دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 353

صفحه 353

بخاک طوس نظر کن که عنبرافشان است‌ز خاک پای شهنشاه طوس عنبربوست

نثار کوی تو شاها هَر آنچه با حُسین است‌فدای رُوی تو هر انس و هر پری مه‌روست

دلم بیاد تو چونشد مراد خواهم یافت‌چرا که فال نکو در قفاش حال نکوست

زبان ناطقه در وصف حُسن او لا است‌مگر خدای کند وصف او که آیت اوست

مقام او نه چو پیران صوفیان باشدکه هم مُعَرّف او هر زبان بیهده‌گوست

صبا ز حال دل تنگ ما بشَه بر گوکه چاره همه غمها و درد ما زانسو است

نه من یگانه شدم خاکبوس درگه طوس‌فرشته با مژه ساید چو حور با گیسوست

دل جواد نه امروز سوزد از شوقش‌که با ولایت و مهرش سرشته طینت اوست

سرشته طینت حافظ بمهر پیر مغان‌چنانچه طینت ما از رضا بود ایدوست

(معارضه با این غزل که مطلعش اینست: جز استان توام در جهان پناهی نیست) که او برای پیرش گفته و من نیز برای امام هشتم (ع) گفتم‌

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه