دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 219

حُسین خصم تو باشد در قیامت‌بشو آماده از بهر خصُومت

تو ای ظالم کنون بر ما امیری‌رَوا نبود شماتت بر اسیری

بجای رحم و رأفت بر اسیران‌زنی هَر لحظه آتش بر تن و جان

مزن زخم زبان بر جان زینب‌مسوزان این دل سوزان زینب

جوادا نیستم تاب شنیدن‌شنیدن کی بود مانند دیدن

(رباعی)

ظالم مده اینقدر تو آزار دل ماهَر لحظه بنوعی شده سربار دل ما

ما با تو چه کردیم که مستوجب قهریم‌بسَ نیست که آتش زدی بر آب و گِل ما

(مکالمه دیگر حضرت زینب (س) با ابن زیاد هنگام امر او بقتل زین العابدین (ع)

فغضب ابن زیاد و قال و بک جرأة لجوابی و فیک بقیّة للرّد علیّ اذهبوا به فاضربوا عنقه فتعلّقت به عمّته زینب علیّها السّلام و قالت یابن زیاد حسبک من دمآئنا و اعتنقته و قالت و اللّه لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه فنظر ابن زیاد الیه و الیها ساعة ثمّ قال عجبا