تأملی در نهضت عاشورا صفحه 312

صفحه 312

کز برای خاطر جمعی لوند ناتراش

نقطه ی «جامی» تراشیده است و «خامی» کرده است

ملاحسین با جامی همنشین شده و همانگونه که گذشت با وی خویشاوند شد. فخرالدین علی فرزند کاشفی در جای دیگری نیز حیکایت ملازمت پدر را به جامی براساس خوابی که پدرش دیده و به همان دلیل به هرات رفته، آورده است. پیش از این به اجمال به آن اشاره شد. (3).

شاید سخن خود امیر علیشیر در مقدمه ی این بحث جالب باشد که درباره ی کاشفی نوشته است: و مولانا، سبزواری است و لیکن از رفض ایشان عاری است و از مذهب باطل ایشان بری، لیکن از تهمت بری نیست! (4) سخن اخیر او اشاره به آن دارد که کاشفی علی رغم این همنشینی ها، تا به آخر، در هرات متهم به رفض بوده است. همانطور که در سبزوار متهم به تسنن، حنفی گری یا شافعی گری بوده است. افندی با اذکر این اتهام می افزاید: اکثر تصانیفه

سیما تفسیراه، مؤلفه علی طریقه اهل السنه و أدرج فیها طراقئق الاخابث الصوفیه. (5) جالب این که با این تصرحیات، افندی می گوید که تشیع او نزد من واضح است. (6).

کاشفی در هرات با دستگاه دولتی کنار آمده و در آنجا نفوذ چشمگیر یافته و در میان مردم به کار وعظ می پرداخته است. در چنین شرایطی، جز آنکه اظهار تسنن کند، کاری نمی توانسته انجام دهد. اما آیا چنین اقدامی از روی تقیه بوده است؟

در نزد عالمی چونان قاضی نورالله که به عنوان شیخ شیعه شناس شهرت یافته، این قبیل عالمان علی رغم وجود هر گونه شاهد ضمنی بر تسننشان، باید شیعه تلقی شوند. شاید این اقدام بیش از هر چیز بر مبنای تفسیری ویژه از تشیع استوار باشد، تفسیری که تشیع را تنها نه در حد تعاریف رسمی بلکه حتی شامل علائق ویژه به اهل بیت می داند. با این حال قاضی اصرار دارد تا بر مبنای تقیه، به دفع اشکالات موجود در ارتباط با تسنن این افراد بپردازد. یک از آنها ملاحسین کاشفی است. شاهدی که

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه