صداقت و سیمای صادقین در قرآن و حدیث صفحه 179

صفحه 179

4 ـ اما ادعاي او بر اين مبنا كه منظور از صادقين مجموع مسلمانان از نظر مجموع بودن است زيرا آن‌ها از جهت اجتماع دروغگو نيستند نيــز محال و غيرممكــن است.

5 ـ دليلي كه فخر رازي براي بطلان ادعاي شيعه در شناختن امام نقل كرده نيز كاملاً مردود است زيرا هر نادان و گمراه و دين سازي مي‌تواند ادعا كند كه اگر امامي بود ما بايد او را مي‌شناختيم چنانچه براي عدم پيگيري از حق و گردن نهادن به شرايع، يهودان نيز مي‌توانند بگويند اگر محمّد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله پيامبر مي‌بود ما به نبوت او پي مي‌برديم، در صورتي كه چنين آگاهي و علمي را نداريم و همين‌طور ساير كفار و گمراهان اين ادعا را مي‌توانند بكنند. پس اين ياوه سرايي‌ها فقط از تعصب و دشمني و تقصير در شناخت حق به وجود مي‌آيد، اگر پرده‌هاي تعصب و دشمني را از روي چشم كنار بزنند و دقت در دلائل امامت ائمه عليهم‌السلام و معجزات و اخلاق پسنديده و شخصيت عالي آن‌ها بكنند به حق و واقعيت پي خواهند برد و جاي شك و ترديد براي ايشان باقي نمي‌ماند همين يك آيه با همان استدلالي كه خود فخر رازي كرد بر لزوم وجود امام در هر عصر و زمان و معصوميت ايشان به تنهايي كــافــي است كــه امــام را در هـر عصــر به مــا بشنــاســانــد. (1)

در نهايت لازم است گفته شود عصمت از امور خفيه‌اي است كه غير از عالم به سرائر، كسي از آن اطلاعي ندارد و راهي براي اطلاع بر آن


1- مجلسي، «ترجمه بحارالانوار»، 7/35 .

صادقين در قرآن و حديث: اهل بيت عليهم‌السلام (255)

نيست مگر نص و تصريح خدا و رسول و امام نسبت به امام بعدي و خوشبختانه عصمت اميرالمؤمنين عليه‌السلام و ساير ائمه هدي عليهم‌السلام بدين طريق نيز ثابت شده است البته حق بر قلب و زبان و قلم فخر رازي ابتدائا جاري شده وليكن متأسفانه بعد از نزديك شدن به حق تعصّب و عناد او را از حق دور كرده است، چه خوب بود براي فخر رازي كه با انصاف در آيات و احاديث و اراده درباره علي بن ابيطالب عليه‌السلام تدبّر مي‌كرد تا بتواند معصومي كه خداوند در قرآن كريم امر به پيروي از او نموده را بشناسد. ليكن مع الاسف او بعد از نزديك شدن به حق در اثر خالــي نبودن از تعصــب حق را پيدا نكرده و پنداشته كه با اين تمهيلات مي‌توان استدلالات منطقي و مبرهن شيعه اماميه را رد كند. (1)

در پاسخ به نظر دوم كه معتقدند صادقين انبياء هستند بايد گفت كه مراد از صادقين نمي‌تواند انبياء باشد زيرا انطباق صادقين بر انبياء نياز به ادله و قرايني دارد كه آن را ثابت نمايد و اگر گفته شود انبياء از مصاديــق قطعي صادقين هستند در پاسخ بايد گفت كه گرچه اين مطلــب صحيـح اســت اما انحصــار صادقين به انبيــاء صحيح نيست به خصوص آنكه در آيــه 69 سوره نســاء مي‌بينيم كه صديقين بر انبياء عطف شده است «...فَاُولآئِكَ مَــعَ الَّذينَ اَنْعَمَ‌اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبييّنَ وَ الصِّدّيقينَ...» و ايــن دليـل بــر آن اســت كه نمي‌توان صديقيــن را به طـور كامل بر انبياء تطبيق داد.


1- خـوانسـاري، «انصاف در امامت»، 418 .

(256) صداقت و سيماي صادقين

اما در مورد قول به اينكه مراد از صادقين مهاجرين هستند بايد گفته شود كه مهاجرين همگي صادق نيستند زيرا حتي اگر فرض كنيم كه همه آن‌ها در آن زمان از صادقين بوده‌اند لكن به گواه تاريخ بعضي از آن‌ها بعدا با رفتار و اعمال خود ثابت كردند كه از محدوده صداقت و صادقين خارج گشته‌اند از طرفي اين قول مستلزم آن است كه صادقين فقط مهاجرين باشند ولاغير و اين نتيجه باطلي است اما قول به آنكه مراد از صادقين وفاكنندگان به عهدهايشان هستند نيز نمي‌تواند كاملاً صحيح باشد زيرا چنانچه در تعريف صدق گفته شد معناي صادق بسيار وسيع‌تر از آن است و يكي از مصاديق صدق وفاء به عهد مي‌باشد (كه همان صدق در كردار است). (1)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه