اصلاح گرایی از منظر حسین بن علی (ع) صفحه 3

صفحه 3

اصلاح در قرآن و احاديث

«اصلاح» در قرآن معنائي اثباتي، ارزشي و نفياني و سلبي دارد يعني به معناي از ميان برداشتن فساد، تباهي، ويرانگري و نادرستي در محيط اجتماعي كه اصلاح امور جامعه وجهت دهي صحيح و هدفمند و ايجاد صلاح و رشد خواهي در متن و بطن جامعه مي‌باشد [7] و البته به معناي آشتي دادن مردم از هم جدا و تخاصم نيز آمده است [8] كه راغب اصفهاني نيز در مفردات «اصلاح» را در برابر و ضد «افساد» قرار داده و اين اوصاف را بصورت عام مختص اعمال و افعال انساني دانسته است و اصلاح گاهي نيز در برابر «گناه» آمده است. [9] .در قرآن اصلاح و افساد و مصلح و مفسد در مقابل هم قرار گرفتند و اگر به ظرايف و لطايف بكار رفته در آيات توجه داشته باشيم تحليل و تبيين «اصلاح‌گرايي» براي ما روشن‌تر و آسان‌تر خواهد بود و معيارها و ملاكهايي را در فكر، فعل، نظر، عمل و انگيزه‌هاي مدعيان [ صفحه 23] اصلاح را در داوريها و قضاوتها دريافت خواهيم كرد. در قرآن گاهي افرادي را كه ادعاي اصلاح‌طلبي دارند مفسد معرفي مي‌نمايد و گاهي ره آورد انبياء را اصلاحات و هدف از رسالت آنان را «اصلاح» معرفي مي‌نمايد. به اين آيات بنگريد:الف - و اذا قيل لهم لا تفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون [10] .ب - ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب [11] .در اين آيات چه كساني كه اعتقاد عقلي و قلبي و عملي و واقعي به خدا دارند و چه كساني منكران خدا هستند، كه اعتقاد قلبي ندارند و نفاق مي‌ورزند. هر دو گروه از «اصلاحات» حرف به ميان مي‌آورند يعني «اصلاحات» مورد پذيرش موحدان و مؤمنان و هم مورد قبول كفار و منافقان مي‌باشد. براستي چه معيار سنجش و ملاك ارزشي و داوري وجود دارد؟ آيا جز اين است كه به مباني اعتقادي، انسان شناسي، جامعه شناسي و كاركردهاي عملي، رفتاري، سياسي، اجتماعي و صداقت مدعيان در قول و فعل بنگريم؟ جز اين است كه ببينيم چگونه و تا چه حد خالصانه و دلسوزانه به تبيين شفاف بنيادهاي نظري و تئوريك مؤلفه‌هاي خويش در جريان اصلاح‌گرايي پرداخته و به آنها پايبند هستند؟ واقعا صف پيامبران مصلح را با منافقان افسادگر با نقاب اصلاح‌طلبي چگونه بايد جدا كرد؟ پس اصلاح‌طلبان نيز صادق و كاذب، مؤمن و منافق دارند و [ صفحه 24] اصلاح‌طلبي ديني، اسلامي و انقلابي، با اصلاح‌طلبي دروغين و نقابدارانه بايد از هم جدا دانست.در روايات نيز واژه اصلاح و معيارهاي نظري و واقعي آن ذكر شده است كه جهت تنوير اذهان به برخي از آنها اشاراتي خواهيم داشت:قال رسول الله: اصلح الناس، اصلحهم للناس. [12] .صالح‌ترين مردم، مصلح‌ترين براي مردم است.قال رسول الله: لا يصلح آخر هذه الامة الا بما صلح به اولها [13] .فرجام و نهايت اين امت اين است كه تنها بواسطه آنچه ابتدا با آن به اصلاح خويش رسيده بود اصلاح گشته و سامان مي‌يابد.علي عليه‌السلام در صدر منشور حكومتي خويش «اصلاح جامعه» را از جمله چهار وظيفه‌ي اصلي حكومت به شمار آورده است:جباية خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها [14] .جمع‌آوري ماليات، جهاد با دشمنان، اصلاح جامعه و آباد نمودن سرزمين.امام علي عليه‌السلام:اللهم! انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا منافسة في سلطان و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك، [ صفحه 25] فيأمن المظلومون من عبادك... [15] .... خدايا تو مي‌داني هدف ما رقابت براي بدست گرفتن قدرت و... نبود بلكه اينچنين مي‌خواستيم كه نشانه‌هاي دينت را بازگردانيم و در سرزمين‌هاي تو آشكارا دست به اصلاحات زنيم، تا بندگان ستمديده‌ات ايمن شوند.امام حسين عليه‌السلام:اللهم! انك تعلم لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يأمن المظلومون من عبادك [16] .... خدايا تو مي‌داني كه قصد ما رقابت براي رسيدن و دست يافتن به قدرت يا زيادت خواهي مال دنيا نبود، بلكه براي آن بود كه نشانه‌هاي دين تو را به ديگران بنمايانيم و با قدرت دست به اصلاح سرزمينها بزنيم، تا بندگان ستمديده‌ات امنيت يابند.بنابراين در نگاه و افق احاديث و روايات مباني و اهداف و حتي روش‌هاي اصلاح‌گري را با مطابقت و ضمانت آورده است كه عبارتند از:1- راه اصلاح‌گري بازگشت به اسلام نخستين، اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله و سلم است.2- اصلاح‌طلبان بايد خود به مقام صالح رسيده باشند و اصلاح دروني كرده باشند. [ صفحه 26] 3- حكومت اسلامي هدفي جز اصلاحات در ابعاد مختلف ندارد و نبايد داشته باشد.4- اصلاح جامعه زمينه‌ي تحقق اهداف بعثت‌ها و رسالتها در ابعاد فردي و اجتماعي است.5- اصلاحات واقعي در ذات و جوهره‌ي اسلام اصيل قرار دارد و امري «دروني» است و بروني و زائد بر ذات آن نيست.در نتيجه كساني كه درصدد هستند انديشه‌ي «اصلاح‌طلبي» را انديشه‌اي برون ديني و بيگانه از تعاليم اسلامي و حتي در مقابل تفكر، معرفت و فرهنگ اسلامي جلوه دهند و خاستگاه غربي براي آن پيدا كنند اسلام و اصلاحات را درست نشناخته‌اند بديهي است كه در درون اسلام و انقلاب اسلامي «اصلاحگرايي» نهفته است و مسلمان و مؤمن اصلاح‌طلب به معناي قرآني و با روش نبوتي و امامتي آن مي‌باشد و به تعبير مقام معظم رهبري:اصلاحات يك حقيقت ضروري و لازم است و بايد در كشور ما انجام بگيرد. اصلاحات در كشور، از سر اضطرار نيست. جزء ذات هويت انقلابي و ديني ما و يك فريضه است. [17] .6- اصلاح در برابر «افساد» است و عرصه‌هاي گوناگون دارد نه در برابر «انقلاب» كه در گفتمان غربي دو واژه متقابل هستند، ولي اصلاح‌گرايي هم روش و هم هدف است كه از ديدگاههاي مختلف با روش انقلابي و گاهي غير انقلابي ممكن خواهد بود. [ صفحه 27]

احياء

«احياء» نيز به معناي زنده كردن، شاداب و باطراوت نگهداشتن و جان بخشيدن، ثمربخش و فائده رسان نمودن است در قرآن و روايات نيز «احياء» در موارد متعدد از جمله «احياء جان انسانها» احياء زمينهاي مرده، احياء عقل و دل و... بكار رفته است. بنابراين معلوم مي‌شود احياء بيشتر از آنكه جنبه‌هاي اجتماعي داشته باشد جنبه‌ي فرهنگي، روحي و دروني دارد، احياء در مقابل مرگ، خواب و بي‌خبري است پس زندگي، بيداري، درك، معرفت و بصيرت از معاني و حقائق فكري در واژه احياء هستند و اينكه قرآن با زندگان سر و كار دارد لينذر من كان حيا [18] ، زنده كردن و هدايت يك فرد، احياء ناس شمرده شده است [19] و دارا بودن «بينه» به معناي حيات عقلي داشتن [20] و از همه مهمتر دين تفسير كننده‌ي حيات واقعي انسان شمرده شده است [21] و چنانكه در قرآن كريم است استجابت دعوت خدا و رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم عامل حيات معنوي و معقول آدمي است [22] پس خدا، پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و قرآن كريم «احياءگر» هستند و اگر كسي زمين موات و مرده را زنده، باير و دائر نمايد از آن اوست، ائمه‌ي معصومين عليهم‌السلام احياءگر جامعه هستند، همچنين نهضت حسيني احياء سنتهاي فراموش شده و مرده بوده است، امام زمان (عج) محيي دين [ صفحه 28] ناب و اصيل خواهد بود همه و همه دلالت تام و كامل بر معناي معنوي، عقلاني و معرفتي احياء دارد و عرصه‌هاي مختلف آن از انسان تا اسلام را شامل مي‌شود و اين اهميت و ضرورت «احياءگري» را روشن مي‌سازد.به تعبير استاد شهيد مطهري (رض) در بحث «احياء تفكر ديني» دين عامل احياء انسان يعني حركت بخشيدن، پويا كردن، اهل تفكر و تعقل و سازندگي كردن انسان، اهل كرامت و عزت نفس نمودن انسان است و انسان زميني، خوابيده و بي‌تحرك را آسماني، بيدار و متحرك مي‌سازد و هم «انسان» در احياء انديشه و معرفت دين نقش‌آفرين مي‌شود و در آن فضاها و بسترهاي كه «دين» يعني تفكر ديني آسيب ديده و آفت‌زده شده است و خاصيت واقعي خويش را از دست داده است انسان اهل معرفت، درك و درد به احياء و بازسازي تفكر ديني نمي‌پردازد، بدعتها، خرافات و پيرايه‌هاي دروغين، آسيب‌ها و انحرافات و التقاطهاي ديني را به كنار مي‌زند و نقاب از رخ تفكر متحجرانه، جمودگرايانه و قشري‌گرا نيز برمي‌دارد و از اين طريق به احياء دين مي‌پردازد، پس احياء دو جنبه دارد:الف - احياء ايجابي يا آرايشي كه مهجورها و متروك‌هاي ديني را زنده مي‌كند.ب - احياء سلبي و پيرايشي كه آنچه در دين نبود و وارد دين شده است را مي‌زدايد و گرد و غبارهاي كاذب را از سيماي انديشه‌ي ناب ديني برمي‌دارد و آدميان را بر سرچشمه‌هاي اصيل و زلال دين بازگشت مي‌دهد تا دين خاصيت اصيل و برتر خويش كه احياء مردم و هدايت و رهبري انسان‌ها در عرصه‌ها و حوزه‌هاي مختلف است، [ صفحه 29] را بدست آورد. پس احياء دين شناخت، بازشناسي، بازسازي و بازپروري فرهنگ و تفكر ديني خواهد بود و قيام عاشوراي حسيني نيز از مصاديق بارز احياء دين در دو جنبه‌ي فرهنگي و اجتماعي آن بوده است.البته احياء اعم و جامع‌تر از اصلاح مي‌باشد. آنجا كه امام حسين عليه‌السلام از زنده كردن سنتها و ميراندن بدعتها در مقابل بدعت آفريني‌هاي چندين ساله، اصلاح امت اسلام، عنصر امر به معروف و نهي از منكر و حاكم كردن حق، عدل و اقامه‌ي دين خدا داد سخن مي‌دهد حكايت از جنبه‌هاي احياءگرانه و اصلاح‌گرايانه نهضت كربلا دارد و به جرأت مي‌توان گفت «قيام كربلا» قيامي احيائي و اصلاحي در حوزه‌هاي علمي و عملي، معرفتي، عيني و اجتماعي اسلام و مسلمين بوده و فراخواني جامعه بسوي بينش‌ها و ارزش‌هاي فراموش شده و حتي از دست رفته بوده است، نوعي القاء بيداري و بينائي و پايداري بود و اين همان احياء اصيل بود يا به عبارت ديگر نهضت حسين بن علي عليه‌السلام عاشورايي فرهنگي، سياسي و اجتماعي بود كه تئوري تربيت و عدالت را از حوزه و بستر دين ناب محمدي جستجو مي‌كرد و پاسخ عملي به تمام تاريخ در خلوص، طهارت، توانمندي، پويائي و كارآمدي دين و تفكر ديني اصيل بشمار مي‌رود. و... احيائي كه در آن عناصري چون: كرامت، حريت انسان، پويايي و پايايي دين، خلوص و صداقت و ايثار و نثار، جهاد و اجتهاد، ارزشگرايي و اصول خواهي، تأمين حقوق فردي و اجتماعي، استبداد ستيزي، خداباوري و ملكوت بيني، مردم باوري ديني و اسلامي، نقش برجسته و شاخص ولايت و امامت و... كاملا مشهود و محسوس بوده است. [ صفحه 30] حال با توجه به بحث‌هاي گذشته به محورهاي ديگر بحث پرداخته و اصلاح‌طلبي را در سيره‌ي علمي و عملي حسين بن علي عليه‌السلام با توجه به نهضت و قيام عاشورا جستجو نمود و درصدد تبيين مؤلفه‌ها و هدفهاي اصلاحگرايي برمي‌آئيم، البته قابل ذكر مي‌باشد كه هدف ما در اين نوشتار بيان و تحليل ريشه‌ها و اهداف نهضت كربلا نيست و بحث تاريخي، گزارشي و حتي تحليلي از آن هدف ما نيست، اگر چه در برخي مواضع چنين بحثهايي نيز صورت مي‌گيرد و ليكن هدف اصلي استناد به سخنان و نامه‌هاي حسين بن علي عليه‌السلام و استشهاد به هدفها و شيوه‌هاي آن امام همام مي‌باشد تا نكات مندرج در سخنان و قيام امام حسين عليه‌السلام را فراروي اهل تفكر، تدقيق، درك و درد قرار دهيم. بنابراين آفاق انديشه‌هاي نوراني و اعمال هدايتگر و آموزنده‌ي آن مصباح هدايت و كشتي نجات بهره‌ها بگيريم و با فراچنگ آوردن ره‌آوردهاي قيام كربلا به وظيفه شناسي، اصول‌گرايي، راه‌شناسي و هدف‌شناسي خويش در اين عصر و دوران نائل شويم و از نهضت حسيني پاسداري همه جانبه نمائيم تا دچار خبط، خطا، انحراف، التقاط، واپس‌گرايي، افراط و تفريط نشويم. استاد شهيد مطهري آورده‌اند:اباعبدالله عليه‌السلام يك مصلح است اين تعبير از خودش است... قيام من قيام مصلحانه است. من يك مصلح در امت جدم هستم. قصدم امر به معروف و نهي از منكر است، قصدم اين است كه سيرت رسول خدا را زنده كنم. روش علي مرتضي را زنده كنم. سيره‌ي پيغمبر مرد، روش علي مرتضي مرد، مي‌خواهم اين سيره و اين روش را زنده كنم. [23] . [ صفحه 31]

آسيب شناسي اصلاح طلبي و احياء گرايي

اشاره

آنچه براساس تجارب تاريخي، اسلامي، شيعي و تاريخ نهضت‌هاي اصلاح‌طلبانه و احياءگرايانه در طول تاريخ فرهنگي و سياسي اسلام و در جهان غرب پس از قرون وسطي يا رنسانس و در ايران از دوره‌ي مشروطه به اين سو، لازم است دقت شود اين است كه نهضت‌هاي اصلاحي نيز دچار آفات و آسيب‌هاي نظري، معرفتي، عملي و عيني خواهند شدو بر ارباب معرفت و درك و عالمان و روشنفكران ديني و انقلابي است كه به آسيب‌شناسي و آفت‌شناسي در جهت آسيب درماني و آسيب زدايي برآيند. واضح است كه به تعبير استاد شهيد مطهري چه نهضت‌هاي اصلاحي كه در آغاز و پيدايش اصلاحي بودند ولي در استمرار و تداوم دچار انحراف گشته و به ضد خويش يعني «افساد» تبديل شده [32] يا نهضت‌هاي اصلاحي كه از روش جامع و درست استفاده نكرده و به نتيجه و بار ننشسته [ صفحه 39] و دستاويز سياست‌ورزان قرار گرفته‌اند. پس در دوران ما نيز بايد آسيب‌ها، آفات،عوامل و موانع اصلاحات و احياء فرهنگي و اجتماعي را بشناسيم كه ما به برخي از آنها در اين مختصر اشاره خواهيم داشت:

آسيب شناسي معرفتي و نظري


1 - عدم تبيين، تحليل مباني، مؤلفه‌ها و هدف‌هاي اصلاح و احياء.2 - نفوذ و رسوخ انديشه‌هاي انحرافي، التقاطي و بيگانه.3 - تحريف تفكر اصيل ديني، ارزشي و انقلابي در حوزه‌هاي احياء و اصلاح.4 - خلط اصول و فروع در حوزه‌ي معرفت و عمل.5 - عوام زدگي عالمان، نخبگان و روشنفكران.6 - عدم زمان آگاهي و زمينه شناسي.7 - ابهام طرح‌هاي آينده‌ي اصلاحي.8 - تحجرگرايي، جمودگرايي، و واپس‌گرايي، و سطحي نگري.9 - التقاط محوري، زمان زدگي و انحراف عقيدتي.10 - عدم خردگرايي و عدالت محوري در اصلاحات.

آسيب و آفات عملي و اجتماعي

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه