عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها صفحه 398

صفحه 398

کف در این راه قدم نهاده بودند. و با آنکه جمع کوچک آنها هرگز از لحاظ جمعیت و تعداد قابل قیاس با خیل عظیم سپاه دشمن نبود، مشتاقانه و بی‌باکانه با تمام توان به استقبال شهادت شتافتند و تا آخرین نفس در مقابل هجوم دشمن از خود، پایمردی نشان دادند و تا رمق داشتند از امامشان و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع کردند.

آنها اسوه‌های تاریخ و رهروان راه حق، و پیشتازان عزت و افتخار و قرب الهی بودند.

79- به سوی خیمه‌ها برگرد (که بر زنان جهاد نیست) ..... ص : 435

«عبداللَّه بن عمیر کلبی» از جوانان شجاع و دلاور کوفه بود. روزی در نُخَیله- لشکرگاه کوفه- سپاه عظیمی را که عازم کربلا بود مشاهده کرد، با خود گفت: به خدا سوگند من مشتاق جهاد با مشرکان هستم و امیدوارم که جنگ با این سپاه که با پسر پیامبرشان عزم جنگ دارند، کمتر از جهاد با مشرکان نباشد، تصمیمش را با همسرش «امّ وهب» در میان گذاشت. وی نیز نظرش را تأیید کرد و به اتفاق همسرش شبانه به سوی کربلا شتافت.

در روز عاشورا چون یسار (غلام زیاد بن ابیه) و سالم (غلام عبیداللَّه بن زیاد) به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، ابتدا حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر عزم میدان کردند ولی امام حسین علیه السلام مانع شد، آنگاه عبداللَّه بن عمیر برخاست و از امام اذن طلبید، امام علیه السلام اجازه داد و فرمود:

«گمان دارم که حریفان خود را از پای درآوری، اگر می‌خواهی به جانب آنها برو».

وی به میدان شتافت و با آن دو جنگید و آنها را از پای درآورد و در حالی که انگشتان دست چپش قطع شده بود به سوی امام برگشت و این رجز را خواند:

إنْ تُنْکِرونِی فَأَنَا بْنُ کَلْبِ حَسْبِی بِبَیْتِی فِی عُلَیْم حَسْبی

إنّی امْرَءٌ ذُو مِرَّةٍ وَعَصْبٍ وَلَسْتُ بِالْخوّارِ عَنْدَ الْحَرْبِ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه