دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 134

صفحه 134

هذا حسین کالأسیر المرتهن‌بین اناس لاسقوا صوب المزن

ترجمه‌

قاسم اندر خدمت شه ایستادگفت ای عمود بده اذن جهاد

نوبت من شد که جانبازی کنم‌در رهت سَر بدهم و نازی کنم

شَه ابا فرمود و بر زیَش گریست‌بر یتیمی و صغیریش گریست

هرچه زاری کرد شه انکار کردتا که قاسم گریه بسیار کرد

خم شد و بر دست و پای شه فتادبوسه زد بر دست و پای شه زیاد

این عمل در شاه افکندی شَرَرپس بَغَل بگشود و بگرفتش ببَر

هَر دو با هم دست در گردن شدندوز موّدت همچون جان و تن شدند

پس گرفت او رخصت میدان ز شاه‌شد بُرون از خیمگه چون قرص ماه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه