دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 204

صفحه 204

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 108 این بود آنکس که غمت میخریدچون گل نشکفته بجان پرورید

(گفتگوی سکینه با نعش پدر)

منم سکینه عزیز تو کاین چنین خوارم‌ز کوفیان بَرت ای باب شکوه‌ها دارم

ز جای خیز نظر کن بحال مضطر من‌که چادری و حجابی نمانده بر سر من

ز کعب نی شده بازو و پشت من نیلی‌ببین کبود شده صورت من از سیلی

دَمی بعمّه مظلومه‌ام نظر افکن‌که چون اسیر و حقیر است در کف دشمن

(ایضا)

جان پدر من بفدای سَرَت‌گو که جُدا کرد سَر از پیکرت

آه چه ظالم سَرَت از تن بُریدآه که رگهای گلویت بُرید

آه چه بیرحم جفا پیشه مردبر من مظلومه ترحّم نکرد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه