از مدینه تا کربلا از فیضیه تا جماران صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

خداوند متعال برای هدایت و تکامل بشر دو راهنما و حجت قرار داده است:«و لله علی الناس حجتین حجة باطنه و حجة ظاهره و اما الحجة الباطنه فالعقول و اما الحجة الظاهره فالانبیاء و الائمة (ع)».- خداوند بر مردم دو حجت قرار داده است. یکی حجت باطنی که عقول بشری است و دیگر حجت ظاهری که انبیا و ائمه - علیهم‌السلام - هستند. [1] .چون عقل در اثر پیروی از هواهای نفسانی و کشمکشهای دنیایی دچار اشتباه می‌شود،به حجت ظاهری که انبیا و ائمه (ع) باشند نیاز دارد؛ و اکنون ببینیم هدف انبیا چه بوده است که حسین بن علی (ع) به طور کتبی نوشته و یا شفاهی می‌فرمایند: «مقصد من همان هدف و مقصد جدم پیامبر (ص) و پدرم علی (ع) است».قرآن و روایات اسلامی هدف انبیا را اینگونه بیان فرموده‌اند:1- تزکیه و تعلیم: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. [2] .خداوند بر مؤمنان منت نهاد، هنگامی که در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.و در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرمایند: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین». [3] .خداوند متعال کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.2- برقراری قسط و عدل: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز» [4] .ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنان کتاب آسمان و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند، و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند، همانا خداوند قوی و شکست ناپذیر است.3- خارج کردن مردم از ظلمت به سوی نور: «هو الذی ینزل علی عبده ایات بینات لیخرجکم من الظلمات الی النور و ان الله بکم لروف رحیم».او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش (محمد «ص») نازل می‌کند تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است. و یا می‌فرمایند: «رسولا یتلوا علیهم ایات الله مبینات لیخرج الذین امنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور» [5] .رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‌کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند از تاریکیها به سوی نور خارج سازد.4- دعوت به معروف و نهی از منکر و دور کردن مردم از خرافات: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم فالذین امنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون» [6] .آنان که از فرستاده‌ی (خدا) پیامبر (ص) پیروی می‌کنند، پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند آنها را به معروف دستور می‌دهد و از منکر باز می‌دارد. اشیاء پاکیزه را بر آنان حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می‌کند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.5- زنده کردن مردم و هدایت به سوی تکامل: یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم [7] .ای کسانی که ایمان آورده‌اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.6- مبارزه با ظلم و ستم و حمایت از مظلومین: «و اذ نادی ربک موسی ان ائت القوم الظالمین قوم فرعون. (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو، قوم فرعون...و می‌بینیم که حضرت موسی (ع) هر کجا می‌رفت با فرعون و ظلم ظالمین مبارزه می‌کرد و از مظلومین حمایت می‌نمود. و یا قرآن در سوره توبه آیه 12 صریحا می‌فرماید: «فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا ایمان لهم.با پیشوایان کفر پیکار کنید، چرا که آنها پیمانی ندارند.روح دعوت همه‌ی انبیا و اولیا نفی هر گونه استعمار و استثمار و استکبار و استبداد بوده است و شعار هر مسلمانی که حضرت امام - رضوان الله تعالی علیه - در یکی از سخنرانیها به آن اشاره فرموده‌اند لا تظلمون و لا تظلمون. نه ظلم و ستم کردن و نه زیر بار ستم رفتن است.7- رشد عقلی مردم: و یثیر لهم دفائن العقول [8] (پیامبران آمده‌اند) تا عقلهای پنهان شده را بیرون آورند و به کار اندازند.8- به وجود آوردن الفت، وحدت و عزت: قال علی (ع): الف به اخوانا، و فرق به اقرانا، اعز به الاذلة [9] خداوند به وسیله آن حضرت میان برادران ایمانی الفت و دوستی انداخت و میان خویشان (مانند حمزه و ابی‌لهب به سبب اسلام و کفر) جدایی افکند و به واسطه ظهور و پیدایش آن بزرگوار ذلت و بیچارگی مؤمنین را به عزت و سروری و برتری و بزرگی و کفار را به نکبت و بدبختی مبدل نمود.ائمه (ع) ادامه دهنده راه انبیا (ع) هستند. یعنی همان تزکیه و تعلیم و برقرار کردن قسط و عدل و خارج کردن مردم از ظلمتها به سوی نور و از شرک به توحید و از تفرقه و جدایی به اتحاد و صمیمیت و الفت و از ذلت به عزت و هدایت به سوی تکامل و دور کردن از پلیدیها و نشان دادن چهره‌های زشت و پلید، معرفی الگوهای پاک و سازنده. و لذا می‌بینیم امام حسین (ع) این اهداف را دنبال نموده و در وصیتنامه خویش به برادرش محمد حنفیه بعد از شهادت به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد (ص) و روز معاد می‌فرماید: و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی (ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی‌علی بن ابیطالب (ع). [10] .من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می‌گردم، بلکه هدف از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و خواسته‌ام از این حرکت اصلاح مفاسد و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا (ص) و پدرم حضرت علی بن ابیطالب (ع) است.حضرت امام خمینی (ره) از این مکتب و روش درس گرفته و همان راه را ادامه داده و می‌فرمایند:«ما پیرو پیغمبر اکرم (ص) هستیم. پیرو حضرت امیر (ع) هستیم. ما پیرو حضرت اباعبدالله (ع) هستیم. ما به سیدالشهدا اقتدا کرده‌ایم و تمام مقصد ما مکتب ماست. همه ما باید فدای اسلام شویم، و ما که تابع حضرت سیدالشهدا (ع) هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزه‌اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود من جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود» [11] .

انقلاب اسلامی ایران مدیون و مرهون قیام عاشورا

حضرت امام (ره) علل محدثه و مبقیه انقلاب اسلامی ایران را مدیون و مرهون عاشورا و درسی که مردم از امام حسین (ع) آموختند می‌دانند و لذا در سخنان خویش می‌فرمایند:«ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سیدالشهدا - سلام الله علیه - نبود، امروز ما نمی‌توانستیم پیروز شویم. انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است». (صحیفه نور، ج 8، ص 12)«تمام این وحدت کلمه‌ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد» [12] .«این خون سیدالشهداست که خونهای همه‌ی ملتهای اسلامی را به جوش آورد، ملت ما از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را در راه خداوند فدا کرد و این اقتدا به بزرگ مرد تاریخ حضرت سیدالشهدا - سلام الله علیه - است» [13] .

صراحت در گفتار پیشوایان اسلام و امام خمینی

یکی از تفاوتهای بارز پیشوایان و رهبران مذهبی با رهبران سیاسی و غیر مذهبی وجود صراحت، صداقت و بیان واقعیتها در رهبران مذهبی است. یک رهبر مذهبی با اتکا به اصل ایمان و عقیده، همیشه با پیروان و ملت خویش در بیان و اظهار آنچه به سرنوشت آنان ارتباط دارد صادق و صریح است. گرچه این صراحت و صداقت به ضرر او منتهی شود، زیرا برنامه و هدف این رهبران قبل از هر چیز ایجاد ایمان در دل افراد و تمام تلاش و فعالیتشان مقدمه این هدف است.نیل به این هدف با ظاهرسازی و فریبکاری و پرده پوشی حقایق - که میان سیاستمداران دنیا معمول و متعارف است و هر لحظه به گونه‌ای و با هر شخصی و جو خاصی با قیافه‌ای ظاهر می‌گردند - قابل تأمین نیست. این روحیه صفا و صمیمیت و وفا و صداقت را می‌توان در همه پیشوایان مذهبی بویژه در شخص رسول اکرم (ص) که اسوه و الگو بر تمام جهانیان است، در تمام جبهه‌های جنگ و در تمام ابعاد دوران زندگی آن حضرت به وضوح مشاهده کرد. و حسین بن علی (ع) این رهبر آزاده و آزادگی نیز نه تنها از این قاعده و قانون مستثنی نیست؛ بلکه خود از این لحاظ نیز قانون و الگو برای رهبران معنوی و پیشوایان مذهبی است. و لذا می‌بینیم آنچه را که درباره آینده خویش پیش‌بینی می‌کند، در موارد مختلف و به مناسبتهای گوناگون از مدینه تا کربلا با یاران و اصحابش در میان می‌گذارد. آنجا که به مناسبت حرکت از مکه سخنرانی می‌کند.«... آگاه باشید که هر یک از شما حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد...» [14] ویا در آنجا که عبدالله‌های سه گانه (عبدالله بن عمر که در مکه پیشنهاد صلح و سازش با یزید را نمود و امام (ع) را از عواقب خطرناک مخالفت با طاغوت و اقدام به جنگ برحذر داشت [15] ، و یا عبدالله بن عباس که به حضرت پیشنهاد کرد در مکه بماند و یا به شهر دیگری برود [16] ، و یا عبدالله بن زبیر که خود را مبارز می‌دانست و از مدینه فرار کرده و به مکه پناهنده شده بود، به امام پیشنهاد کرد که اگر در مکه اقامت کنید و بخواهید امامت و پیشوایی مسلمانان را در این شهر ادامه بدهید ما نیز با تو بیعت می‌کنیم، و تا جایی که امکان دارد از پشتیبانی و همفکری با تو خودداری نخواهیم نمود) [17] ، و یا با برادرش محمد حنفیه که خدمت امام (ع) رسیده و عرض می‌کند: «برادر! تو محبوب‌ترین مردم هستی و من آنچه را که خیر و صلاح تشخیص می‌دهم موظفم که برای تو بگویم، و من فکر می‌کنم شما فعلا تا آنجا که امکان پذیر است در شهر معینی اقامت نکنید...»امام (ع) می‌فرماید: «برادرم! اگر در تمام این دنیای وسیع هیچ پناهگاه و ملجأ و مأوایی نباشد، باز هم من با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد...» [18] .و بالاخره آنجا که امام حسین (ع) نامه‌ای از سوی یکی از دوستانش در رابطه با شهادت سه تن از باوفاترین یارانش به دستش می‌رسد برای تأکید بیشتر، اصل نامه را هم به دست گرفته و در مقابل دید یارانش قرار داده و می‌فرمایند: «خبر تأسفباری به من رسید؛ و آن کشته شدن سه نفر از یاران من است و...». [19] .همین صراحت گفتار را حضرت امام (ره) داشت؛ آن بزرگ مردی که خود پیش از دیگران بر حقانیت مرامش در میدان عمل گواهی می‌دهد؛ و تمام کسانی که نهضت آن روح خدایی را از آغاز تا لحظه عروج شاهد بوده‌اند، و همه آنهایی که محضر ملکوتیش را درک کرده‌اند و امت شهیدپرور که سخنانش را شنیده‌اند، بر این نکته اعتراف دارند که امام (ره) در برابر دوست و دشمن صراحت گفتار داشت. برای نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:الف) وقتی در مرز کویت اجازه ورود به معظم له را نمی‌دهند به بغداد برمی‌گردند و بعد به پاریس می‌روند. در آنجا از امام (ره) می‌خواهند که کوچکترین کاری را انجام ندهند، اما ایشان می‌فرمایند:«من هر کجا بروم حرفم را می‌زنم، من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر می‌کنم تا به دنیا ثابت کنم که تمام ظالمان دنیا، دستشان را در دست یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند».ب) بعد از واقعه فیضیه وقتی مردم در مسجد اعظم قم اجتماع کردند، امام خمینی (ره) سخنان خویش را با این آیه شروع کردند:«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» [20] آنان که گفتند پرودگار ما خداست، سپس استقامت ورزیدند، ملائکه بر آنها نازل می‌شوند که مترسید و اندوهگین نباشید و به بهشتی که وعده داده می‌شوید شادمان باشید.و بعد ادامه می‌دهند: «عزیزانم! خود را آماده کنید برای کشته شدن. خود را آماده کنید برای زندان رفتن. خود را آماده کنید برای کتک و اهانت. خود را آماده کنید برای تحمل مصایبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است، کمربندها را محکم ببندید برای حبس...» [21] .ج) زمانی که خبر یورش مأمورین و عوامل رژیم شاهنشاهی به امام (ره) رسید و در قم شدیدا شایع شده بود که بعد از فیضیه به منزل امام در قم حمله خواهد شد؛ عده‌ای از روحانیون و مردم در منزل امام اجتماع کرده بودند؛ یکی از طلاب به امام عرض کرد: «اجازه بدهید درهای منزل را ببندند مبادا به منزل حمله کنند». امام (ره) فرمودند: «اجازه نمی‌دهم».آیت الله سید احمد لواسانی که از دوستان آن حضرت بودند و در کنار معظم له نشسته بودند، عرض کردند، پیشنهاد بدی نیست. امام فرمودند: «گفتم نه، اگر اصرار کنید از خانه خارج می‌شوم و به خیابان می‌روم، این چوبها را باید به سر من زده باشند که به طلاب زده‌اند. حالا من در خانه‌ام را ببندم! این چه حرفی است؟»د) در روز دوازدهم آذرماه سال 1341 بعد از مطرح شدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در زمانی که کمتر کسی جرأت مقابله با مسئله‌ای را داشت که شخص شاه بر اجرای آن تأکید می‌کرد، امام (ره) با اعلامیه‌ها و تلگرافها و سخنرانیهای افشاگرانه‌اش این عادت دیرینه را درهم شکست. [22] .ه) پس از دستگیری حضرت امام (ع) و به دنبال ملاقاتی که سرلشکر حسن پاکروان رئیس ساواک در زندان با معظم له داشت، در روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 / 1 / 43 سر مقاله‌ای تحت عنوان «اتحاد مقدس» نوشت و مدعی شد که رژیم با روحانیت به تفاهم رسدیده و به عبارت دیگر، روحانیون با انقلاب سفید شاه و ملت موافقت کرده‌اند. حضرت امام (ره) در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در قم فرمودند:«آقایانی که در دانشگاه هستید برسانید به همه که روحانیت، با این انقلاب موافق نیست. خمینی را اگر گردن بزنند تفاهم نخواهد کرد». [23] .این درسی است که حضرت امام خمینی (ره) از جدش حسین بن علی (ع) گرفته است. آن حضرت هنگام شنیدن پیشنهاد بیعت با یزید، خطاب به ولید بن عتبه استاندار مدینه می‌فرماید:«ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم، خاندان ما محل آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خدا است. خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نموده و تا آخر نیز همگام با خاندان ما به پیش خواهد برد. اما یزید، این مردی که تو از من توقع بیعت با او را داری، مردی است شرابخوار که دستش به خون افراد بی‌گناه آلوده شده است. او شخصی است که حریم الهی را درهم شکسته و آشکارا را در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می‌گردد. آیا رواست شخصیتی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی با چنین مرد فاسدی بیعت کنم؟» [24] .

امام و حفظ اسلام‌

یکی از موضوعاتی که در کلام گهربار امام حسین (ع) و شبیه آن در بیانات امام خمینی (ره) توجه هر شنونده‌ای را به خود جلب می‌کند حفظ اسلام است. حضرت سید الشهدا (ع) می‌فرمایند:«لو لم یستقم دین جدی الا بقتلی فیا سیوف خذینی»(اگر دین جدم پیامبر (ص) استوار نمی‌ماند مگر به کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا دریابید).آن حضرت در پاسخ «مروان بن حکم» می‌فرمایند: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» [25] .(باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مثل یزید گرفتار شده‌اند). و یا در منزل «بیضه» می‌فرمایند:«مردم! پیامبر خدا (ص) فرمود: هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که حرام خدا را حلال می‌کند و پیمان الهی را درهم می‌شکند، یا نسبت به قانون پیامبر مخالفت می‌کند و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی در پیش می‌گیرد، ولی او در مقابل چنین سلطانی، با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت ننماید؛ بر خداوند است که این فرد (ساکت) را به محل همان طغیانگر و آتش جهنم داخل کند» [26] .تاریخ نگاران نوشته‌اند: برادر عزیز و سرباز فداکار امام حسین (ع) یعنی قمر بنی‌هاشم، حضرت ابوالفضل العباس (س) هنگامی که دستش قطع می‌شود شعار می‌دهد:والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی‌و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین‌به خدا سوگند، گرچه دست راست مرا قطع کردید، ولی من تا آنجا که زنده هستم از آیین خود و از امام و پیشوایم که در ایمان فرد صادقی است و فرزند پیامبر پاک و منزه و امین است دفاع می‌کنم.امام خمینی (ره) که شاگرد مکتب حسین (ع) است، همه مقصد خویش را مکتب خود می‌داند و می‌فرماید: «تمام مقصد ما مکتب ماست، و همه باید فدای اسلام شویم. اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم. بزرگان اسلام ما، در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاریها کردند، تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل همه‌ی دنیای آنان خواهیم ایستاد» [27] .

امام و قاطعیت در عمل و گفتار

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه