- اين كتاب را هديه ميكنم به 1
- متن تأييديه حضرت آيةاللّه محمد يزدي 2
- متن تأييديه فقيه اهل بيت استاد سيد مرتضي خاتمي 3
- مقدمه 4
- فصل اول: مفهوم صدق در لغت و اصطلاح و واژههاي مشتق از آن 13
- معاني اصطلاحي صدق 17
- واژههايي كه از صدق مشتق ميشوند 19
- فصل دوم: اهميت و ارزش صداقت 26
- آفرينش جهان بر اساس صدق 27
- صــداقـت در كــلام خـــداونــد 29
- پرسش از راستي در قيامت 31
- صدق و راستي سرمايهاي است براي روز قيامت 33
- راستگــويي سبب هـدايـت و نجات 36
- تعليم راستگويي قبل از تعليم حديث 38
- ارزش راستگـويي در نبـوت پـيـامبـران 38
- آزمودن انسانها به صـدق و اداء امانت 39
- راستگويي فطري است 42
- صـداقت در دوستي 42
- اهميت وجود صدق در جامعه 44
- فصل سوم: مراتب صدق 45
- مراتب صدق 46
- مراتب صدق 46
- 1 ـ صــدق زبــان 48
- 2 ـ صدق نيت 50
- 3 ـ صدق در عزم و اراده 51
- 4 ـ صدق در وفاي به عــزم 52
- 5 ـ صدق در كردار 53
- 6 ـ صدق در مقامات دين 54
- نظر خواجهعبداللّه انصاري در باب مراتب صدق 57
- بـررسي ميزان صـدق 58
- فصل چهارم: گذري بر دروغ 59
- 1 ـ دروغ چيست؟ 61
- 2 ـ رابطـه دروغ و نفـاق 61
- 3 ـ ريشه يابي دروغ 63
- 4 ـ عادت به دروغگويي 64
- 5 ـ ايمان و دروغ 65
- 6 ـ حــرمت دروغ (شــوخــي يا جــدي) 67
- 7 ـ دروغ منشأ ساير گناهان 69
- 8 ـ اصـرار بـر دروغ 70
- 9 ـ زشتي دروغ 70
- 10ـ آثار دروغ 72
- 11 ـ دروغگـويـي در كودك 74
- 12 ـ علاج دروغگويي 75
- فصل پنجم : توريه و موارد جواز دروغ 77
- توريه چيست؟ 78
- حكــم تـوريه 79
- بررسي حكم موارد جـواز دروغ 81
- بررسي حكم موارد جـواز دروغ 81
- 1 ـ مقــام ضــرورت و نـاچـاري 82
- 2 ـ اصلاح ميان مردم 84
- 3 ـ خـدعـه و نيـرنـگ در جنــگ 86
- 4 ـ وعده به خانواده و همسر 87
- رابطه اسلام و ايمان 89
- فصل ششم: ايمان و صداقت 89
- صدق و ايمان و عمل 90
- فصل هفتم : رابطه صداقت با ساير صفات 97
- صداقت جامع تمام صفات 98
- راستگويي و تقوي 99
- رابطه صدق و وفا 101
- صدق و امانت 103
- راستي و جوانمردي 104
- صــداقـت و يقيـن 104
- رابطـه صـدق و نيكـوكاري 105
- صدق نشانه عقل 106
- فصل هشتم:ويژگيهاي صادقين 107
- فصل نهم:بررسي صدّيقين در قرآن كريم 115
- فصل دهم: واژه صدق در قرآن كريم 119
- لسان صدق 121
- قــدم صدق 125
- مقعــد صــدق 128
- مُبَوَّأ صِدْق 129
- وَعْدَالصِّدْق 130
- مُدْخَل صِدْق و مُخْرَج صِدْق 131
- فصل يازدهم:نگاهي بر رؤياي صادقه 132
- فصل دوازدهم:مصاديق صدق 138
- 1 ـ اَصْدَقُ الاَْقْوالِ (راستترين سخنان) 139
- 2 ـ صداقت قرآن 141
- 3 ـ ديــن صـديق 143
- 4 ـ صداقت ملائكه 143
- فصل سيزدهم:صداقت لازمه نبوّت انبياء 145
- صداقت رهبر 146
- صدق گفتار 147
- پايبند بودن به وعدهها و پيمانها 148
- امــا نـت 149
- معجزه گواه صــدق دعـوت پيـامبـران 150
- فصل چهاردهم:صادقين در قرآن و حديث: پيامبران 154
- پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله 155
- حضرت ابراهيم عليهالسلام 161
- صـدق عيسـي عليهالسلام 166
- حضـرت مريم عليهالسلام 166
- حضرت يوسف عليهالسلام 170
- حضرت شعيب عليهالسلام 170
- حضـرت ادريـــس عليهالسلام 171
- اسماعيل صادق الوعد عليهالسلام 171
- فصل پانزدهم:صادقين در قرآن و احاديث: اهل بيت عليهمالسلام 173
- اما آيا به راستي صادقيان كيانند؟ 177
- صـادقون در گفتـار علماي عامه 180
- صادقون در گفتار علماي شيعه 183
- فاطمــه زهراء صِدّيقـةٌ طاهِرَةٌ عليهاالسلام 197
- فصل شانزدهم:صداقت ابوذر صحابه راستين پيامبر صلياللهعليهوآله 199
- فصل هفده :اثرات دنيوي صدق 201
- 1 ـ نورانيت 203
- 2 ـ تزكيه عمل 203
- 4 ـ محبوبيت الهي 204
- 3 ـ رهايي از مشكلات 204
- 6 ـ نجات و سلامت 205
- 5 ـ لباس يقين و لباس حق 205
- 7 ـ اعتبار اجتماعي 206
- 8 ـ كرامـت و عزت 207
- 11ـ راستي رمز بينش و بصيرت 208
- 9ـ حسن اطمينـان 208
- 10ـ ايجــاد هيبــت 208
- فصل هيجدهم:پاداش اخروي صادقين 210
- 1 ـ بهرهمندي از نعمتها و پاداشهاي الهي 211
- 2 ـ غفـران و آمرزش 213
- 3 ـ اجر 215
- 4 ـ بـاغهـاي بهشتي 217
- 5 ـ همسراني پاكيزه 219
- 6 ـ رضايت و رضوان خداوند 219
- منابع و مآخذ 222
- 7 ـ نزديكي بهپيامبر و شفاعتايشان در قيامت 222
4 ـ اما ادعاي او بر اين مبنا كه منظور از صادقين مجموع مسلمانان از نظر مجموع بودن است زيرا آنها از جهت اجتماع دروغگو نيستند نيــز محال و غيرممكــن است.
5 ـ دليلي كه فخر رازي براي بطلان ادعاي شيعه در شناختن امام نقل كرده نيز كاملاً مردود است زيرا هر نادان و گمراه و دين سازي ميتواند ادعا كند كه اگر امامي بود ما بايد او را ميشناختيم چنانچه براي عدم پيگيري از حق و گردن نهادن به شرايع، يهودان نيز ميتوانند بگويند اگر محمّد صلياللهعليهوآله پيامبر ميبود ما به نبوت او پي ميبرديم، در صورتي كه چنين آگاهي و علمي را نداريم و همينطور ساير كفار و گمراهان اين ادعا را ميتوانند بكنند. پس اين ياوه سراييها فقط از تعصب و دشمني و تقصير در شناخت حق به وجود ميآيد، اگر پردههاي تعصب و دشمني را از روي چشم كنار بزنند و دقت در دلائل امامت ائمه عليهمالسلام و معجزات و اخلاق پسنديده و شخصيت عالي آنها بكنند به حق و واقعيت پي خواهند برد و جاي شك و ترديد براي ايشان باقي نميماند همين يك آيه با همان استدلالي كه خود فخر رازي كرد بر لزوم وجود امام در هر عصر و زمان و معصوميت ايشان به تنهايي كــافــي است كــه امــام را در هـر عصــر به مــا بشنــاســانــد. (1)
در نهايت لازم است گفته شود عصمت از امور خفيهاي است كه غير از عالم به سرائر، كسي از آن اطلاعي ندارد و راهي براي اطلاع بر آن
1- مجلسي، «ترجمه بحارالانوار»، 7/35 .
صادقين در قرآن و حديث: اهل بيت عليهمالسلام (255)
نيست مگر نص و تصريح خدا و رسول و امام نسبت به امام بعدي و خوشبختانه عصمت اميرالمؤمنين عليهالسلام و ساير ائمه هدي عليهمالسلام بدين طريق نيز ثابت شده است البته حق بر قلب و زبان و قلم فخر رازي ابتدائا جاري شده وليكن متأسفانه بعد از نزديك شدن به حق تعصّب و عناد او را از حق دور كرده است، چه خوب بود براي فخر رازي كه با انصاف در آيات و احاديث و اراده درباره علي بن ابيطالب عليهالسلام تدبّر ميكرد تا بتواند معصومي كه خداوند در قرآن كريم امر به پيروي از او نموده را بشناسد. ليكن مع الاسف او بعد از نزديك شدن به حق در اثر خالــي نبودن از تعصــب حق را پيدا نكرده و پنداشته كه با اين تمهيلات ميتوان استدلالات منطقي و مبرهن شيعه اماميه را رد كند. (1)
در پاسخ به نظر دوم كه معتقدند صادقين انبياء هستند بايد گفت كه مراد از صادقين نميتواند انبياء باشد زيرا انطباق صادقين بر انبياء نياز به ادله و قرايني دارد كه آن را ثابت نمايد و اگر گفته شود انبياء از مصاديــق قطعي صادقين هستند در پاسخ بايد گفت كه گرچه اين مطلــب صحيـح اســت اما انحصــار صادقين به انبيــاء صحيح نيست به خصوص آنكه در آيــه 69 سوره نســاء ميبينيم كه صديقين بر انبياء عطف شده است «...فَاُولآئِكَ مَــعَ الَّذينَ اَنْعَمَاللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبييّنَ وَ الصِّدّيقينَ...» و ايــن دليـل بــر آن اســت كه نميتوان صديقيــن را به طـور كامل بر انبياء تطبيق داد.
1- خـوانسـاري، «انصاف در امامت»، 418 .
(256) صداقت و سيماي صادقين
اما در مورد قول به اينكه مراد از صادقين مهاجرين هستند بايد گفته شود كه مهاجرين همگي صادق نيستند زيرا حتي اگر فرض كنيم كه همه آنها در آن زمان از صادقين بودهاند لكن به گواه تاريخ بعضي از آنها بعدا با رفتار و اعمال خود ثابت كردند كه از محدوده صداقت و صادقين خارج گشتهاند از طرفي اين قول مستلزم آن است كه صادقين فقط مهاجرين باشند ولاغير و اين نتيجه باطلي است اما قول به آنكه مراد از صادقين وفاكنندگان به عهدهايشان هستند نيز نميتواند كاملاً صحيح باشد زيرا چنانچه در تعريف صدق گفته شد معناي صادق بسيار وسيعتر از آن است و يكي از مصاديق صدق وفاء به عهد ميباشد (كه همان صدق در كردار است). (1)