عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها صفحه 574

صفحه 574

کند که «منهال بن عمر» آن حضرت را دید و عرض کرد: «کَیْفَ أَمْسَیْتَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛ ای پسر رسول خدا، چگونه شب را سپری کردی؟».

فرمود: «أَمْسَیْنا کَمِثْلِ بَنی‌إِسْرائِیلَ فی آلِ فِرْعَونَ یُذَّبِّحُونَ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَهُم؛ روزگار ما همانند بنی‌اسرائیل در چنگال فرعونیان است که پسران آنها را می‌کشتند و زنانشان را زنده نگه می‌داشتند».

آنگاه افزود: «عرب بر مردم عجم مباهات می‌کند که محمّد صلی الله علیه و آله از آنهاست و قریش بر سائر عرب فخر می‌کند که محمّد صلی الله علیه و آله از قبیله آنهاست، ولی ما اهل‌بیتِ پیامبر را از دم تیغ گذراندند و گروهی را نیز آواره ساختند؛ «إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». «1»

منهال می‌گوید: امام علیه السلام با من مشغول سخن گفتن بود که زنی از خرابه به سوی او آمد و فرمود: «إِلی أَیْنَ یا نِعْمَ الْخَلَفُ؟؛ ای بهترین بازمانده اهل‌بیت، به کجا می‌روی؟» حضرت نیز از من جدا شد و به سرعت به سوی آن زن رفت. من پرسیدم این زن که بود؟ گفتند عمّه آن حضرت، زینب علیها السلام بود». «2»

20- بازمانده شام ..... ص : 614

مرحوم محدّث قمی از کامل بهائی نقل می‌کند که: «زنان خاندان نبوّت، شهادت پدران را از فرزندان خردسال پنهان می‌کردند و می‌گفتند: پدرانتان به سفر رفته‌اند. این ماجرا ادامه داشت تا آن که یزید اسیران را به شام آورد (آنها را در مکانی نزدیک قصر اسکان دادند تا آنکه) دخترکی چهار ساله از امام حسین علیه السلام شبی از خواب برخاست، پریشان و آشفته شد و گفت: پدرم کجاست؟ من او را هم اینک دیدم!

زنان هنگامی که این سخنان را شنیدند، گریستند و صدا به شیون بلند کردند. یزید از خواب بیدار شد و پرسید: چه خبر است؟


__________________________________________________
(1). ملهوف (لهوف)، ص 222- 223 و مقتل الحسین مقرّم، ص 360
(2). مقتل الحسین مقرّم، ص 360
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه