دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 346

صفحه 346

شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم‌عیبش همان که حافظ و سعید سخنور است

ما آبروی دین و دیانت نمیبریم‌بر گو بدین فروش که روزی مقدر است

پیر مغان ز حافظ و شاه نجف ز ماما را جواد درگه او بهترین در است

(معارضه با این غزل که مطلعش اینست: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند، که بنام پیرش) (گفته و من بنام حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام گفتم)

دلا بسوز که سُوز تو کارها بکندبشرط آنکه تضّرع بَرِ خدا بکند

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 176 تقوایم این بس است که جز اهل حق کسی‌محبوب خود نخوانم و دلبَر نمی‌کنم

تقوایم این بس است که مدح شه و وزیریا فاسق دگر ز پی زر نمی‌کنم

رندی بهرزه گفت برو ترک صدق کن‌محتاج جنگ نیست برادر، نمی‌کنم

آری جواد کُوی نجف جای دولت است‌من ترک خاکبوسی این در نمی‌کنم

معارضه با این غزل که مطلعش اینست: در خرابات مغان نور خدا میبینم) که برای خرابات و پیر مغانش گفته و من بشأن امیر المؤمنین (ع) و نجف اشرف گفتم‌

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه