اصلاح گرایی از منظر حسین بن علی (ع) صفحه 2

صفحه 2

(متدلوژي - metodology) پس از بررسي اصل احياء دين، انديشه‌ي ديني، اصلاح فرهنگي، سياسي و اجتماعي در نهضت حسين بن علي عليه‌السلام و طرح مؤلفه‌هاي مهم و بنيادي آن اينك به تحليل و سنجش «روش امام حسين عليه‌السلام در حركت اصلاح گرايانه» مي‌پردازيم.بر ارباب الباب و اصحاب بصيرت پوشيده نيست كه گزينش روش درست، منطقي، كارآمد و فراگير در انجام حركت و نهضت اصلاحي و احيائي بسيار مهم مي‌باشد و اگر شرايط، اوضاع و احوال جامعه رو به پيچيدگي بيشتر و سخت‌تر باشد (انتخاب روش) دشوارتر خواهد بود براستي روش چه روشي بايد باشد روش فرهنگي صرف، سياسي و اجتماعي محض، روش نظامي و مسلحانه صرف، روش تركيبي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و قيام مسلحانه.آيا در اين روش‌ها هر كدام كه گزينش گردد با جوهره‌ي عقلاني و [ صفحه 46] خردگرايانه محض يا اگر عاشقانه، عارفانه و جهادي باشد نيز خود بسيار مهم و سرنوشت ساز مي‌باشد. حال با رويكردي تاريخي و تحليلي به قيام امام حسين عليه‌السلام و بررسي شواهد حديثي و روائي در مجموعه سخنان حسين بن علي عليه‌السلام بايد بدرستي دريافت كه امام عليه‌السلام چه روشي را با چه جوهره‌اي انتخاب و اعمال كرد؟ چه تناسبي و سنخيتي بين روش و جوهره وجود داشته است؟ چه همگوني بين روش و جوهره با علل فاعلي و غائي نهضت عاشورا وجود دارد؟ آيا جوهره قيام نيز عقلاني - عاشقانه بوده است يا نه؟ هر گاه براي اين پرسش‌ها پاسخ جامعي پيدا نماييم، مي‌توان تصور و تصويري كلان و جامع از قيام جاودانه‌ي كربلا پيدا كرد.روش پديدار شناسي در تحليل قيام تاريخي امام حسين عليه‌السلام ما را به اين نتيجه مي‌رساند كه امام حسين عليه‌السلام در نهضتش اهداف روشن و روش‌هاي شفاف و زلال را برگزيد و در تمام سخنان و نامه‌هايش در هر مناسبتي بر روي هدف‌ها و روش‌ها تأكيد و تكيه داشت و حتي شعارهايش متناسب با اهداف و روشهايش سروده مي‌شد. بطور مثال امام عليه‌السلام در تبيين هدف‌ها، هدف اصلاح جامعه نبوي، احياء ارزش‌ها و معيارهاي اصيل اسلامي، نفي و محو بدعت‌ها و از بين بردن آفات و آسيب‌هاي فرهنگي و اجتماعي كه اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله و سلم را تهديد مي‌كرد، زنده كردن شعائر ممتاز و برجسته‌ي ديني، اقامه حق و عدالت اجتماعي، نابودي استبداد و ظلم، فسق و فجور، اعتلاي كلمه‌ي توحيد، احياء روش كارآمد و سعادت بخش پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و علي عليه‌السلام در جامعه، خرافه زدائي از چهره‌ي اصيل دين، ديندار نمودن جامعه در عرصه‌هاي گوناگون و حوزه‌هاي مختلف فكري، عملي و [ صفحه 47] در روش‌ها، روش جهاد و مبارزه با عنصر امر به معروف و نهي از منكر و در واقع تركيبي فرهنگي (احياء اصول، حقائق ديني و اصلاح امت اسلام)، سياسي و اجتماعي (اصلاح مديريت و حكومت، استبداد زدائي و اقامه‌ي عدالت) و جهاد مسلحانه، خروج عليه خلافت غصبي و خليفه‌ي بدون صلاحيت براي اداره‌ي جامعه اسلامي، خليفه‌اي كه صلاحيت فكري، اخلاقي و اجتماعي در مديريت و امارت بر جامعه نبوي نداشت و...جوهره و روح قيام فرهنگي، اجتماعي و مسلحانه امام حسين عليه‌السلام نيز عشق و درد بود. درد دين و غيرت ديني كه از درك عميق، روح بلند و ژرف الهي و اوج دينداري او سرچشمه مي‌گرفت،درك شرايط فرهنگي و اجتماعي اسلام و اقتضاء زمان، زمان‌شناسي امام عليه‌السلام نيز عامل مهم حركت عليه خلافت و خليفه‌ي حاكم بود كه عشق و خون در باطن و جانمايه‌ي قيام تجلي يافت. بنابراين قيام خونين ونهضت سرخ حسيني شكل گرفت و امام عليه‌السلام از وداع با قبر نوراني پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از «و ان يراك قتيلا» [38] حرف به ميان آورد و در هنگام حركت نيز از سخن گفت و در حركت از مكه به كربلا نيز نداي استرجاع «انا لله و انا اليه راجعون» و در زمان رسيدن به كربلا نيز از عشق و شهادت «هيهنا مناخ ركاب و مصارع عشاق» [39] (اينجا بارانداز سواران و قتلگاه عاشقان است) سخن گفت دو چهره قيام خود را از مدينه تا كربلا و از كربلا تا مدينه يعني حركت دوراني كه دايره‌ي عشق، شهادت، پيام و خون بود را ترسيم كرد تا حوزه وظائف و رسالت‌ها مشخص باشد. عده‌اي از سر [ صفحه 48] عشق خون هديه‌ي اسلام اصيل و ناب كردند و گروهي نيز از سر عشق از كربلا تا كوفه، شام و مدينه كاروان آزادگان را در پيام رساني به راه انداخته و با بصيرت و صلابت انجام وظيفه نمايند كه در اصل وظيفه گرايي و تكليف محوري روح جهاد، شهادت، اسارت ظاهري و حريت واقعي بود تا مسلمانان همه‌ي اعصار بدانند اسلام شناسي، وظيفه شناسي، زمان شناسي، دشمن شناسي،ولايت شناسي و ولايت مداري از اصول مهم حيات ديني و زندگي اسلامي آنها خواهد بود و البته به تعبير حسين بن علي عليه‌السلام در هميشه‌ي تاريخ «قل الديانون» [40] نمودار خواهد شد. پس در قيام اصلاحي و نهضت احيائي حسين بن علي عليه‌السلام هدف‌ها، شعارها، مسيرهاي قيام و حركت روشن و روش‌ها نيز بسيار زلال، شناخته شدني و دست يافتني است و هيچ نكته مبهم و نقطه‌ي متشابهي در قيام الهي‌اش وجود ندارد و عجيب است كه نه تنها كليات قيام امام بلكه جزئيات نهضتش نيز روشن و مستند در تاريخ وجود دارد و بسيار حياتي، مهم و دخيل در تحليل قيام مي‌باشند و اين خود معجزه‌اي در قيام معصومانه، آسماني، توحيدي و عدالت خواهانه امام حسين عليه‌السلام است.پس انتخاب روش امام حسين عليه‌السلام نيز الگوئي براي گزينش روش‌ها در اصلاح‌گرايي و احياءگري است. بديهي است كه امام عليه‌السلام با درك درست و همه جانبه‌ي مسئله، روشن كردن هدفها، شعارها، آگاه سازي مردم، اتمام حجت، دين محوري، عدالت گرايي، احياء عنصر فراموش شده و گرد گرفته‌ي امر به معروف و نهي از منكر، ظلم ستيزي، مهرباني و رأفت،دلسوزي براي مردم و نسل‌هاي مختلف جامعه، [ صفحه 49] آينده نگري، حفظ حقوق و كرامت انساني، آزاديخواهي و حريت طلبي به وظيفه خويش عمل نموده‌اند و در نهضت امام خميني(رض) كه نهضت حسيني بود نيز امام (رض) از همان اول هدف‌ها و استراتژي حركت و قيام خويش را عليه طاغوت درون و بيرون مشخص و روش را كاملا روش فرهنگي، سياسي و اجتماعي قرار داد و در همه عرصه‌ها حقيقت، عدالت و حريت را در اسلاميت ناب جستجو نمود و تئوري حكومتش را نيز ولايت فقيه قرار داد و بين اسلام و مسلمين، امت، امام، اسلاميت و جمهوريت گره زد و اساس نهضتش را احياء اسلام اصيل فراموش شده، مهجور، منزوي و ناب محمدي قرار داد و نداي بازگشت به صدر اسلام، اسلام پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم و علي عليه‌السلام را سر داد و انقلاب اسلامي نيز انقلابي احياءگرانه و اصلاح‌طلبانه در ابعاد فكري، فرهنگي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي بوده است و همه جا نيز دكترين احياء و اصلاح روشن و شفاف بود، چه قبل از پيروزي و چه پس از پيروزي و دوران جنگ، دفاع مقدس و بعد از آن.البته ناگفته نماند كه فراز و نشيب‌هاي فراواني بوجود آمد و شرايط دشوار فرهنگي و سياسي حادث شد و رهبري نقش سازنده‌اي را در همه شرايط ايفاء كرد يعني همان اصل ولايت فقيه كارآمد و توانمند و پويايي را نشان داد كه اينك پس از ارتحال امام فقيه و امت اسلام نيز رهبري و ولايت جامعه را با كمال درك و آگاهي از شرايط زمان، انتخاب زمينه‌ها، تحليل درست از منزلت و موقعيت ايران اسلامي در درون و خارج از مرزها و درك عميق از اوضاع فرهنگي و سياسي جامعه همواره نقش كارآمد، نقش سازنده و [ صفحه 50] راه گشايي را به نمايش گذاشت و در حركت اصلاح طلبانه‌اي كه از عمق و درون انقلاب اسلامي سرچشمه گرفت و ريشه‌ي دروني و مردمي داشت نيز با شناخت، تبيين و تحليل درست منطقي و تدريجي مؤلفه‌ها، اصول، شعارها، هدف‌ها و آسيب‌شناسي اصلاحات جلوي هر گونه تحجر گرايي و تجددگرايي افراطي را گرفت و جامعه را نسبت به تندرويها و كندرويها هشدار و انذار داد و بصورت سيستماتيك، نظام‌مند و زنجيره‌ايي در مقاطع حساس آگاهي‌هاي لازم و دستورات مقتضي را ابلاغ كرد تا با خطر تحريف بنيادها، تاريخ انقلاب اسلامي، انحراف، التقاط، نفاق ورزي و نفوذ فرصت طلبان مبارزه نمايد و انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را در اين دوران تكاملي دشوار كه دوران فتنه‌هاي فرهنگي، سياسي و شبهه‌هاي ديني نيز مي‌باشد رهبري صحيح و فراگير نمايد و اين همان معجزه‌ي عنصر ولايت در تفكر ديني اسلام ناب محمدي و افق انديشه‌ي خالص شيعي است.از جمله فوائد رهبري تيزهوشانه و ولايت هوشمندانه ايشان اين بود كه روش اصلاح‌گرايي را تصحيح نمود و از خطر افراط و تفريط رهانيد اصلاحات در انقلاب اسلامي را ذاتي و ضرورتي در روند تكاملي انقلاب اسلامي دانست و هم اصول اصلاحات را كه دين محوري، امام مداري، ارزشگرايي و زمان آگاهي است تبيين و هم بسترهاي اصلاحات رفع فقر، فساد و تبعيض را تعيين نمود و عقل‌گرايي، خردورزي، اعتدال گرايي، شناخت ظرفيت‌ها، استعدادها و در عين حال مكر و خدعه دشمن، دشمن شناسي را با صراحت، صداقت، تأكيد و تكرار، مطرح و تذكر دادند. [ صفحه 51]

لايه‌هاي مختلف قيام عاشورا

آفرينش قيام عاشورا با دو انگيزه‌ي مهم و ممتاز: الف) احياء دين، تفكر، انديشه، ارزش‌ها و گرايش‌هاي ديني ب) احياء جامعه‌ي ديني، امت اسلامي و بيدار باش جامعه‌ي نبوي آسيب ديده، آفت زده و گرفتار جهالت، غفلت و نسيان بود. بنابراين بايد به اين فهم عميق، انيق و دقيق دست يافت كه قيام حسيني يك قيام ذو وجوه، جامع و داراي مراتب و شئون متكثر، متنوع و چند لايه بود كه استاد شهيد مطهري با بهره‌برداري از تفسير «متشابه» از ديدگاه علامه طباطبائي (رض) كه داراي معاني طولي است و به همين دليل نهضت حسين بن علي عليه‌السلام را يك نهضتي متشابه ناميد [41] . پس اين قيام تنها چهره‌ي نظامي، جهادي و مبارزات مسلحانه ندارد اگر چه به جهاد و خون منتهي شد و از اول نيز امام از شهادت، لقاء الله و مرگ سرخ سخن مي‌فرمود اما داراي چهره‌ي فرهنگي، تبليغي و ايدئولوژيكي بسيار قوي و غني نيز بود كه مي‌توان [ صفحه 52] آن را يك عاشوراي ايدئولوژيكي و مكتبي و مكتب حسيني را مكتب تجديد حيات اسلامي ناميد.به همين دليل نهضت امام حسين عليه‌السلام نهضتي بيدارگرايانه، بيناگرانه و بردبارانه يعني آميخته‌اي از بصيرت و صبر يا بيداري و پايداري براي احياء قرآن، سنت و اصلاح امت ختميه بود و با توجه به انحرافهاي فكري، روحي و اخلاقي و فسادهاي اجتماعي، اقتصادي و مديريتي كه بتدريج و آرام بين نسل‌هاي آغازين مسلمين تا نسل‌هاي بعدي پديد آورد، شكاف و شقاق و روح ايماني، جهادي، زهد گرايانه، روحيه‌ي ديني، اصولگرايانه و ارزش خواهانه مسخ و محو شد و انفعال در برابر دنيا و مظاهر دنيوي حادث شد به گونه‌اي كه امام حسن عليه‌السلام در تحليل شرايط زمان خويش به مردم خطاب كرده بود كه ديروز دين جلوي شما و دنيا پشت سرتان بود ولي امروز دنيا جلوي شما و دين عقب شما قرار گرفت و حسين بن علي عليه‌السلام در تحليلي جامعه شناسانه و دقيق فرمودند: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرت علي معايشهم» [42] و اهل الله بسيار كم، (اقل قليلون) و اهل الاخرة قليل اما اهل الدنيا كثير بلكه اكثر شدند و به گونه‌اي انحراف، تحريف، تهي كردن اسلام از پيامهاي اصيل، سعادت بخش و كرامت زايش اوج گرفت و گرد و غبار ناداني و غفلت سيماي مردم را پوشاند و عقل‌ها مغلوب شهوات و قلب‌ها معكوس شد كه به تعبير امام باقر عليه‌السلام: «كل يتقربون الي الله عزوجل بدمه» [43] يعني سربازان [ صفحه 53] و لشكريان عمر بن سعد براي تقرب به خدا و تحصيل رضاي حق با تجسم قرب الي الله و الگوي تمام عيار اسلام ناب محمدي جنگيدند و مبارزه كردند و عناصري چون: تطميع، تهديد، تبليغ منفي عليه اهل بيت عليهم‌السلام، تحميل معيارهاي جاهلي مثل امتيازات نژادي، طبقاتي و تخريب فضاي فرهنگي و ارزشي جامعه‌ي پس از زمان رحلت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم تا زمان حسين بن علي عليه‌السلام يعني نيم قرن را دچار تسليم كور در برابر اسلام ابوسفياني و اموي كرد و خواص جامعه بجز اندكي به رسالت و وظيفه‌ي خويش در برابر عوام جامعه عمل نكردند و با عذرهاي نامعقول و توجيهات نادرست زمينه را براي بدعت با تز خلافت و اسلام سلطنت فراهم آوردند و غربت اسلام ناب نبوي و علوي را عامل شده و با فراموش كردن و مهجور ساختن عنصر امر به معروف و نهي از منكر زمينه ساز حاكميت شرار الناس بر جامعه‌ي اسلامي گشته‌اند و در واقع حديث هشدارآميز و عبرت انگيز پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم كه فرمود: «انكسري ظهري اثنان عالم متهتك و جاهل متنسك» [44] يعني دانشمندان بي‌تعهد، مسئوليت گريز، دنيا طلب، عابدان سطحي نگر، متحجر و نادان كمر اسلام اصيل و ناب را شكستند و با علي عليه‌السلام در صفين و نهروان و با فرزند علي عليه‌السلام در سرزمين كربلا جنگيدند و اسلام سقيفه‌اي را بر مسند قدرت نشاندند، كه اگر قيام جاودانه و ابدي عاشورا نبود اسلام ناب براي هميشه محو مي‌شد. اما نهضت حسين عليه‌السلام آثار و ثمرات شيرين، [ صفحه 54] دلنشين، جالب و جاذبي را فراروي مسلمين و بشريت قرار داد تا اسلام ناب را براي هميشه بيمه نمايد و خواص و عوام را هشدار و انذار دهد و درس‌ها و عبرت‌هاي شگرف و شگفت بر جاي نهاد كه به برخي از آنها اشاره مي‌نمائيم:1 - بصيرت آفريني و معرفت زائي در حوزه‌هاي انديشه، ايمان، ارزش و اخلاق ديني در ميان مسلمين به اين معنا كه قيام او براساس بينش متعالي و تفقه ديني جامه عمل پوشيد و جامعه را به سوي شناخت، دانش، بينش و گرايش ديني سوق داد. چنانكه در زيارت اربعين مي‌خوانيم: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة» [45] .2 - احياء روحيه‌ي جهادگرايي و شهادت طلبي.3 - ستيز عليه اسلام نقابدار اموي كه به وصيت ابوسفيان مبني بر «تلقفوها تلقف الكره» «توپ» حكومت، خلافت و سلطنت را در «تيپ» خود نگهداري نماييد [46] را شروع كرد تا به زدودن اين تفكر جاهلي، نژادي، ثروت خواهانه و ظالمانه بپردازد.4 - بازگشت دادن جامعه‌ي اسلامي به صدر اسلام، سنت و سيره‌ي پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و علي عليه‌السلام كه خود فرمودند: «ارجعوا الي عقولكم» تنبه عقلي و رويكرد فرهنگي سياسي به زمان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم و حوادثي كه رخ نمود داد. [ صفحه 55] 5 - احياء ارزشهاي ديني، معنوي و فرهنگي مثل: احياء انديشه‌ي توحيدي، انديشه و بينش عرفاني، اخلاقي مثل: مروت، ايثار، صداقت، راستي و درستي، وفا، ادب، حماسه آفريني، شرافت، كرامت نفس و عزت دروني، روحيه‌ي غيرت ديني و درد دين، زنده كردن معروف‌ها و از بين بردن منكرها، عدالت خواهي، ظلم ستيزي، دشمن شناسي و دشمن ستيزي، وظيفه گرايي، تكليف شناسي و اميد به آينده‌ي توأم با تلاش، جهاد و بصيرت و...كه به بينش‌ها و برخي به گرايش‌هاي ديني و اسلامي مرتبط هستند، كافي است به شعائر امام حسين عليه‌السلام در دريافت اين حقايق معرفتي و رفتاري توجه شود. [47] .6 - احياء مواريث فرهنگي و علمي اهل بيت عليهم‌السلام و شيعيان يا علويين كه مهجور، مظلوم و مستضعف شده بودند.7 - فضاسازي و زمينه پردازي براي قيام‌هاي علويين عليه امويان و...8 - الگوسازي و الگوپردازي براي همه نسل‌ها در همه اعصار.9 - درس «حضور» توأم با «ظهور» يعني هم از قعود، سكون، بي‌خبري، بي‌تفاوتي و انفعال خارج شدن و هم اهل درك، تحليل، بينش ديني و سياسي فراگير گشتن، درس دين شناسي آموختن و درد دينداري داشتن، اين دو را بهم سرشتن تا هميشه عزت اسلامي، ارزشي و انقلابي را حفظ نمايند كه عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنين است. [ صفحه 56] 10 - حماسه دفاع و پاسداري از دين و ارزش‌هاي ديني را خلق كردن و به زن، مرد، پير، جوان، دختر و پسر مشاركت بخشيدن تا هر كسي كه جوهره‌ي الهي، مذهبي و معرفت ديني دارد در همه‌ي شرايط، زمان‌ها و زمينه‌ها با درك صحيح از اوضاع و احوال جامعه‌ي خويشتن به رسالتش و مسئوليتش عمل نمايد كه جهان بيني اسلامي تعهد آور، مسئوليت آفرين و شورانگيز است.ناگفته پيداست كه در اين ميان نقش امام زين العابدين عليه‌السلام و حضرت زينب سلام الله عليها را در خالص و ناب نگهداشتن قيام عاشورا و جلوگيري از تحريف نهضت امام حسين عليه‌السلام و تبليغ درست، منطقي، به موقع و زمان شناسانه و توأم با صراحت، صداقت، صلابت، شناخت و شجاعت را نبايد از ياد برد و سخنراني‌هاي عقيله‌ي بني‌هاشم در كوفه و شام و سيد الساجدين در شام، نقش برجسته و ممتازي در صيانت و پاسداري از نهضت عاشورا داشتند و اين نيز درس بزرگي براي انسانيت و مسلمين است و بينش و هوشياري امام حسين عليه‌السلام را در طراحي نهضت عاشورا و قيام كربلا نشان مي‌دهد كه چگونه فرازهاي الهي و آسماني سخنان آن امام همام مبني بر «ان الله شاء ان يراك قتيلا و ان يراهن سبايا» در چهره‌ي خون پيام بزرگي را متجلي مي‌سازد و داشتن پشتوانه‌اي فكري و ايدئولوژيكي براي نهضت و همراهي صادقانه و صبورانه عناصر تبليغي و فرهنگي براي سلامت و خلوص نهضت را نيز نشان مي‌دهد تا اشاره‌اي لطيف به مسئوليت عالمان ديني، علمداران فرهنگي و نيروهاي تبليغاتي در عصر حاضر نيز باشد. [ صفحه 57] البته درك زمان، درد هدايت، مسئوليت انديشي داشتن، روش شناسي، انتخاب منطقي و درست، هدف‌ها و انگيزه‌ها را الهي و توحيدي كردن، خلوص ورزي و خردورزي را بهم پيوند زدن، عقل، عشق، فكر، ذكر و فعل را در هم آميختن نيز از لوازم، مقدمات، مقارنات كار و اقدام مثبت و كارآمد است تا دين خدا به دست دينداران واقعي سربلند و سايه گستر باشد كه به تعبير بليغ و دردمندانه منسوب به حسين بن علي عليه‌السلام: «ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فيا سيوف خذيني» [48] ، كه اوج درد ديني و غيرت الهي و اسلامي و آئينه‌اي از كربلاست پس خويشتن را با آن بشناسيم، بيارائيم و تأويل نمايم. [ صفحه 59]

چگونه به قيام كربلا نگاه كنيم

يكي از اصول مهم در تحليل پديده‌هاي سرنوشت ساز و اثرگذار، پديده‌ي الهي انساني و جاودانه «عاشوراي حسيني» اين است كه بدانيم و بيابيم با چه روش و متدي به شناخت و سنجش آن اهتمام ورزيده‌ايم، آيا تنها از روش نقلي، گزارشي و اخباري است يا از روش فلسفي، عقلاني، تحليل دروني و از منظر فلسفه‌ي تاريخي نيز به آن مي‌نگريم؟ پاسخ اين است كه گرچه نهضت امام حسين عليه‌السلام به لحاظ تاريخي داراي منابع و مصادر فراوان و حتي بسياري از جزئيات نيز شفاف و روشن است، فقط بايد زحمت مطالعه و بررسي اسناد تاريخي را به خود بدهيم و نگرش گزارشي به حادثه عظيم كربلا نيز ديدگاه مثبت و وسيعي را نيز در معرض ما مي‌گذارد.اما در طول تاريخ تحريف‌هايي از سوي (دشمنان آگاه) و دوستان ناآگاه صورت پذيرفت و استفاده از متد نقلي در شناخت قيام كربلا، شناخت محدود، سطحي و يك سويه مي‌دهد. لازم و ضروري است كه از متد عقلي و تحليل فلسفي يعني شناخت ريشه‌هاي پيدايش، حدوث نهضت، اهداف و انگيزه‌ها، زمينه‌ها، زمان تكوين، توسعه‌ي آن قيام [ صفحه 60] الهي و زنده كننده‌ي اسلام ناب محمدي نيز بهره‌هاي كافي و وافي را ببريم.حقيقت آن است كه اگر ما به تاريخ به عنوان منبعي از معرفت و بستري براي بصيرت و عبرت بنگريم و حوادث و زمينه‌هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، روحي و رواني، ديني و معنوي و اخلاقي و... دروني جامعه‌ي اسلامي زمان حسين بن علي عليه‌السلام را مورد كنكاش و كاوش‌هاي دقيق علمي، تحليل خردمندانه و دردمندانه قرار دهيم، مي‌توانيم بين وقايع و حوادث قبل از قيام كربلا و قيام عاشورا پيوند برقرار كنيم و رابطه علل و معلولي بين سقيفه در سال يازدهم هجرت با حادثه‌ي غم انگيز و عبرت آموز كربلا در سال شصت و يكم هجرت را دقيقا بشناسيم و تحليل نمائيم و به سئوالاتي چون:چرا حادثه‌ي كربلا رخ داد؟ چرا امام حسين عليه‌السلام شيوه برخوردش با خلافت مثل شيوه‌ي برخورد امام علي عليه‌السلام با خلافت‌هاي قبل و خلافت معاويه در شام نبود؟ چرا امام حسين عليه‌السلام به روش امام حسن عليه‌السلام عمل نكرد؟ مگر چه اتفاقي رخ داد؟ آيا تحليل ما از نوع برخورد علي عليه‌السلام و امام حسن عليه‌السلام با وقايع و حوادث حكومتي، اجتماعي و سياسي زمان خودشان نيز دچار آفات معرفتي و تاريخي نيست؟ آيا بازنگري و پژوهش در عصر علوي و شناخت علي عليه‌السلام نيز يك ضرورت عقلي، عملي، تاريخي و فرهنگي نخواهد بود؟ ما چگونه با واقعه كربلا برخورد مي‌كنيم؟ چرا بين نسل‌هاي اول، دوم و سوم نهضت اسلامي و توحيدي پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم فاصله و شكاف افتاد؟ عوام و خواص هر كدام چه نقشي داشته‌اند؟ چرا اسلام بدعت و خرافات، اسلام ابوسفياني، ابوهريره‌ايي و كعب الاحباري جانشين اسلام ناب [ صفحه 61] محمدي، علوي، حسيني و ابوذري شده است؟ چرا اسلام خلافت، جانشين اسلام امامت و اسلام سلطنت بدل اسلام ولايت گشت؟ چرا امام حسين عليه‌السلام روش مبارزه و جهاد با خلافت را به جاي روش فرهنگي و تبليغي صرف برگزيد؟ نفاق فرهنگي و ديني، اسلام نقابدار و تهي شده و اسلام منهاي قرآن و عترت چگونه در ميان مسلمين نفوذ كرد تا جائي كه برخي نماز خويش را بر نماز امام حسين عليه‌السلام ترجيح مي‌دادند و براي رضاي خدا و قرب الهي با امام معصوم زمان خويش جنگيدند؟ آيا تاريخ تكرار پذير و قابل تجربه است؟ آيا انفعال، بي‌تفاوتي و توجيه گرايي اعمال فرهنگي، سياسي و اقتصادي و تجمل زدگي، گنج افروزي، اشرافيت، تخرب گرايي افراطي، تبعيض نژادي و طبقاتي، انقطاع‌هاي فرهنگي، گسست بين نسل‌ها، راحت طلبي و عافيت جويي گريبان خواص جامعه را نخواهد گرفت؟ آيا ولايت گريزي، ولايت ستيزي منافقانه، مردم گرايي افراطي، زمان زدگي، التقاط انديشي، قلب حقايق، تحجر، واپس گرايي و سطحي نگري بيماريهايي نيستند كه دامن انديشه، عمل، افكار و اخلاق بزرگان جامعه را بگيرند؟ براستي چرا عبرتهاي عاشورا مطرح شد؟ چرا بر احياء عنصر امر به معروف و نهي از منكر تكيه و تأكيد شده است؟ آيا حادثه‌اي رخ داد كه تهديد كننده‌ي فرهنگ اصيل ديني و ارزشهاي اسلامي و انقلابي بوده است؟ آيا اسلام ثروت و عافيت، بدعت و خرافات، سلطنت، اسلام بي‌دردان، منافقان قديم و جديد، اسلام التقاط قديم و جديد، اسلام سكولارها و ليبرالها سر برآورده و تهديدي بر اسلام ناب نبوي، علوي و حسيني، اسلام پابرهنگان و مجاهدان و پيروان ولايت شده است؟ و آيا...پاسخ بر چنين سئوالهاي تاريخي و عصري نياز به تأمل و تعمق [ صفحه 62] ژرف و شگرفي در شناخت، ارزيابي و تحليل قيام امام حسين عليه‌السلام دارد و هر دو روش: الف - نقلي و تاريخي ب - عقلي و تحليلي لازم و ضروري هستند و تطبيق و مقايسه زمان ما از جهات مختلف با زمان حادثه‌ي كربلا نيز امري معقول و بخردانه است تا نقاط قوت و ضعف خويش را بشناسيم. بايد آسيب شناسي و آسيب درماني، آفت شناسي، آفت ستيزي و آفت زدايي كنيم، تا خود، جامعه و رهبران جامعه را با معيار كربلا و ميزان عاشورا تأويل و نقد و توزين نمائيم...لازم به يادآوري است كه چند نكته‌ي مهم و اساسي تحليلي در قيام عاشورا وجود دارد كه بايد مؤلفه‌هاي اصيل مورد مطالعه و ارزيابي، قرار گيرند:الف) نقش امام حسين عليه‌السلام به عنوان امام و رهبر حادثه‌ي كربلا، سخنان، نامه‌ها و خطابه‌هاي آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه تا كربلا مؤلفه‌ي برتر و اصلي براي شناخت علل پيدايش قيام كربلا و اهداف انگيزه‌ها خواهند بود.ب) نقش كاروان كربلا، اهل بيت امام عليه‌السلام به خصوص امام زين العابدين عليه‌السلام و حضرت زينب (س) و خطبه‌ها و سخنان آنان در تحليل قيام كربلا.ج) نقش ياران و اصحاب خاص و عام حسين بن علي عليه‌السلام و انگيزه‌ها، شعارهايشان و جايگاههاي اجتماعي و طبقاتي كه داشتند و پاسخ به اين سئوال مهم كه دو لايه دارد:لايه اول: چرا و چگونه مردم عليه امام حسين عليه‌السلام جنگيدند؟ چرا امت اسلام با امام حسين عليه‌السلام مبارزه كردند؟!لايه دوم: چگونه و چرا قيام امام حسين عليه‌السلام و اصحاب بسيار قليل ولي باوفا و باصفايش عامل حيات مجدد اسلام اصيل، زلال، وحياني [ صفحه 63] و ولائي شده است؟ چگونه هفتاد و چند نفر با خون خويش عامل احياء فرهنگ، معارف اصيل اسلامي، ارزش‌هاي ديني و معنوي و عامل اصلاح امت اسلام شده‌اند؟د) نقش ائمه معصومين عليهم‌السلام پس از قيام كربلا و اينكه چرا حسين عليه‌السلام حلقه واسط قرار گرفت؟ه) نقش عالمان و دانشمندان ديني و اسلامي در احياء و اصلاح حادثه كربلا و تأثير آن در تمامي دوره‌ها چه بوده است؟و) رسالت و مسئوليت خواص و عوام نسبت به اسلام ناب محمدي با الهام از قيام كربلا چه چيزهايي خواهد بود؟ز) بررسي مقايسه‌اي و تطبيقي عصر حاضر با عصر پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم تا زمان امام حسين عليه‌السلام چه پيامدها و نتايجي در بر دارد؟ح) وظيفه حكومت ديني در عصر حاضر چه چيزهايي است؟ط) چه آفات و خطراتي حكومت ديني را از درون و برون تهديد مي‌كند؟ي) چه روشهاي فرهنگي و تبليغي با توجه به اقتضاء زمان و مكان براي صيانت از معارف و ارزش‌هاي ناب ديني و انقلابي وجود دارد و به عبارت ديگر نقد وضع گذشته، حال و بررسي آينده‌ي فرهنگي چگونه صورت مي‌پذيرد؟ اين مؤلفه‌ها و پرسشهايي است كه اگر مورد مداقه و نقادي عالمانه و زيركانه قرار گيرند افق نويني را در تحليل قيام كربلا فرا روي جامعه‌ي اسلامي و جوان خواهد گذاشت و آن زمان است كه عناصري محوري چون: 1- معرفت به حسين عليه‌السلام 2- محبت و عشق به حسين عليه‌السلام 3- الگوپذيري و اسوه آموزي از قيام كربلا 4- درس آموزي و عبرت اندوزي از حادثه‌ي عاشورا و نقد وضع و حال جامعه‌ي اسلامي و انقلابي 5- ايثار، نثار، جهاد و احياء معروف و [ صفحه 64] اماته‌ي منكر و... در بطن و متن جامعه‌ي اسلامي و ديني متبلور خواهد شد و تا جامعه زنده، بيدار، پايدار، تحليل‌گر، حسيني و عاشورايي و ولائي است از اسلام نفاق، فرهنگ التقاط و معرفت ديني مبتني بر تحجر، تجدد، جمود، جهل، تحريف، انحراف، كاري ساخته نيست، تا روح درك ديني، درد ديني، روحيه‌ي معنويت خواهي، بازسازي اخلاقي و نوسازي معنوي در جامعه حضوري زنده و پرنشاط دارد از خصم درون و برون و مدعيان دروغين دين و آزادي، دموكراسي و مردم سالاري و خردگرائي، از سكولاريسم پيچيده و ليبراليسم منافق، كاري برنخواهد آمد پس محرم محرم شويم و با عرفان، درايت و درابت و در عين حال عشق و عاطفه با حسين عليه‌السلام حشر و نشر داشته باشيم كه مقام معظم رهبري در تحليل حادثه كربلا كه تحليلي عالمانه، خردمندانه، دردمندانه و مقايسه‌اي و هشدارآميز و انذار دهنده است، فرمودند چهار عنصر عبوديت، معرفت، عدالت و محبت دچار تحول و دگرگوني شد و فرمودند:عاشورا غير از درسها، عبرتهايي هم دارد، عمده‌ي عبرت‌هاي عاشورا مخصوص اين زمان است همين زمان ما و كشور ما... [49] .و الحمد لله رب العالمين

اصلاح گرايي از منظر حسين بن علي

اشاره

بر اصحاب معرفت و ارباب حكمت پوشيده نيست كه انسان موجودي كمال‌گرا و تعالي طلب مي‌باشد و همواره به رشد، فلاح، پويايي، بالندگي و حركت رو به جلو و پيشرفت تكيه و تأكيد دارد و از سير قهقرائي، توقف، تحجر و سكون بيزاري مي‌جويد و اين در ذات و جوهره و فطرت او نهفته است. تكوين، تكامل، پيدايش و گسترش فرهنگ‌ها و تمدن‌ها در فراز و نشيب تاريخ حيات بشري نيز معلول اين ويژگي الهي - انساني اوست و هويت فرهنگي - اجتماعي انسان را همين بينش و گرايش فطري تشكيل مي‌دهد، ناگفته نماند كه در شاكله و شخصيت فرهنگي و تمدني بشر دو مؤلفه‌ي مهم ديني، هدايت‌هاي آسماني و پيامبرانه، معرفت‌هاي وحياني و «عقل جمعي بشر» كه دانش و تجربه نيز در آن مستور است، نقش محوري و زيرساختي را ايفاء كرده‌اند. بنابراين هدايت تكويني، تشريعي، فطري و عقلاني [ صفحه 14] جانمايه و قرارگاه اصلي سير تكامل گرايانه انسان بوده و خواهد بود. به همين دليل است كه انسان در حيات فردي و زندگي اجتماعي‌اش همواره درصدد تجديدنظر، نقد، خويشتن، تأويل خود به حقايق و بازشناسي و بازپروري فرهنگ و تمدن خويشتن برمي‌آيد و با عناصري چون: خودسازي، تحول آفريني، نوانديشي، نوخواهي، اصلاح‌طلبي، احياءگرائي، بازسازي و... كاملا آشنا و مأنوس مي‌باشد و هر كدام از اين واژه‌ها را با همه محمولهاي فرهنگي، معرفتي و لوازم آن در طول حيات فردي و اجتماعي‌اش تجربه مي‌نمايد. البته گاهي با تعابير ضد ارزشي و معرفتي چون: سقوط، واپس‌گرائي، انحراف، تحجر، فساد، ميرائي، جمود و... نيز برخورد مي‌كند و در اين ميان با گرايش به «ستايش» واژه‌هاي دسته اول و «ستيز» با تعابير دسته دوم بسر مي‌برد و اينها در درون او ريشه دارد. واضح است كه ذات انسان نيز قرارگاه مبارزه و تضاد فلسفي نور، نار، روشنائي، ظلمت و خير و شر و جنود رحماني و شيطاني است و نوع جهان‌بيني‌ها و ايدئولوژي‌هاي انسان در نوع مبارزه و فرجام تضادهايش نقش بسزائي دارند.به هر حال در تعاليم ديني و اسلامي نيز تعابير هدايت و ضلالت، نور و ظلمت، صلاح و فساد، تقوي و فجور، ايمان و كفر، حيات و ممات، احياء و اماته، سعادت و شقاوت، كمال و نقصان، رشد، صعود و سقوط، شفاء و بيماري، تزكيه و تدسيس، علم و جهل و... با همه بارهاي معرفتي و فرهنگي‌اش موجود است و پرواضح است كه انسان با رشد، فلاح، علم، حيات، هدايت، سعادت، تقوي، ايمان، كمال، تزكيه، صعود و صلاح و اصلاح ارتباط وجودي و فطري داشته و در اين ميان اصلاح «مصلح»، اصلاح‌طلبي و احياءگري و محيي از [ صفحه 15] قداستي ويژه برخوردارند و هر انساني دوستدار اين حقايق طراوت بخش، حيات آفرين و شورانگيز است و پيامبران الهي نيز از بزرگترين احياءگران و اصلاح‌طلبان بشمار مي‌رفتند اما بايد متوجه اين نكته دقيق و ظريف بود كه در حوزه‌هاي معرفت ديني و تعاليم اسلامي اغلب اصلاح و اصلاح‌گرايي در عرصه اجتماعي كاربرد داشته و «احياء و احياءگري» در عرصه‌هاي فكري و فرهنگي، احياء و اصلاح داراي بارهاي مثبت و باارزش و در عين حال پيچيده، تحريف پذير و تناقض بردار نيز مي‌باشند و در دو بستر فكر و اجتماع با دو صورت ايجابي و سلبي تحقق پذير مي‌باشند، اگر ما از آيات قرآن و نقش پيامبران الهي بگذريم در حوزه احاديث، روايات و كاركردهاي امامان معصوم عليهم‌السلام نيز حقايقي چون احياء و اصلاح را خواهيم ديد و حتي از القاب امام مهدي عليه‌السلام «محيي» و «مصلح» مي‌باشد كه احياءگر دين و اصلاحگر جامعه مي‌باشد و ثمره‌ي مجموعه بعثت‌ها، رسالتها، امامت‌ها و ولايت‌ها در امامت، رهبري و ولايت آن عزيز تجلي مي‌يابد و همه‌ي گذشته حيات و حركت پيامبرانه و امامان عليهم‌السلام مقدمه و زمينه‌ي حيات و حركت جهاني اوست كه: بقية الله خير لكم [3] .در اين ميان زندگي و قيام جاودانه حسين بن علي عليه‌السلام حلقه اتصال جامعه و معيار مباركي براي شناخت، سنجش، احياء دين و اصلاح اجتماعي است كه اساس (زيربناي) هويت و ماهيت قيام عاشورا احياءگري و اصلاح‌گرايي بوده است و شايد جمله‌ي نوراني نبوي مبني [ صفحه 16] بر «و انا من حسين» ناظر بر همين حقيقت متعالي باشد. واضح است كه اسلام «محمدي الحدوث و حسيني البقاء» بوده و نهضت حسيني در جهت احياء انديشه و تفكر اسلام ناب نبوي و مبارزه با همه‌ي انحراف‌ها، تحريف‌ها، كژانديشي‌ها، تحجر و جمودگرائي‌ها و فسادهاي فردي و اجتماعي بوده و عنصر احياءگري و اصلاح كننده «امر به معروف و نهي از منكر» همه‌ي حوزه‌هاي ديني، انساني، فردي و اجتماعي را شامل شده است و ما در اين مقال و مقاله برآنيم تا احياءگري و اصلاح‌گرايي را در افق انديشه‌هاي نوراني و حركت الهي و جاودانه‌ي حسين بن علي عليه‌السلام جستجو نمائيم و به جاي اين كه «اصلاح‌طلبي و احياءگري» را با انديشه‌هاي محض بشري دوران رنسانس و پس از آن، كه در غرب رخ داد و چه آنچه در مقطعي از تاريخ ايران كه البته فهم و تحليل آنها لازم و نقد آن مقاطع تاريخي بسيار ضروري مي‌نمايد، اما شناخت پيشينه‌ي فرهنگي ديني و نهضت حسيني از اين منظر و با اين رويكرد ضروري‌تر و مغتنم مي‌باشد و قيام عاشورا الگويي بسيار مهم، مثبت و كارآمد در احياء انديشه‌ي ديني و اصلاح اجتماعي خواهد بود و با بافت و هويت ديني جامعه‌ي اسلامي و انقلابي ما نيز سازگاري و وفاق بهتر و بيشتري دارد و مي‌تواند زمينه مناسب و ميموني براي بازشناسي هويت فرهنگي و سياسي و اجتماعي ما باشد و در عين حال آئينه‌ي زلال و صافي براي نقد جايگاه و منزلت ما قرار گيرد و بايد حركت احيائي و اصلاحي در بستر انقلاب اسلامي كه داراي حركتي اشتدادي و طولي مي‌باشد واقع شود و تكامل و گسترش يابد. چه نيكوست كه «واقعه عاشورا» چنانچه سرآغاز و الگوي آفرينش انقلاب اسلامي بود به همين صورت منشأ [ صفحه 17] خيزش نوين، بازسازي و بازپروري دورانهاي جديد اين انقلاب، نظام الهي و اسلامي نيز قرار گيرد تا نهضت حسيني در حدوث، استمرار و بقاء آن نقش اولي، محوري و بنيادي داشته باشد و ما در اين مختصر بيشتر با «اصلاحگرايي» و كمتر با «احياءگري» مواجه خواهيم شد و با توجه به هدف خويش بحث‌ها را در چند محور زير دسته بندي (تقسيم بندي) مي‌نماييم:محور اول: مفهوم شناسي واژه‌هاي اصلاح و احياء.محور دوم: مؤلفه‌هاي اصلاح‌گرايي و احياءگري.محور سوم: علل حدوثي و غائي اصلاح و احياء.محور چهارم: آسيب شناسي و آفت شناسي اصلاح‌طلبي و احياءگرايي.محور پنجم: جمع‌بندي و نتيجه‌گيري. [ صفحه 19]

مفهوم شناسي اصلاح و احياء


[4] .«اصلاح» به لحاظ لغوي مصدري عربي دارد و مفرد واژه «اصلاحات» است و داراي معاني متعدد و متنوعي است كه عبارتند از: به سامان آوردن، درست و راست كردن، سر و سامان دادن، التيام بخشيدن، سازش و آشتي دادن، دور كردن تباهي، رفع عيب و فساد، به صلاح آوردن، نيك و بهتر و استوار كردن و در زبان عربي كلمه‌ي «الاصلاحات» رايج بوده و واژه «التعديلات» نيز به جاي اصلاحات و اصلاحات در قبال انقلاب «revolution» و در قيام با آن نيز بكار مي‌رود و معادل رفرم [ صفحه 20] reform نيز مي‌باشد، البته اصلاحي كه معادل رفرم است اصطلاحي خاص در فرهنگ و انديشه‌ي سياسي است و به نوعي خاص از تحولات و تغييرات اجتماعي نظر دارد و البته روشن است كه مقصود از «اصلاح» در واژه «اصلاح‌طلبي» اصلاح اجتماعي است و اصلاح اجتماعي يعني دگرگون ساختن در جهت مطلوب يا رهايي از وضع موجود و رسيدن به وضع مطلوب و اين به دو صورت ممكن است، نفي وضع موجود به طور كلي براي نيل به وضع مطلوب و يا بازسازي و دگرگوني در وضع موجود، با حفظ هويت‌ها و اصول در رسيدن به وضع مطلوب و از نظر استاد مطهري «اصلاح» به معني سامان بخشيدن در مقابل «افساد» است و چنين اصلاح‌طلبي يك «روحيه‌ي اسلامي» است و آورده‌اند:اصلاح‌طلبي يك روحيه‌ي اسلامي است. هر مسلماني به حكم اين كه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح‌طلب و حداقل طرفدار اصلاح‌طلبي است، زيرا اصلاح‌طلبي هم به عنوان يك شأن پيامبري در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي اسلام است. [5] .بنابراين اصلاح امري پسنديده و در ذات دين و از ويژگي‌هاي تدين مي‌باشد و از نظر علمي نيز براساس متدلوژي فقهي و اجتماعي در حوزه‌هاي عملياتي دين زمينه اجتهاد و تفقه در دين با همه‌ي جوانب آن در جهت اصلاح و زنده كردن و پويا نگهداشتن انديشه و تفكر [ صفحه 21] اجتماعي اسلام و سامان بخشي و نظام دهي به جامعه در جهت رشد و پيشرفت و توسعه‌ها همه جانبه مي‌باشد.ناگفته نماند واژه اصلاحات از واژه‌هاي پرطرفدار و پرجاذبه مي‌باشد كه بايد براساس جهان بيني و ايدئولوژي كه مبنا و پشتوانه فرهنگي و معرفتي آن است تبيين و تحليل و سپس پيرامون آن قضاوت و داوري شود، يعني بشناسيم كه اصلاحات با چه مبادي و منابع تصوري، تصديقي، متد و روشي و هدف و غايتي صورت مي‌گيرد آنگاه به قضاوت و داوري بنشينيم و به همين جهت است كه اصلاحات گرچه از نظر واژه‌اي و لغوي معنائي پرجاذبه و باارزش دارد لكن براساس مؤلفه‌هاي ذاتي و عرضي خويش به اصلاحات مثبت و منفي، حق و باطل تقسيم پذير است گرچه «اصلاح» در برابر «افساد» است اما خود متناقض يا پارادوكسيكال نيز مي‌باشد و حتي در فرهنگ قرآن و جوامع روائي و حديثي نيز چنين تناقض نمائي در مفهوم شناسي اصلاحات نهفته است، در اينجا ضمن نقل مطلبي از انديشمند فرزانه و دانشمند پرمايه مقام معظم رهبري در خصوص اصلاحات مفهومي و واژه‌اي با يك رويكردي به «واژه شناسي قرآني و حديثي» در تبيين اصلاحات مطالبي را مي‌آوريم:اصلاحات از آن واژه‌هايي است كه هميشه پرجاذبه بوده است، همه انسانهايي كه از هر نوع فساد رنج مي‌برند، دلشان با اين شعار مي‌تپد و طرفدار اصلاحات هستند. [6] . [ صفحه 22] با توجه به مطالب اخير نتيجه مي‌گيريم:1- اصلاحات واژه‌اي پرجاذبه است.2- اصلاح در برابر افساد است.3- انسان به لحاظ فطري و عقلاني طرفدار اصلاحات يا اصلاح پسند است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه