دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 333

با ادب بر در دار الشّرفت گونه بساده‌منتظر بهر کرم با همه زاری بستاده

دیده بر دست تو و دست گدائی بگشاده‌دست‌گیرش که هم از دست و هم از پا بفتاده

کرمی کن برهانش ز غم ای والی سُبحان‌بنده حلقه بگوش توام ایشَه نظری کن

یکدم از لطف تو از اوج به پستی سفری کن

سوی این خانه قلبم ز تلطّب گذری کن‌قابل ار نیست ز هر لوث مُصفّی و بری کن

گر بود تیره جلایش ده و همچون گهری کن‌خود تجلّی کن و از پرتوت او را قمری کن

تا شود لایق تشریف تو ای گوهر امکان

(تظلّم بولیّ عصر عجّ و شکوه از اوضاع زمان)

ای مه کونین شّه منتظرشمس هُدی حجّت ثانیعَشَر

پور نبیّ و خَلَف عسکری‌سَرور خلقی ز حق و رهبری