط به ابوبکر بن حسن است.
(444) در طبری از وی با نام «حرمله بن الکاهن» یاد شده است.
(445) اخبارالطوال، ص 258.
(446) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 73.
(447) انساب الاشراف، ج 3، ص 201.
(448) تاریخ الطبری، ج 5، ص 448.
(449) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 73.
(450) الفتوح، ج 5، صص 212 -210.
(451) تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 245.
(452) مع الاسف در متن چاپی الارشاد (تحقیق مؤسسه آل البیت) در این باره خطایی صورت گرفته است. در ج 2، ص 135 ضمن بر شمردن فرزندان امام حسین علیه السلام آمده است: امام حسین علیه السلام شش فرزند داشت: علی بن الحسین الاکبر با کنیه ی ابومحمد که مادرش شاه زنان دختر کسری بنت یزدجرد بود. علی بن الحسین الاصغر که «قتل مع أبیه بالطف و قد تقدم ذکره فیما سلف و امه لیلی بنت ابی مره» پس از آن از جعفر بن الحسین، عبدالله بن الحسن که «قتل مع أبیه صغیرا جاءه سهم و هو فی حجر ابیه فذبحه و قد تقدم ذکره فیما مضی» و سکینه و فاطمه نام برده شده است. این متن خطاست؛ چرا که در کربلا علی بن الحسین الاکبر که مادرش لیلی بوده به شهادت رسیده است؛ در حالی که در اینجا اشاره ی به او نشده است. به علاوه شیخ مفید پیش
از این، خبری از شهادت علی بن الحسین الاصغر که مادرش لیلی باشد نداده بلکه خبر شهادت علی اکبر را نقل کرده است. آنچه پیش از آن آورده، همان خبر شهادت عبدالله بن الحسین است که در اینجا نیز روی آن تأکید کرده است.
وقتی به آنچه که اربلی از شیخ مفید و طبعا از ارشاد او نقل کرده بنگریم، خطای عبارت فوق روشن می شود. اربلی در آنجا می نویسد: حسین شش فرزند داشت: علی بن الحسین الاصغر با کنیه ی ابومحمد که مادرش شاه زنان بنت کسری بود. دوم علی بن الحسین الاکبر که با پدرش در کربلا به شهادت رسید و مادرش لیلی بود. سوم جعفر بن حسین که زمان پدرش درگذشت و چهارم عبدالله بن حسین که در کودکی در دامان پدرش در کربلا تیرخورده به شهادت رسید. بنگرید: کشف الغمه، ج 2، ص 216 -215.
(453) المجدی فی انساب الطالبیین، ص 91.
(454) الارشاد، ج 2، ص 110.
(455) لهوف، ص 72 (چاپ سید محمد صحفی).
(456) بنگرید: رساله ی تسمیه من قتل مع الحسین علیه السلام مجله ی تراثنا، ش 2، ص 150.
(457) یا آنچنان که در جای دیگر در همین طبقات ابن سعد و نیز مقاتل الطالبیین (ص 88) و اخبار الطوال (ص 257) آمده «عمرو بن سعید (سعد) ازدی (اسدی).
(458) این قسمت در طبقات، و حتی در منابع بسیار مغشوش و غیر قابل فهم است. آن متن را اگر با آنچه بلاذری (انساب، ج 3، ص 201) و طبری (ج 5، ص 447) آورده ضمیمه کنیم، تقریبا چیزی به دست می آید که در متن آوردیم.
(459) ترجمه الامام الحسین، ص 74؛ الارشاد، ج 2، ص 108.
(460) تاریخ الطبری،ج 5، ص 448
-447؛ مقاتل الطالبیین، صص 93 - 92 (همان روات ابومخنف از طریق عمرو بن سعد).
(461) انساب الاشراف، ج 3، ص 200.
(462) همان، ج 3، ص 200.
(463) مقاتل الطالبیین، ص 95.
(464) همان، ص 95.
(465) بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 200؛ مادرش «خوصاء» دخرت خصفه بن ثقیف (از طایفه ی بکر بن وائل) بوده است. تاریخ الطبری، ج 5، ص 469؛ مقاتل الطالبیین، ص 95.
(466) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 77.
(467) انساب الاشراف، ج 3، ص 226.
(468) انساب الاشراف، ج 3، ص 200.
(469) اخبار الطوال، ص 257.
(470) مقاتل الطالبیین، ص 97.
(471) انساب الاشراف، ج 3، ص 200.
(472) مقاتل الطالبیین، ص 97.
(473) در طبقات نام «مسلم» در اینجا نیامده و آمده است: عبدالله بن عقیل الاخر. یعنی عبدالله عقیل دیگر، مادرش رقیه دختر امام علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است. تاریخ الطبری، ج 5، ص 469.
(474) انساب الاشرف، ج 3، ص 200؛ اخبار الطوال، ص 257.
(475) تارخ الطبری، ج 5، ص 447.
(476) انساب الاشراف، ج 3، ص 200.
(477) اخبار الطوال، ص 257.
(478) تاریخ الطبری، ج 5، ص 469.
(479) ترجمه الامام الحسین علیه السلام صص 77 - 75.
(480) مقاتل الطالبیین، ص 96.
(481) همان، ص 97.
(482) همان، ص 98.
(483) همان، ص 92 -91.
(484) تاریخ خلیفه بن خیاط، ج 1، ص 225.
(485) همان، ج 1، ص 225.
(486) الفتوح، ج 5، صص 208 -202.
(487) بنا بر آنچه در مآخذ کهن آمده است، امام حسین علیه السلام تنها دو فرزند با نام علی داشته که یکی علی اکبر بود که به شهادت رسید و دیگری علی اصغر که امام سجاد علیه السلام است؛ اما نام کودکی که در کربلا به شهادت رسید، چنان که در جای خود نقل
شد، در مآخذ معتبر و کهن، عبدالله آمده است.
(488) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 78.
(489) همان، صص 79 - 78.
(490) تارخ الطبری، ج 5، ص 450.
(491) انساب الاشراف، ج 3، ص 201.
(492) ابن سعد در جای دیگری هم می نویسد: امام حسین علیه السلام در حالی که عمامه ی مشکی بر سر داشت و موهای خود را نیز رنگ سیاه زده بود، چون یک جنگجوی شجاع می جنگید. ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 73.
(493) اخبار الطوال، ص 258.
(494) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 75.
(495) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 75؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 218.
(496) الارشاد، ج 2، ص 112.
(497) آنچه را که سر را با آن می پوشانند.
(498) گزارش وی نزدیک به گزارش ابومخنف است که در تاریخ الطبری، ج 5، صص 451 -450 آمده است. توان گفت که متن را از همانجا برگرفته گرچه تغییراتی در عبارت داده شده است.
(499) اخبار الطوال، ص 258.
(500) الارشاد، ج 2، ص 110.
(501) اخبال الطوال، ص 258.
(502) انساب الاشراف، ج 3، صص 204 -202.
(503) الفتوح، 220 -213.
(504) الارشاد، ج 2، ص 113 -112.
(505) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 78.
(506) الارشاد، ج 2، ص 111.
(507) تاریخ الطبری، ج 5، صص 455 - 4545.
(508) بنگرید: تاریخ الطبری، ج 5، ص 454.
(509) ابن اعثم حکایتی دیگر درباره ی این شعر آورده: مردی با نام بشر بن مالک سر امام حسین علیه السلام را از کربلا نزد ابن زیاد آورد و ای شعر را خواند ابن زیاد گفت: اگر می دانستی چرا او را کشتی. آنگاه دستور داد گردن او را زدند. الفتوح، ج 5، ص 221 (این حکایت نباید درست باشد).
(510) درباره ی رقم شهدای کربلا آمارها متفاوت است؛ اما در این
میان، عدد 72 شهرت خاصی دارد. دینوری در اخبار الطوال - ص 256 (تصریح دارد که سپاه امام متشکل از 32 اسب و چهل نفره پیاده بود. در فهرستی که فضیل بن الزبیر الرسان آورده، نام 107 شهید کربلا ثبت شده است. بنگرید: رساله تسمیه من قتل مع الحسین علیه السلام، مجله ی تراثنا، صص 157 -149.
(511) رساله تسمیه من قتل مع الحسین علیه السلام ص 157 -156.
(512) انساب الاشراف، ج 3، ص 206 -204.
(513) همان، ج 3، ص 220؛ برخی این نامه را مربوط به رخدادهای پیش از کربلا برای فریب مردم کوفه یاد کرده اند.
(514) همان، ج 3، ص 225.
(515) همان، ج 3، ص 227.
(516) حکایت ابومخنف از ماجرای خولی و آوردن سر امام حسین علیه السلام و ظهور نور از آن در خانه، جالب تر بیان شده است. تاریخ الطبری، ج 5، ص 455. البته قدری هم مسائلی در آن است که به هر روی، باید با تأمل مورد بررسی قرار گیرد.
(517) تاریخ الطبری، ج 5، ص 456.
(518) انساب الاشراف، ج 3، ص 207 -206؛ آمار دینوری چنین است: هوازن با 22 سر؛ تمیم با 17 سر به رهبری حصین بن نمیر؛ کنده با 13 سر به رهبری قیس بن اشعث؛ بنواسد با 6 سر به رهبری هلال اعور؛ ازد با 5 سر به رهبری عیهمه بن زهیر و ثقیف با 12 سر به رهبری ولید بن عمرو. و مقایسه کنید با آنچه ابومخنف نوشته است: تاریخ الطبری، ج 5، ص 468.
(519) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 81.
(520) الارشاد، ج 2، صص 118 -117.
(521) تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 245؛ رساله تسمیه من قتل مع الحسین علیه السلام ص
157
(522) زمر، 42.
(523) آل عمران، 45.
(524) ترجمه االامام الحسین علیه السلام ص 79؛ الارشاد، ج 2، ص 116؛ گزارش ابومخنف به نقل از سلیمان بن ابی راشد، همین حکایت است با افزوده هایی دیگر.
(525) تاریخ الطبری، ج 5، ص 457.
(526) قسمتی که در پرانتز آمده، از الارشاد (ج 2، ص 115) است که در عین این که خبر همان خبر است، این عبارت در نقل شیخ مفید، افزون تر آمده است. این ضمیمه در الفتوح (ج 5، ص 226) هم آمده است.
(527) در طبری و فتوح (ج 5، ص 227) شجاعت است اما به حسب اتهام شاعری و عبارات حضرت، سجع گویی مناسب تر است. در الارشاد (ج 2، ص 116) همین حکایت آمده و به جای «الشجاعه» «الساعه» آمده است.
(528) تاریخ الطبری، ج 5، ص 457.
(529) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 79.
(530) لهوف، (چاپ صحفی) ص 86.
(531) الفتوح، ج 5، صص 225 -223.
(532) الفتوح، ج 5، صص 248 - 247؛ مقاتل الطالبیین، ص 121.
(533) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 82 سنیان طرفدار یزید و عثمانی مذهب مانند ابن تیمیه و ابن کثیر؛ برای تبرئه یزید و این که اشعاری خوانده و توهین به سر کرده... بنای پذیرفتن این خبر را ندارند. این در حالی است که تقریبا تمامی منابع کهن که حادثه ی عاشورا را نقل کرده اند، انتقال سر را به شام روایت کرده اند (برای نمونه بنگرید اخبار الطول، ص 260: و أدخل معهم رأس الحسین فرمی بین یدیه! درباره ی سخنان ابن تیمه و ابن کثیر بنگرید: الطبقات الکبری، لاطبقه الخامسه، جزء 1، پاورقی ص 491 -490.
(534) تاریخ الطبری، ج 5، ص 460.
(535) انساب الاشراف، ج 3، ص 212؛ الفتوح، ج 5، صص 236 -235.
(536) بنگرید: انساب
الاشراف، ج 3، ص 214.
(537) بلاذری هم این شعر را آورد است. بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 222. غافل از آن که نسل امویان از میان رفت و نسل علویان پایدار ماند.
(538) تاریخ الطبری، ج 5، ص 461 -460. در خیر دیگری هم آمده است که مروان بن حکم هم آن زمان در دمشق بود و در همانجا نیز برادرش یحیی ازکاری که با امام حسین علیه السلام و اهل بیت او شده، ابراز تنفر کرد. تاریخ الطبری، ج 5، ص 465.
(539) حدید، 22.
(540) شوری، 30.
(541) بلاذری همین جمله را در این حکایت نقل و آن را کوتاه آورده است. انساب الاشراف، ج 3، ص 217.
(542) تاریخ الطبری، ج 5، ص 461؛ الفتوح، ج 5، صص 244 -243.
(543) تارخ الطبری، ج 5، ص 462.
(544) تاریخ الطبری، ج 5، ص 465؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 216 -214؛ الفتوح، ج 5، ص 241 -240؛ در برخی نقلها نام زید بن ارقم (انساب الاشراف ج 3، ص 207) و مالک بن انس (انساب الاشراف، ج 3، ص 222) یاد شده است که در کوفه به ابن زیاد که با چوبدستی بر لبان حسین می زد، اعتراض می کردند و مانند همین سخن را گفتند.
(545) الفتوح، ج 5، ص 241؛ مقاتل الطالبیین، ص 119؛ شعر ابن زبعری را بنگرید در: السیره النبویه، ابن هشام، (تصحیح مصطفی السقاء، ابراهیم الابیاری و..) ج 4-3، صص 135 -136.
(546) الاثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص 422؛ البدء و التاریخ، ج 6، ص 12. ترجمه ی این دو شعر در متن فارسی این کتاب با عنوان «آفرینش و تاریخ» (ج 6-4، ص 904) به قلم استاد شفیعی کدکنی چنین است:
کاش پیران و بزرگان من در بدر، می دیدند؛ بی تابی خزرج را از فرود آمدن نیزه ها، تا شاد باش گویند و هللهه کنند از سر شادی؛ و بگویند: ای یزید! دست مریزاد! تاریخ الخلفاء، برگ 86 ب. در آنجا می افزاید: فلم یجتمع علیه الرواه و لوصح ذلک منه لم یشک فی کفره.
(547) الفتوح، ج 5، ص 251 -250.
(548) تاریخ الطبری، ج 5، ص 466؛ انساب الاشراف، ج 5، ص 217.
(549) ترجمه الامام الحسین علیه السلام ص 84؛ الطبقات الکبری، الطبقه الخامسه، جزء 1، ص 492 - 490 ابوالحسن بیهقی مشهور به ابن فندق (م 565) نوشته است که در این وقت حاکم مدینه سعید بن عاص بود. وقتی خبر کشته شدن حسین علیه السلام را شنید، خانه ی علی بن ابی طالب و خانه ی عقیل و خانه ی رباب مادر سکینه را ویران کرد! لباب الانساب، ج 1، ص 351.
(550) انساب الاشراف، ج 3، ص 214.
(551) تاریخ الطبری، ج 5، ص 466.
(552) در آثار الباقیه: بعترتی و بأهل عند مفتقدی - نصف اساری و نصف ضرجوا بدم.
(553) انساب الاشراف، ج 3، ص 221؛ رساله تسمیه من قتل مع الحسین علیه السلام، ص 151؛ البدء و التاریخ، ج 6، ص 12؛ (دو بیت آورده (الاثار الباقیه، ص 420) بیرونی سه بیت آورده و به جای بیت دوم و سوم،همان بیتی که در پاورقی قبلی آوردیم، نقل کرده است (. ابوریحان بیرونی پیش از نقل این شعر می نویسد: در این روز حسین بن علی علیه السلام در طف کشته شد؛ همراه با اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله از آل ابی طالب، به او با آنان رفتاری شد که در تمامی امت ها، حتی با بدترین مردمان آن
کارها صورت نگرفت، کارهایی مانند کشتن به عطش و شمشیر و آتش و سر نیزه کردن سرها و راندن اسبها بر اجساد و هتک حرکت زنان و بچه ها با اسیر کردن آنان و سوار کردن آنان بر شتران برای رسوا نشان دادن آنان و سرکوفت زدن به آنها (و حملهم مشتهرین علی الجمال فشتاءموا به (امام امویان در این روز لباس نو می پوشند، سرمه می زنند و عید می گیرند و ولیمه و مهمانی می دهند و حلوا و خوراکی ها خوب می خورند این رسم در «عامه» زمان حکومت امویان بود و پس از رفتن آنان نیز در میان عامه باقی مانده است! اما «شیعه» در این روز نوحه می خوانند و برای سیدالشهداء گریه می کنند؛ هم در بغداد و هم در دیگر شهرها، همین طور تربت مسعوده را در کربلا زیارت می کنند و از کار «عامه» که زندگیشان را نو می کنند، بدشان می آید.
(554) الفتوح، ج 5، ص 245.
(555) انساب الاشراف، ج 73 ص 222.
مخالفت امام حسین با خلافت یزید
مخالفت امام حسین با خلافت یزید
پس از هلاکت معاویه در رجب سال شصت، یزید طبق قرار قبلی و بر اساس بیعتی که از مردم برای وی گرفته شده بود، به خلافت رسید. این خبر هنوز به مدینه نرسیده بود که یزید همه ی کوشش خود را صرف گرفتن بیعت از مخالفینی کرد که مخالفتشان می توانست شورشی علیه او بر پا کند. (1) یزید به ولید بن عتبه بن ابی سفیان، والی خود در مدینه، نوشت تا به سرعت از عبدالله بن زبیر و حسین بن علی بیعت بگیرد. مروان، ولید را نیز واداشت تا همان شب در پی آنها فرستاده و اگر بیعت نکردند، همان جا گردنشان
را بزند؛ چرا که به نظر او گذشتن آن شب فرصتی بود تا آنها سر به مخالفت برداشته و مردم را به سوی خود دعوت کنند. (2)
هنگامی که پیام آور والی مدینه نزد امام حسین علیه السلام آمد، امام متوجه مرگ معاویه گردید. لذا جمعی از یاران و نزدیکان را به طور مسلح همراه خود به قصر آورد تا در صورت وجود خطر، مانع از کشتن امام شوند. اما در برابر درخواست ولید به بیعت با یزید، فرمود که شخصی چون او نمی بایست در خفا بیعت کند، بلکه باید در ملاء عام و در مسجد بیعت کند. ولید پذیرفت؛ اما مروان با جملات تهدیدآمیزی سعی کرد ولید را تحریک بر دستگیری امام کند. امام نیز با تندی به مروان، و در حالی که از اتاق خارج می شود، رو به ولید کرد و فرمود: