دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 107

صفحه 107

ترجمه‌

کُرسی نهاد و بر سَرِ کُرسی نشسته شاه‌یاران بگرِد او همه چون هاله گِرد ماه

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 60 گفت ایگروه گرچه شما در وفا سَریداز هر صحابه مینگرم باوفاتَرید

امّا برای ما بجز این شب امید نیست‌جز من کسی مُراد سپاه پلید نیست

شب تار و خفته دشمن و صحرا بَسی درازهر کس بکُوی خویش رود کوفه یا حجاز

امّا وصیّتی است بهر فرد رفتنی‌از آل من بهمره خود هم بَرَد تَنی

(متفرّق شدن اصحاب از دور انجناب و ماندن اندکی از اخباب)

دانسته شد که جاه نه مقصود شاه بودرفت آنکه مقصد و هدفش مُلک و جاه بود

رفت آنکه شاه را بدل از بهر جاه خواست‌ما نداند کی که نمیخواست شاه خواست

آنهم که رفت رفت و وصیّت نکول کردامداد بر اسیری آل رسُول کرد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه