دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 241

صفحه 241

بابا تو بودی یار و یاور من‌بعد از تو من گشتم اسیر دشمن

بابا چرا با من سخن نگوئی‌شرحی ز غمهای دلم نجوئی

بابا چه دانی بر سَرَم چه آمدبر عَمَّه و بر خواهرم چه آمد

بابا چرا احوال من نپرسی‌از سَر گذشت حال من نپرسی

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 126 شد عزّتم بابا بَدَل بخواری‌تا قسمتم گشتی شترسواری

گشتم پس از تو شهرهای بسیاربی‌پرده اندر کوچه‌ها و بازار

تا عاقبت ویرانه منزلم شدخاک خرابه فرش محفلم شد

(برگشتن قافله اسیران بکربلا)

قافله برگشت ز شام بلاباز شدی وارد کرببلا

قافله را قافله‌سالار نیست‌مرد بجز یکتن بیمار نیست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه