دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 202

صفحه 202

(زبان حال و مقال سکینه بر سر نعش پدر)

بگفت ای عمّه جان این نعش از کیست‌که جسمش چاک‌چاک است و سرش نیست

چرا ای عمّه جان بی‌سَر فتاده‌چه شد دستش که از پیکر فتاده

بگفت این نعش بابایت حُسین است‌که از بهرش مرا این شور و شین است

سکینه چونکه نعش باب بشناخت‌بروی سینه‌اش خود را بینداخت

دو دست کوچکش در گردن آویخت‌ز دل نالید و اشک از دیده میریخت

که رگهای گلویت را بریده‌که نعشت را بخاک و خون کشیده

چه بیرحمی مرا در این صغیری‌یتیمم کرد در بند اسیری

چه بیرحمی سَرَت از تن جُدا کردنه بر ما برحم و نی خوف از خدا کرد

شنیدستم که قومی از خدا کورنمودندش بسیلی زان بَدَن دور

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه