- علل حدوثي و غائي اصلاح طلبي و احياء گري در قيام كربلا 1
- مؤلفههاي اصلاح گرايي و احياء گري در انديشه و عمل حسين بن علي 1
- متدلوژي (روش شناسي) اصلاح گرايي در نهضت عاشورا 1
- استاد مطهري و اصلاح طلبي 1
- پيشگفتار 1
- چگونه به قيام كربلا نگاه كنيم 2
- مفهوم شناسي اصلاح و احياء 2
- اصلاح گرايي از منظر حسين بن علي 2
- لايههاي مختلف قيام عاشورا 2
- آسيب شناسي معرفتي و نظري 3
- احياء 3
- اصلاح در قرآن و احاديث 3
- آسيب شناسي اصلاح طلبي و احياء گرايي 3
- آسيب و آفات عملي و اجتماعي 3
- پاورقي 4
پيشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيمو صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.كسب «معرفت» از گرايشهاي فطري انسان و عامل بيداري و تعالي وجودي او خواهد بود، انسان كه هنگام تولدش چيزي از علوم و دانشهاي حصولي نداشت وليكن با سرمايههاي فطري و استعدادهاي بالقوه پا به عرصه عالم طبيعت و جهان ناسوت گذاشت ركن مهم و سرنوشت ساز «حيات ارزشي» و كمالات وجودياش را «شناخت» تشكيل ميدهد شناختي كه مقدمهي عمل و اقدام او گردد چه اينكه علم قرين عمل است و با عمل علم معنا پيدا ميكند و به تعبير مولا علي عليهالسلام هيچ حركتي نيست مگر اينكه انسان در آن محتاج «شناختن» است و به تعبير حسين بن علي عليهالسلام خداوند آدميان را نيافريد مگر اينكه او را بشناسند و پس از شناخت او را عبوديت نمايند و در سايهي بندگي خالصانهي حق متعال از ماسواي الهي مستغني [ صفحه 8] شوند لذا «شناختن» و «شدن»، عرفان و تكامل قرين و رهين هماند و چه پديدهاي گرانبهاتر از پديدهي عظيم و الهي و نوراني «كربلا» و نهضت حسين بن علي عليهالسلام كه جهان هستي را به فروغ و حرارتش حياتمند نموده است و از جنبههاي الهي - بشري، قدسي و طبيعي، آسماني و زميني، معنوي و اجتماعي برخوردار است تا نوري جاودانه فراروي بشريت در تحصيل حيات طيبة قرار گيرد اما سؤال مهم اين است كه از چه افق و منظري به قيام جاودانه عاشوراي حسيني بنگريم؟ آيا برخوردي تجليلي آن هم قدسي و ملكوتي يا نگاهي تحليلي و الهي - انساني با همان ويژگيهائي كه حسين بن علي عليهالسلام از حدوث و پيدائي تا توسعه و پايائي قيام و نهضتش آن را تعقيب ميكرد؟ به نظر ميرسد اگر از چشمانداز حسين عليهالسلام و با همه جنبههاي الهي، الهامي، ارزشي، رسالت و مسئوليت انسان در برابر دين و جامعه، خدا و انسان و... آن بنگريم بهتر و بيشتر سرچشمهي الهام و معرفت و بصيرت و عبرت خواهد شد و نقش سازندگي فردي و اجتماعي قيام كربلا برجستهتر خواهد گشت كه بنابر اصل «كل ارض كربلا، كل يوم عاشورا» قيام حسيني براي همهي نسلها در همه عصرها درسآموز و عبرتزا و تكاملبخش خواهد بود، لذا دو نگاه:الف) ثبوتي كه نقش وحي و الهام، قدسيت، استفاده از اطلاعات و قدرت عيني، رازآلود بودن قيام كربلا.ب) اثباتي يعني امام حسين عليه السلام را دردمند دين و آگاه به زمان و احياءگري جامعانديش و مصلحي دلسوز و آزادانديش و عدالت محور و تكليفگرا و اصول محور بدانيم در پيش روي ما [ صفحه 9] خواهد بود [1] و اگر چه جنبههاي ثبوتي و ماوراءالطبيعي و الهامي و مقامات امامتي و ولائي حسين بن علي عليهالسلام غيرقابل انكار است ليكن ما بايد با نگاهي ريشه شناسانه و تحليلي با قيام عاشورا برخورد و مواجهه نمائيم چنانكه امام حسين عليهالسلام در تبيين و تحليل قيامش به همه جنبههاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و معنوي توجه داشت و اين حركت عميق و هدايتگر و زنده كننده حقايق و معارف ديني و اصلاحگر امت اسلامي را بوجود آورد لذا با اين نگاه دوم است كه نهضت اباعبدالله منشأ حيات و حركت و پويائي و بالندگي و مسئوليت انديشي در جامعهي اسلامي و بيداري و پايداري در صيانت از انديشه و ارزشهاي ناب اسلامي خواهد شد و با اين نگاه است كه ميتوان به گفتمان عدالت، حكومت ديني، اصولگرائي، وظيفهشناسي، حريتطلبي، ارزشخواهي، انساندوستي، تعاليانديشي و... اهتمام ورزيد و نام و ياد حسين بن علي عليهالسلام را چراغ هدايت و كشتي نجات بشريت قرار داد و با تفكر و منطق و روحيه حسيني زندگي كرد، با اين نگاه ميتوان تصويري واقع بينانه، عزت گرايانه، شناخت علل و اهداف و انگيزههاي پيدايش و گسترش نهضت كربلا، شناخت نقش انسان متعهد و مسئول خواه مرد يا زن، امام يا مأموم در آن دريافت نمود و به همهي ابعاد متجلي در قيام يعني معرفت، محبت، عاطفه و احساس، عقل و عشق، صبر و بصيرت، [ صفحه 10] بينش و ارزش، ايمان و يقين، عدالت و آزادي، ادب و رأفت، درك و درد ديني و... آشنائي يافت...اينكه آنچه در پيش روي شماست با نگاهي اثباتي و تحليلي و با عنايت به نيازهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي زمان تدوين شده است و به يقين زواياي ناگفتهي فراواني در آن يافت ميشود، پرسشهاي زيادي قابل طرح و پاسخگوئي است كه اميد است سر فصلي براي اصحاب تحقيق و تدقيق و مايهي تأملي براي نسل جوان قرار گيرد تا نقش احياءگرانه و اصلاحطلبانه حسين بن علي عليهالسلام را بهتر و بيشتر بشناسيم و مؤلفههاي اصيل احياء تفكر ديني و اصلاحگرايي را در جامعهي خويش بازيابيم تا در معرض آفاتي چون جمود و تحجر، تجدد و انحراف و تحريف و التقاط قرار نگيريم و با بصيرت ديني و تفقه اسلامي فرزند زمان خويش باشيم و هر گونه انحرافي را برنتابيم و حادثهي عظيم كربلا و قيام ازلي و جاودانه عاشورا را با همه ابعادش پاسداري و زنده نمائيم و مراقب باشيم كه انديشهي امانيستي، ليبراليستي، پلوراليستي، راسيوناليستي يعني انسان گرايانهي محض، آزاديخواهي افراطي، تكثر گرايي مخرب و منفي و خردگرايي صرف بشري دامن انديشه و عمل ديني ما را نگيرد و بين ما و اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله و سلم و علوي و حسيني شكاف و گسست ايجاد ننمايد و بهر تقدير قيام كربلا معيار شناخت و سنجش جامعي براي همهي ما در همهي احوال باشد.ناگفته نماند اين كتاب قبلا بصورت سلسله مقالاتي در يكي از روزنامههاي سراسري منتشر شده است [2] و اكنون به همت ناشر [ صفحه 11] صاحب فضيلت و معنويت و اهل درد دين دانشمند محترم حجة الاسلام و المسلمين محمد خطيبي كوشكك در لباس انتشارات تجلي متجلي شده است تا شعاعهائي از باطن قيام كربلا در قالب «اصلاحگرائي» بر ذهن و زندگي اهل ايمان تابش يابد و از همه ارباب الباب و صاحبان نظر و بصر تمنا داريم ما را از نظرات و انديشههاي خويش محروم نسازند باشد كه مرضي خداي سبحان و مورد عنايت امام حسين عليهالسلام قرار گيرد.«و الحمد لله رب العالمين»اقل الطلاب: محمد جواد رودگر [ صفحه 13]
مؤلفههاي اصلاح گرايي و احياء گري در انديشه و عمل حسين بن علي
در اين كه نهضت حسين بن علي عليهالسلام در شرايطي ويژه فرهنگي سياسي و اجتماعي رخ داد و در طول نيم قرن از سال يازدهم تا شصت و يكم هجرت حوادث بسياري در جهان اسلام حادث شد و جامعهي اسلامي فراز و نشيبهاي زيادي ديد به گونهاي كه امامت تبديل به خلافت و خلافت به سلطنت بدل شد و احزاب و جناحهاي فكري، سياسي و اجتماعي بوجود آمدند و فرقههاي كلامي نيز در حال شكلگيري بودند و از سقيفه تا كربلا خط ممتد و مرتبطي بوجود آمد و سه شيوهي: انحراف، تحريف و تز موازي در برخورد با اسلام اصيل و ناب را دشمن نقابدارانه و بينقاب در پيش گرفت، چه دروغها كه به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم نبستند و معيارهاي اصيل اسلامي را تحريف نكردند و معيارهاي جاهلي را زنده ننمودهاند، آن چنان دشمن در تهاجم فرهنگي، تبليغاتي و رواني با روشهاي متنوع و متلون جلو آمد كه [ صفحه 32] جامعه دچار بحران هويت ديني و ارزشي شد و استحالهي فرهنگي صورت گرفت و با خود بيگانگي ديني و اسلامي سر برآورد و بين نسلهاي اسلامي و انقلابي با نسلهاي نوين اجتماعي شكاف و شقاق ايجاد شد تا اينكه اسلام بدعت جانشين اسلام سنت و اسلام اموي جايگزين اسلام ناب نبوي و علوي شد و ماجراهاي تلخ و خونباري به وقوع پيوست. آيا نداي پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم كه فرمود: كثرت علي الكذابه من بعدي و بدأ الاسلام غريبا و سيعود غريبا يا اينكه فرمود: لا يبقي من الاسلام الا اسمه و من القرآن الا رسمه و... را درست تحليل كردهايم و چرا علي عليهالسلام فرمود: سيأتي عليكم زمان يكفأ فيه الاسلام كما يكفأ الاناء بما فيه [24] و... براستي چرا معاويه بجاي علي عليهالسلام برگزيده شد و امام حسين عليهالسلام مظلوم و مهجور ماند و قيام كربلا رخ داد؟ چرا جامعهي اسلامي و امت ختميه آنقدر دچار انحراف فكري، روحي و عملي شد كه با امام معصوم عليهالسلام جنگيدند (براي رضاي خدا و دفاع از اولي الامر)؟ آيا اوج بيگانگي با اسلام اصيل، فرهنگ ناب قرآني، سيرهي علمي و عملي پيامبر و علي عليهالسلام در حادثهي تلخ و غمبار كربلا تجلي نيافت؟... در هر حال شناخت مؤلفهها و سنجش عناصر اصيل اصلاحات و احياءگري امام حسين عليهالسلام منوط بر شناخت زمان امام حسين عليهالسلام و تحليل درست، منطقي و عميق پنجاه سال تاريخ سياسي اسلام و نقد و ارزيابي دوران پس از ارتحال پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم، زمان امامت و رهبري علي عليهالسلام و حوادث زمان امام حسن مجتبي عليهالسلام خواهد بود و شايد از بهترين منابع غير از تاريخ، سخنان و نامههاي [ صفحه 33] حسين بن علي عليهالسلام از مدينه به مكه و از مكه به كربلا و در كربلا باشد كه بسيار عميق و دردمندانه و در عين حال ظريف و دقيق حوادث فرهنگي، سياسي و اجتماعي به تحليل كشيده شده است...مؤلفههاي اصلي اصلاحگرايي حسين بن علي عليهالسلام عبارتند از:اسلام ناب، تفكر جهادي و انقلابي، ظلم ستيزي و استبداد زدائي، بازگشت جامعهي اسلامي به قرآن، سنت، سيرهي نبوي و علوي، احياء كرامت و حقوق انسان، اقامهي عدالت اجتماعي، نقش دادن به مردم در تعيين سرنوشت سياسي و اجتماعي خود مبتني بر معيارها و ارزشهاي اسلامي، احياء عنصر حيات آفرين و عزت بخش امر به معروف و نهي از منكر، بدعت زدايي، خرافه ستيزي، مبارزه با تحريفهاي پيدا و پنهان در حوزهي انديشهي ديني، احياء امت ختميه و اصلاح بسترهاي اصلي جامعهي اسلامي و...حال به فرازهايي از سخنان و مكتوبات ارسالي امام حسين عليهالسلام توجه نمائيم: نوع اسلام شناسي، انسان شناسي و جامعه شناسي ويژه در حركت اصلاحي امام عليهالسلام مشاهده ميشود:الف -... انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابيطالب [25] .همانا قيام كردم تا امت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم را، امت جدم را اصلاح كنم، هدفي جز امر به معروف و نهي از منكر ندارم و روش من روش پيامبر و علي عليهالسلام است. [ صفحه 34] ب -... فان السنة قد اميتت و ان البدعة قد احييت. [26] .كه سنت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم را كشته و ميراند، آمدهاند و بدعت را احياء كردند.ج -... الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه. [27] .د -... فلعمري مالامام الا الحاكم بالكتاب و القائم بالقسط و الدائن به دين الحق و الحابس نفسه علي ذلك لله. [28] .به جانم سوگند امام و رهبر نيست مگر آن كس كه به قرآن عمل كند و عدل را بپا دارد و حق را اجرا كند و خود را وقف راه خدا سازد.اين نكات در سخنان بالا قابل تأمل است:1 - هدف از قيام كربلا اصلاح فرهنگي و اجتماعي امت پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم بوده است.2 - عنصر اصيل نهضت حسين عليهالسلام امر به معروف و نهي از منكر است كه در اصلاحات حسيني نقش كليدي و محوري داشت.3 - سيره و روش امام عليهالسلام در قيام سيره و روش پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و علي عليهالسلام بوده است كه در واقع احياء سنت و سيره پيامبر و علي عليهالسلام بوده است.4 - احياء سنتهاي مرده و از بين بردن بدعتهاي زنده شده از اهداف ديگر احياءگرانه حسين بن علي عليهالسلام بوده است. [ صفحه 35] 5 - حق گرايي، حق خواهي، باطل ستيزي و باطل زدايي از انگيزههاي نهضت اصلاحي عاشورا بوده است.6 - محورهاي قيام اصلاحگرايانه كتاب و سنت، عدالت خواهي، عدالت گستري و دين داري بود.7 - مبارزه با انحرافهاي فرهنگي، تحريفهاي ديني، استبداد و ظلم حاكم، تفسير به رأيها و قرائتهاي بيپايه و معيار از دين و تعاليم ديني كه توسط تزويرگران، زراندوزان و زورمندان ترويج شد نيز از هدفهاي قيام كربلا بود.8 - احياء تفكر اصيل ديني و فرهنگ خدا محور، انسانگرا، عدالت پرور و حق مدار اسلام ناب و اصلاح جدول ذهن، زبان و زندگي امت پيامبر اسلام نيز در ذات نهضت حسيني نهفته بود.9 - در نهضت اصلاحي مصلح بايد از ويژگيهاي اصيل، الهي، درك ديني و درد ديني والايي برخوردار باشد ويژگيهايي چون: اسلام شناسي اصيل، زمان شناسي عميق، دشمن شناسي زيركانه، وظيفه شناسي، روش شناسي جامع، اصولگرايي در مسير اصلاحطلبي، تفكر جهادي و ارزشي، صبر و بصيرت، بيداري و پايداري در راه هدف، تبيين و تحليل حركت اصلاحطلبانه و احياءگرانه، طرفداري جدي امر به معروف و نهي از منكر، راه شناس، راه رفته، مستقل و آزاديخواه و...10 - اصلاحطلبي و احياءگرايي جزء ذات دين و هويت اصيل اسلامي و انقلابي است نه در تعارض و تضاد با آن و اين در همهي زمانها و زمينهها لازم و ضروري مينمايد با وجود اينكه اصلاحات دروني و بروني است و... [ صفحه 36]
علل حدوثي و غائي اصلاح طلبي و احياء گري در قيام كربلا
بديهي است كه حسين بن علي عليهالسلام با درك درست و جامع شرايط زمان خويش و پايبندي كامل به اصول اسلامي وقتي با جامعهي مسخ شده به لحاظ فرهنگي و ارزشي مواجه شد و در واقع توطئه نقابدارانه و تهاجم فرهنگي، نظري، تئوريك، تبليغاتي و اجتماعي دشمنان اسلام تا جائي پيشرفت كه (در جريان بيعت خواهي با يزيد بن معاويه) حضرت فرمود:و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد. [29] .و مرگ شرافتمندانه و عزيزانه يعني جهاد و شهادت در راه خدا را بر حيات با ذلت و خفتبار با ظالمين ترجيح داد.و فرمود:لا اري الموت الا السعاده و الحياة مع الظالمين الا برما. [30] .من مردن را براي خودم سعادت و زندگي با ستمگران را موجب ملامت ميبينم.و هرگز تن به سازش و ذلت با ثمرات شيطاني نداد و فرمود:الا و ان الداعي و ابن الداعي قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذله و هيهات من الذله. [31] .مردم كوفه آن ناكس، پسر ناكس، آن زنازادهي، پسر زنازاده، امير شما، به من گفته كه از اين دو كار يكي را انتخاب كن يا شمشير يا تن به ذلت دادن! هيهات كه ما زير بار ذلت برويم. [ صفحه 37] نقاب از چهره سياه دشمن برداشت و بايد با اردوگاه ريشهدار دشمن به مبارزه جدي و عملي برخيزد و روش قيام و جهاد خونين را بر روشهاي تبليغي، موعظهاي و سياسي ترجيح داد واضح است كه اين روشها را كارساز و كارآمد نميديد اگر چه به تبيين علل، ريشهها و اهداف قيام خود همواره اهتمام ورزيد تا حجت بر مردم تمام شود و راه تحريف نهضتش بسته شود... آنچه در علل حدوثي و غائي نهضت اصلاحي حسين بن علي عليهالسلام لازم به ذكر است عبارتند از:1 - مبارزه با انحرافهاي فكري و استحالهي فرهنگي جامعه.2 - احياء اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله و سلم.3 - مبارزه با ظلم، استبداد و تبعيض.4 - مبارزه با بدعتها و تحريفهاي ديني و فرهنگي.5 - مبارزه با باطلگرايي،فساد خواهي، فزونطلبي و تجملگرايي در جامعه. [ صفحه 38]
استاد مطهري و اصلاح طلبي
ديدگاه استاد شهيد مطهري در خصوص اصلاحات: (5 نكته)استاد حدود 40 سال پيش هشدار دادهاند كه:- امروز اين ملت تشنهي اصلاحات نابسامانيها است و فردا تشنهتر خواهد شد. ملتي است كه نسبت به ساير ملل احساس عقب افتادگي ميكند و عجله دارد به آنها برسد. از طرفي مدعيان اصلاحطلبي كه بسياري از آنها علاقه به ديانت ندارند، زيادند و در كمين احساسات نو و بلند نسل امروز هستند. اگر اسلام و روحانيت به حاجتها، خواستهها و احساسات بلند اين ملت پاسخ مثبت ندهند، بسوي آن قبلههاي نو ظهور متوجه خواهند شد. فكر كنيد اگر سنگر اصلاحات را اين افراد اشغال كنند، موجوديت اسلام و روحانيت به خطر نخواهد افتاد؟ [33] .- متأسفانه تاريخ نهضتهاي اسلامي صد سالهي اخير، يك نقيصه [ صفحه 42] را در رهبري روحانيت نشان ميدهد و آن اين است كه روحانيت نهضتهايي را كه رهبري كرده تا مرحلهي پيروزي بر خصم پيش برده و از آن پس ادامه نداده و پي كار خود رفته و نتيجهي زحمات آنها را ديگران و اغلب دشمنان بردهاند. [34] .- جنبشهايي كه داعيهدار اصلاح بوده، هميشه يكسان نبودهاند. برخي داعيه اصلاح داشته و بطور حتم مصلح بودهاند. برخي عكس اصلاح را بهانه قرار دادند و افساد كردهاند. برخي ديگر در آغاز جنبهي اصلاحي داشته و سرانجام از مسير اصلاحي منحرف شدهاند. [35] .- در عصر ما نسبت به اصلاحات اجتماعي، حساسيت مثبت و مباركي پيدا شده كه قابل تقدير است اما اين جهت در بعضي موارد به نوعي افراط گرايي كشيده ميشود كه هر خدمتي جز اصلاح اجتماعي، به هيچ گرفته ميشود. هر خدمتي با معيار «اصلاح» سنجيده ميشود و ارزش هر شخصيتي به ميزان دخالتش در اصلاحات اجتماعي معتبر شناخته ميشود. اين طرز تفكر به نظر صحيح نميرسد زيرا هر چند اصلاح اجتماعي خدمت است اما در واقع هر خدمتي اصلاح اجتماعي نيست. [36] .- خطري كه اغلب مصلحان اجتماعي بوجود ميآورند از همين ناحيه است كه در يك اجتماعي تندرو، كندرو، متمايل به راست يا به چپ ظهور ميكند و به پيكار مقدس دست ميزند، اما فراموش [ صفحه 43] ميكند كه يك برنامه معين فقط براي مدتي قابل اجرا است و با جامعه كندرو، تندرو و چپ رو يا راست رو آنقدر بايد پيكار كرد كه تعادل خود را بازيابد و بيش از آن، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوي ديگر است. [37] . [ صفحه 45]