دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 109

صفحه 109

ما را بکوی خویش بافطار خوانده حقّ‌لب تشنه و گرسنه بباید در این سَبَق

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 61 اندر حریم قُدس طهارت بآب نیست‌با خون حنجر است و شمیش گلاب نیست

خون شهید باز دهد بوی مشک ناب‌این خاک کربلاست زند طعنه بر گلاب

ما را ز تیر و نیزه و شمشیر باک نیست‌سرباز حق ز کشته شدن خشمناک نیست

ترجمه و تقریر جوابهائی که باقیماندگان دادند و سر تسلیم پیش نهادند

باقی نماند آنشب از آنها که گشته جمع‌جز چند تن بُدند ز پروانه‌های شمع

باد امَل وزید و همه پشّه دوُر کردپروانه خویش را هَدَف شمع و نور کرد

گفت از پی محک که شما هم روان شویدگفتند نیست غیر تو ما را دَرِ امید

ما زندگی بنور تو داریم و بُوی توآن زندگی مَباد که بی‌شمع رُوی تو

رُوی تو رُوی ماست شمیم تو بُوی ماکُوی تو کُوی ماست و سُوی تو سوی ما

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه