امام حسین(ع) و اسلام آزادی بخش صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

متعادل ترین صادق ترین و اصولی ترین قرائت از آیین ابدی و جهان شمول را باید در اسلام و سیره پیامبر و منادی این دین جست و جو نمود و چنان که اشاره شد، این یگانه قرائت ِ متعادل و صادق از آموزه های قرآنی را می توان در اصول زیر _ که اصول مشترک میان فریقین اسلامی است _ خلاصه نمود:1_ توحید یا ایمان به یگانگی آفریدگار جهان 2_ نبوّت یا ایمان به رسالت حضرت محمّد (ص) و پذیرش دین آسمانی و کامل و جاودانه اسلام 3_ معاد یا ایمان به روز رستاخیز و حشر عظمی و قیام قیامت امّا تفصیل این سه اصل اساسی و کلّی در هیئت شش اصل یا رکن موسوم به «اصول یا ارکان اصلی دین ، مورد پذیرش مسلمانان اهل سنّت و جماعت قرار گرفته است این اصول بنابه فرموده پیامبر (ص) عبارتند از: «اَلایمان ُ اَن ْ تُؤْمِن َ بِاللهِ وَ مَلئِکَتِه ِ وَ کُتُبِه ِ وَ رُسُلِه ِ وَ بِالْیَوْم ِ الاَخِرِ وَ بِالْقَدَرِ خَیْرِه ِ وَ شَرّه َمِن َ اللهِ تَعالی ارکان ایمان شش اصل است و آن عبارتند از: ایمان به «ذات و صفات خدا» ؛ «ملائکه ؛ «کتاب های آسمانی ؛ «پیامبران الهی ؛ «رستاخیز» و «قضا و قدرالهی اعم ازخیر یا شر» .نیز اصول اساسی و بنیادی دین در قالب پنج اصل زیر، موسوم به «اصول دین مورد پذیرش مسلمانان اهل تشیع قرار گرفته است 1_ توحید؛

2_ نبوت 3_ معاد؛ 4_ عدل 5_ امامت که البته دو اصل «عدل و «امامت «اصول مذهب نیز گفته می شود.البته مفهوم اساسی «عدل که به عنوان یک اصل مستقل در اصول مذهب اهل تشیع وارد شده در نزد اهل سنّت نیز مورد قبول است و «عدالت خداوند» مورد اتّفاق تمامی مسلمانان جهان می باشد؛ منتها نکات ظریف و عمقی تری در این بحث وارد شده که شرح و بسط آن از حوصله این مقال خارج است امّا آنچه نگارنده رابه ذکر مقدّمه فوق واداشته این است که اصول اساسی و اصلی و مورد اتّفاق همه مسلمانان _ اعم از اهل سنّت و اهل تشیع _ همان سه اصل مشترک «توحید» و «نبوت و «معاد» است به دیگر سخن هر گاه مؤمنی این سه اصل را پذیرفته باشد، قطعاً به دین اسلام در آمده و وارد در ساحت مقدّس اسلامیت است ودر زمره امّت واحده اسلامی به شمار می رود و منکر این حقیقت به یقین به کژراهه گراییده و به خطا رفته است حال وقت آن رسیده است که اعتقادهای حضرت امام حسین (ع) - نور چشمی پیامبر عزیز اسلام (ص) - را بررسی کنیم و اندیشه و عمل ایشان را با این اصول مشترک و متّفق علیه _ که ذکر آن گذشت _ بسنجیم تا روشن شود که ایشان چگونه می اندیشید؟ و آموزه های قرآنی را چگونه دریافته و چرا قیام کرده است و مخالفانش چه کسانی بوده اند؟ و چرا علیه ایشان به مخاصمه و مبارزه پرداخته اند؟ و مهم تر از همه

ما و نسل های آینده چگونه باید درباره اندیشه و عمل ایشان قضاوت کنیم و چرا لازم است که اساساً به این بحث بپردازیم و سرانجام از نظر این حقیر نگارنده این نکته حائز اهمیت است که در این جا روشن شود: چرا نیاکان ما مسلمانان شافعی مذهب امام حسین (ع) را دوست می داشته اند و چگونه است که ما نسل کنونی نیز، ایشان را دوست می داریم و آن بزرگوار را به عنوان یک تن از «پنج تن آل عبا» و عضوی از خاندان اهل بیت _ رضی الله عنهم اجمعین _ که روزانه حداقل هفده بار در نمازهای یومیه خویش بر ایشان درود می فرستیم حقّانیت نهضت وی را تأیید می کنیم امّا برای دست یابی به عمق اندیشه های پاک امام حسین (ع) ، چه راهی بهتر و راست تر و صادق تر از مراجعه به کلام خود ایشان می توان تصور نمود؟ هم از این رو،نخست نامه حاکی از وصیّت ایشان به برادرش «محمّد بن حَنَفیه را، بررسی می کنیم بِسْم ِ اللهِ الرَّحْمن ِ الرَّحیم ِهذَا ما اَوْصَی بِه ِ اْلحُسَیْن ُ بْن ُ عَلِی ٍ اَخَاه ُ مُحَمَّداً اَلْمَعْروف ِ بِابْن ِ الْحَنَفیَّه ِ؛...اِنّی مَا خَرَجْت ُ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً. اِنَّمَا خَرَجْت ُ لِطَلَب ِ الصْلاح ِفِی اُمَّه ِجَدّی اُریدُ اَن ْ آمُرَ بِالْمَعْرُوف ِ وَ اَنْهَی عَن ِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرَه ِ جَدّی وَ اَبی عَلِی ِّبْن ِ اَبی طالِب ٍ عَلَیْهُم السَّلام ..؛بسم الله الرحمن الرحیم این وصیتی است که حسین بن علی بن ابی طالب به برادرش محمّد معروف به «محمّد بن حنفیه می نماید:حسین شهادت می دهد به این که هیچ معبودی جز خداوند یگانه وجود ندارد واوست که یکتا و بی شریک است

و نیز شهادت می دهد که محمّد (ص) بنده و فرستاده اوست و از سوی حق و برحق آمده است هم چنین شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و آمدن روز قیامت قطعی است و تردیدی در آن نیست و خداوند همه مردگان را زنده خواهد کرد و من حسین بن علی نه برای برپا کردن شر و فساد و اخلال گری برخاسته ام و نه برای افساد و ستم کاری جز این نیست که قیام کرده ام برای اصلاح امّت جدّم محمّد (ص) و می خواهم به فریضه امر به معروف و نهی از گناهکاری ها مبادرت ورزم و باروش جدّ و پدرم علی بن ابی طالب در میان مردم رفتار کنم پس هر کس مرا بر مبنای حق بپذیرد، خداست که سزاوار حق است و هر کس این حرکت و قیام مرا نپذیرد، من تحمّل خواهم کرد تا خداوند میان من و این قوم حکم کند و او بهترین حاکمان است ای برادر! این است وصیت من به تو، و برای من توفیقی جز از سوی خداوند نیست .بررسی محتوی و مضمون نامه فوق الذکر، نشان می دهد که حضرت حسین بن علی (ع) به حقایقی چند اشاره نموده و هر آینه براساس مقده ای که در آغاز این بخش مذکور گردید، ایشان به اصول دین اسلام اقرار فرموده اند؛ و اینک آن موارد:1 - شهادت به یگانگی خدا؛2 - شهادت به نبوت پیامبر اکرم (ص) ؛3 - شهادت به معاد؛تا این جا بر اساس اصول مشترک متّفق ّ علیه میان فریقین اسلامی آن بزرگوار به اصول دین اقرار فرموده اند و لذا به عنوان یک مسلمان از حقوق اسلامی برخوردارمی گردند. این حقوق

عبارتست از: حق حیات حق اختیار و انتخاب مصون بودن ازتعرض به جان و مال و ناموس و حریم زندگی حق انتخاب محل زندگی حق ابرازعقیده در محدوده شرع و نیز دیگر حقوقی که آیین حیات بخش اسلام برای انسان ها و به ویژه مؤمنان و خاصّه مسلمانان روا دانسته است نیز امام حسین در بخش دیگری از وصیت نامه خود به فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» اشاره فرموده اند که در واقع عصاره اصول دین و نتیجه عملی اعتقاد به «توحید» و «نبوت و «معاد» است و البتّه که همه مسلمانان در این عقیده متّفقند و مبارزه با آثار شرک و بت پرستی و جهل و نادانی را برخویش واجب می دانند. تا این جا، آن امام بزرگوار سخنانی فرموده اند که ابداً منافاتی با مجموعه عقاید اسلامی در نزد عموم مسلمانان ندارد.امّا در بخش دیگر از نامه امام عباراتی بدین مضمون آمده است که «می خواهم باروش جدّم و پدرم در میان مسلمانان رفتار کنم . آری همین نکته مهم است که ایشان رابه روی گرداندن از بیعت با یزید و مخالفت و قیام در برابر او وا داشته است زیرا ایشان شیوه حکومت خلیفه وقت را اصولی و صحیح نمی دانسته و آن را مطابق با سنّت و سیره پیامبر (ص) نیافته است ..نکته دیگر که در سخنان امام حسین (ع) تجلّی یافته است همانا حق طلبی و حق جویی و عدالت گرایی ایشان است به دیگر سخن آن امام مجاهد، ملاک و مدار شیوه زندگی را حق و عدالت می دانند که صد البتّه این

نکته پُر اهمیتی است زیرا اساساً اسلام حق گراترین و باطل گریزترین ادیان الهی است و کامل بودن و ابدی ماندنش نیز از همین ویژگی سرچشمه می گیرد. و گرنه دینی که با در گذشت آوردنده اش به انحراف گراید و کسی را یارای مخالفت و انتقاد از آن نباشد، آن دین به زودی دست خوش ِ تحریف و انحراف خواهد گردید و مغز و لُب اللُّباب آن تهی خواهد شد و تنها پوسته ای از آن برجای خواهد ماند. لذا امام حسین (ع) این حق را داشته است که به عنوان یک مسلمان از تحریف شدن و به انحراف کشیده شدن دینش انتقاد کند. ایشان حدّاقل به عنوان یک مسلمان این حق را داشته است که در راستای اصلاح دینش قیام کند، یا در صورت مساعد نبودن شرایط اصلاح گری در سرزمینی به سرزمین دیگری مهاجرت نماید، تا شاید برای اقدام به اصلاح دین فرصت دیگری پیش آید.امّا امام حسین (ع) در بخشی از وصیت نامه اش به نکته مهم دیگری اشاره نموده اند و آن این است که نکته ای بدین مضمون فرموده اند: «هر گاه کسی این حرکت و قیام مرا نپذیرد، من تحمّل خواهم کرد، تا خداوند میان من و این قوم حکم کند» ... سبحان الله! که این چه نکته ظریفی است و هر کس که این نکته را دریابد، به یقین شیوه درست و رفتار اصولی و اسلامی امام حسین (ع) را در 1400سال و اندی پیش درک خواهد نمود. و این همان رفتاری است که به روزگار ما به «حقوق اجتماعی انسان ها» تعبیر می گردد و بر اساس

آن هر کس حق دارد عقیده اش را و خاصّه عقیده دینی و مذهبی اش را حفظ و ابراز کند و در مقابل او نیز حق ندارد که عقیده اش را بر دیگران تحمیل نماید و در نتیجه جامعه و یا بخشی از جامعه حق ندارد، برای اثبات حقّانیت رأی و عقیده اش به زور و ارعاب و خشونت و بدرفتاری و ستم کاری متوسّل گردد.لذا توجه به این نکته خود نکته ها و دقایق و ظرایف دیگری را در عقیده امام حسین (ع) بر ما آشکار می سازد. ایشان می فرمایند که «من تحمّل خواهم کرد» .آیا ایشان چه چیزی را تحمّل می کنند؟ البتّه عقیده مخالف را؛ عقیده اکثریت را،حتی اگر رأی این اکثریت ناصواب باشد، یا همین اکثریت در جهل و نادانی به سر برند. از سویی ایشان در مواجهه با ستم هرگز تسلیم و رضا را تجویز نمی کنند. آری تحمّل می کنند، امّا این تحمّل همراه است با امر به معروف و نهی از منکر.از سوی دیگر،مراد امام حسین (ع) از امر به معروف و نهی از منکر آن نیست که برای اصلاح یک جامعه آلوده به فساد و کژروی باید به اخلالگری و افساد روی آورد؛ به هیچ وجه البته مراد ایشان آن است که اصلاح گری در دین شایسته است که از طریق قیام به قسط تحقّق یابد، آن هم می بایستی در راستای برقراری عدالت باشد؛ نه آن که به نام اصلاح گری به افساد و اخلال و ستم کاری مبادرت گردد.به دیگر بیان ظلم با ظلم از بین نمی رود؛ تنها از نوعی به نوعی دیگر تغییر شکل می دهد. یا این که

می توان چنین نتیجه گرفت که ظلم تنها و تنها، با عدالت خواهی و کوشش و قیام و مجاهده در راه بر پاداشتن قسط و عدل برقرار می گردد و لا غیر.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه